kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۴۷۴۲
تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۵

مقدمه‌ای بر فتنه گری و تفرقه آفرینی


  علیرضا چخماقی

  از سال‌های بسیار دور، که شروع جدی آن در ایران به دهۀ سی شمسی می‌رسد، نشریات، به ویژه هفته نامه‌ها به این نتیجه رسیدند که برای تأمین منافع خود وکسب درآمد بیشتر، توجه خاصی به ستارگان سینما داشته باشند. با در پیش گرفتن این سیاست، روی جلد و پشت جلد بسیاری از هفته نامه‌ها، به چاپ تصاویر نیمه عریان ستارگان هالیوودی اختصاص یافت و صفحات داخلی نیز به شرح احوال و ماجراهای ازدواج و طلاق آن‌ها... و البته در آن زمان، چون بازیگران ایرانی هنوز در آغاز راه بودند و تعدادشان نه چندان زیاد، به همین دلیل، نسبت به همتایان هالیوودی خود، سهم کمتری از این گونه تبلیغات نصیب آنان می‌شد.
با وجود این‌ها، اما صاحبان این گونه نشریات، در ابتدای امر، بر اثر انتقاد گروه قابل توجهی از مخاطبین خود و نیز هراس از افکار عمومی، تا حدودی محتاطانه عمل می‌کردند و هنوز مانده بود تا به مرز کامل وقاحت و پرده‌دری نیمه اول دهۀ پنجاه و به جایی برسند که حتی عنوان نشریات زرد هم از سرشان زیاد باشد.
در بهار سال 1346، برگزاری مسابقات فوتبال جام آسیا در تهران، آن هم در حالی که به جز تیم‌های شرق آسیا، بازیکنان رژیم صهیونیستی اسرائیل نیز در مسابقات حضور داشتند و ایران با شکست اسرائیل، عنوان قهرمانی جام را کسب کرد و فوتبال ایران بر اثر شادی و رضایت عموم مردم از پیروزی تیم شان در برابر اسرائیل، جان تازه‌ای گرفت، صاحبان تاجر مسلک نشریات، با سوءاستفاده از عواطف و احسات مردم، زمینه را مساعد دیدند تا علاوه‌بر خوانندگان و ستارگان سینما، بازیکنان فوتبال را هم در ویترین فروش خود، یعنی روی جلد قراردهند.
وقوع انقلاب اسلامی، این امید را در دل دغدغه‌مندان سلامت و تعالی فرهنگ مطبوعاتی پروراند که سیر اوضاع اسفبار پیشین به سمتی مثبت، تغییر جهت یابد.
این امید، یعنی حرکت عام و کلی مطبوعات در جهت اهداف مترقی و انسانی اما به دلایل عدیده، هیچ‌گاه آن طور که باید و شاید محقق نشد و در طول همۀ سال‌های بعد از انقلاب، در کنار روزنامه‌ها و مجلات خوشنام، نشریاتی با همان دیدگاه سخیف و تاجرمآبانۀ قبل از انقلاب، کلیت جامعۀ مطبوعاتی کشور را، از قله‌های رفیع رسالت فرهنگی خویش، به زیر آوردند.  
این به زیر آورندگان حرمت و حیثیت مطبوعات، با کسب تجربه از سوابق گذشته و پیشینیان خود در قالب تجارت مالی و معاملۀ سیاسی، از حدود دو دهۀ قبل، علاوه‌بر راه‌اندازی دوبارۀ معرکه بازاری که سه کالای سینما - موسیقی - ورزش را به خریداران عرضه می‌کند؛ با شم سود جویانه‌ای که دارند، ضلعی دیگر بر سه ضلع قبلی افزوده و مربع سینما - موسیقی - ورزش - سیاست را وسیلۀ تجارت خود قرار داده‌اند و عنصرسیاست، البته ملاطی است که آن سه دیگر را قوام و پیوند می‌دهد به یکدیگر و به امیال پست و مقاصد شوم آنان که در این کارند.
