kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۹۳۷
تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۲:۱۷

مشکل‌ شور ! (نگاه)

بحثی کوتاه در ظلم بلند برابری زن و مرد
ع- ثقفی

سالهاست که عادتمان داده‌اند به شنیدن و حرف نزدن. حرف هم که بزنی هیاهو می‌کنند و در بوقها می‌دمند که ال و بل. در کشور برخی متکلم‌وحده شده‌اند و برخی متکلم‌ مع‌الغیر. نه آن یکسره‌گویی به کارمان آمده است و نه این با غیر همسویی. به یک چیز دیگر هم عادت کرده‌ایم - چیز که نه، یک پدیده- و آن حباب‌هایی است که هشت سال یکبار می‌ترکد و از خود آنچه می‌تراود وهن مردم‌سالاری ادعایی کسانی است که هم‌وقت مردم را تلف می‌کنند و هم سرمایه‌ مردم‌سالاری را هدر می‌دهند و هم فرصتهای دولت‌سازی تمدنی کشور را می‌سوزانند. تا می‌آیی چیزی بگویی هم فورا هر آنچه می‌کنند و کرده‌اند را تکذیب می‌کنند. آخرش هم آنکه مغبون می‌شود تویی که: قلمم بشکند اگر دوباره به این زاویه متمایل و به این دریچه نزدیک شوم. بگذار هر کار می‌خواهند بکنند. عبرت که در کار نباشد،  فایده حرف و نصیحت چیست؟  انگار برخی گرفتار بیماری خود اسلام‌پنداری و محو رضای خدانمایی شده‌اند. تا جایی که حرام‌های الهی را مباح و مستحب و حلال، و شئونات دینی را با دست مبارک حرام می‌کنند. یادمان باشد در فرصتی از آنان بپرسیم خداوند را کجا دیده و از او با چه الهام گرفته‌اند که کلماتشان وحی منزل شده است و کمتر از نبوت برای بعثت نوین خود قائل نیستند- بلکه ما هم در قدمگاه آنان موفق به رویت خدا شویم- اصلا خصوصیت بعثت انبیاء را هم آنان تعریف می‌کنند. صفات انتخاباتی هر یک می‌شود صفت یک نبی و یک ولی، یکی بهار ولایت را به خود برمی‌دارد و دیگری اعتدال نبوت را و آن‌وقت هر جا کم بیاورند از بهار و اعتدال، از این نبوت و ولایت تا بتوانند خرج می‌کنند. ترن الفاظ هم که در کلامشان رهسپار وادی تکرار است، البته بماند که تقسیم کار هم می‌کنند: سرکار خانم زیردست می‌گوید: فقر زنانه، اقتصاد زنانه، اشتغال زنانه، زن زنانه...
جناب آقای بالادست می‌گوید: برابری جنسیتی، برابری حقوقی، برابری اقتصادی، برابری برابری! یادشان هم هست که در سخنرانی بعدی جای متون را عوض کنند تا هم به ساحت زنانه- خدای ناکرده- ظلم نشود و هم به رویکرد برابری- زبان دشمن لال- وهنی روا نگردد. بی‌آنکه اساسا یکبار هم که شده در ذات برابری اندیشه کرده و تعریفی از ظلم حقیقی به دست داده باشند، تا بتوانند فهمید که گاهی برابری ظلم است، مثل باری مساوی بر دوش دو باربر قوی و ضعیف به همین سادگی.
یک کار دیگر هم مرتکب می‌شوند: در محضر انقلاب قلم و کاغذ سر دست می‌گیرند و سرمشق می‌نویسند که گویی بلافاصله راهی اقدامند و فردای آن- اذا خلوا- به سخنی کاملا متضاد لبخند و کف می‌زنند و گل از گلشان می‌شکفد، یادشان هم می‌رود که در عصر ارتباطات و فصل قاره‌ ششم که نسل سوم رسانه و سرزمین فضای مجازی در آن در توسع و فتنه است، ماهواره‌های ضد انقلاب در حال رصد و بزرگنمایی آنانند و اگر گیج و کودن هم باشند، حداقل سالی چند بار مچ تناقض بافی‌هایشان را خواهند گرفت.
به یک نکته هم اصلا توجه ندارند و آن این که قبل از هرگونه ادعا مثل مغولها به جان کتابها بیفتند و همه را بسوزانند تا مبادا یک روایت، آری تنها یک روایت بساط عیششان را منقص سازد. آن روایتی که نخوانده‌اند و نمی‌دانند. روایتی که در دانشگاه‌های غرب و غرب‌زده به آنان نمی‌آموزند. روایتی که کاسه و کوزه همه را به هم می‌زند و نمی‌گذارد سفره تحریف زمانی طولانی در کشور ولایت پهن بماند. بماند که این می‌رود و دوباره آن به صرافت آمدن می‌افتد. انگار با شرکت آسانسور قدرت قرارداد مادام‌العمر بسته‌اند.
گاهی هم روی دست هم بلند می‌شوند و یکی می‌شود اپوزیسیون و آن یکی دولت و بعد این یکی دولت و آن یکی اپو. مردم هم که حواسشان جمع است، دین و دنیایشان را برداشته و از اینان فاصله داده‌اند. یکی می‌شود دولت نور و دیگری دولت منصور، بعد یکی می‌شود دولت نشاط و دیگری دولت رفاه. نور و نصرت را راست می‌گویند که برای مردم می‌خواهند، زیاد اهل کذب نیستند- فقط کمی اهل تکذیبند- می‌ماند نشاط و رفاه که آن را سر دست خود می‌گیرند تا مبادا بیفتد و بشکند. کشتی یارشان هم بشوی آن را به دست هیچ‌کس نمی‌دهند. امانت الهی است دیگر!
یک خصوصیت دیگر هم دارند و آن وقتی است که در سخنرانی و مصاحبه و گزارش به یکباره شور می‌گیرند و می‌افتند بر غلتک مهربانی با مردم. مردم عزیز می‌شوند تا جایی که بیا و ببین. جوانان تاج سر می‌شوند و کارگران مهتر و زنان از همه بهتر. تا حدی که فکر می‌کنی در سایه‌سار دولت هر یک روز به روز وضع زنان و کارگران و جوانان و کودکان و سالمندان بهتر و بهتر می‌شود. البته سالمندان را زیاد گردن نمی‌گیرند، به دو دلیل یکی اینکه سالمندان  به تجربه کمتر گول این حرفها را می‌خورند و دیگر اینکه طبیعتا قولشان در بهتر شدن روز به روز در مورد سالمندان، با مشکل انباشت عمر و ضعف کهولت رو به روست. حریف هرچه بشوند، حریف این یکی نمی‌توانند شد. وقتی شور می‌گیرند اما  گاهی اشتباها بهبود وضعیت اینها هم از دهانشان می‌پرد، انسانند دیگر، آنها کجا و خطبه غیرمنقوط علی؟!
همین مشکل‌ شور هم هست متوجه این نمی‌شوند که علنا به آسیاب دشمن مستقیما آب اعتراف به ظلم در کشور اسلامی را می‌ریزد.
به گذشته که برمی‌گردیم، به صبر خود و مردم ایمان می‌آوریم، اطوارهر کدام یک جور و صبر متناسب با آن هم همان‌جور.
مشکل شور اما همیشه به قوت خود باقی‌ است!
والسلام