اشتباه نشود !.... این سطور هیچ‌گاه نه تنها در پی نفی ارزش‌های هنری و منافع ورزشی متعلق به یک جامعه نبوده و نیست، بلکه با تأکید برلزوم تقویت هنر و گسترش ورزش در جامعه، ضمن اینکه بر حفظ و پاسداشت ابعاد و جوانب مختلف هنری و زمینه‌های ورزشی و حفظ شأن هنرمندان و ورزشکاران معتقد و مصّر است، اما در عین حال، ارزش و احترام همۀ این‌ها را منوط به اصالت آنها می‌داند و نه صورت کاریکاتوری و شکل اعوجاج گونه‌شان. در سطر‌های پیشین، پس از طرح مثلث درآمد زای سینما - موسیقی - ورزش، به عنوان موضوعات درآمد‌زا برای صاحبان مطبوعات قبل از انقلاب، از ضلع چهارمی به نام سیاست سخن به میان آمد که از نقش پنهان و فعالیت مخفی خود در قبل از انقلاب، خارج شد و بعد از انقلاب به عنوان عاملی محوری و در عین حال نامریی، واسطه‌ای شد برای پیوند میان سه وجه مذکور.
  در تشریح و توضیح بیشتر این موضوع، می‌توان به این نکته‌اشاره کرد که این ضلع چهارم سیاسی، البته نه سیاست رسمی در وجه دولتی یا حکومتی آن منظور نظر است که اگر چنین بود، این گونه ناسازگار با مسیر انقلاب و راه مردم راه نمی‌پیمود و منافع ملی را به پای بیگانگان قربانی نمی‌کرد؛ بلکه سیاست مد نظر، آن سیاست آلوده با انواع دسیسه‌ها و رذیلت‌های اخلاقی است که در مقابله با انقلاب اسلامی، به سهو و یا به عمد، هماهنگ با منافع غرب و بیگانگان عمل می‌کند. این سیاست، هنرمندی را مطرح و پر آوازه می‌کند که زمینه‌های خودخواهی و شهرت طلبی را داشته باشد و دلبستگی به دین و میهنش را نه...
این سیاست، در واقع از همان نوع معروف به «بی‌پدر و مادر انگلیسی» است که از هر در و روزنه‌ای اعم از اقتصادی یا فرهنگی که بتواند وارد می‌شود تا در جنگی اعلام نشده، با یورشی ناجوانمردانه، به مقصود نهایی خویش برسد و در این میان چه دری گشاده‌تر از فرهنگ و هنر یک کشور، که ورودی‌های متعددی دارد به نام ادبیات، سینما، موسیقی و.... و با کمال تأسف در بعضی از ورودی‌ها، نگهبانانی به خواب رفته و در بعضی ورودی‌های دیگر نیز، ستون پنجم‌هایی در لباس نگهبان، که گرچه خودی می‌نمایند اما وظایف مشخصی از سوی دشمن بر عهده‌دارند... و خطر اصلی از ناحیه چنین کسانی است که در بزنگاه‌های خطیر، با عنوان‌های جعلی روشنفکر، هنرمند، سیاستمدار و مانند این‌ها، در نشریاتی با اوصافی که مختصری از شرح آن رفت، فضا را از دروغ‌های بزرگ و تهمت‌های گران، چنان غبار آلود می‌کنند که در آسمان آن، دیدن کبوترانی که به تیر دشمن به خاک می‌افتد، ممکن نباشد.
کبوترانی از جنس حقانیت و مظلومیت که بی‌صدا می‌میرند... به بیان دیگر، امروزه روز، افرادی در لباس هنرمند و روشنفکر و اهل سیاست و مصلحین اجتماعی، با تزریق مادۀ سیاست به بطن هنر و ورزش و فرهنگ و ادب، نه تنها آنها را، از کارکرد اصلی و طبیعی خود ساقط و بی‌اثر می‌کنند، بلکه صحنه را برای القای منظور شوم خویش، که منزل آخر آن دین‌ستیزی و خدمت به بیگانگان است، چنان می‌آرایند که در نگاه ساده اندیشان و زود باوران، تشخیص حق از ناحق، از درهم آمیختگی آنها با یگدیگر به سادگی میسر نشود، یعنی دقیقا همان چیزی که فتنه‌زا و اختلاف افکن و تفرقه آفرین است و سلاح مخفی سایت‌ها و نشریاتی که ظاهرا ایرانی‌اند و در واقع علیه ایران.
ان‌شاءالله، در فرصت‌های دیگر، در این باره بیشتر خواهیم نوشت.