انقلاب اسلامی زنده، پویا و پیش رونده
حمیدرضا شاه نظری
رسانههای نظام سلطه با استناد به یک سری گزارههای نامعتبر در زمینههای فرهنگی و اجتماعی ادعا میکنند که انقلاب اسلامی به پایان خود رسیده و حالا دیگر در این شرایط میتوان با جمهوری اسلامی به عنوان یک بازیگر متعارف در چارچوب مناسبات یک سویه جهانی به مذاکره نشست و نتیجه گرفت. آیا گزارههای مورد ادعا در مورد پایان گرایش به دین و تسلط مدرنیته در جامعه ایران، گزارههایی مطابق واقع هستند؟
انقلاب اسلامی و تهدید هستی شناختی غرب
انقلاب اسلامی به عنوان تنها انقلاب دینی دوران معاصر، واجد ویژگیهایی منحصر به فرد است و همین خصیصههای استثنایی آن تحیر بسیاری از متفکران و اندیشمندان جهان و به خصوص غرب را برانگیخته است. انقلاب اسلامی در مقطعی از تاریخ به وقوع پیوست که اندیشه لیبرال سرمایه داری با شکست دادن و به حاشیه راندن رقبای هم پارادیم خود در دل مدرنیته همچون نازیسم، فاشیسم و در رقابتی نفسگیر با ایدئولوژی مارکسیسم خود را برای سروری و فرمانروایی مطلق بر جهان آماده میکرد. انقلاب اسلامی در چنین شرایطی با به چالش کشیدن اندیشه مادی و ضد دینی غرب پا به عرصه نهاد و به عنوان تنها انقلاب دینی بر پایه دعوت انسانها به راه انبیاء و پیروی از آموزههای الهی آنان بنا نهاده شد.
ماهیت دینی انقلاب اسلامی مهمترین علت دشمنیهای گسترده غرب با آن طی سالهای پس از پیروزی است. نظام سرمایهداری غرب که حالا با از میدان به در کردن ایدئولوژی مارکسیسم در قامت ایدئولوژی تمامیت خواه لیبرالیسم خود را حاکم مطلقالعنان جهان دیده و با تفرعنی مستانه برای تاریخ نسخه پیچیده و سخن از پایان آن میگفت[۱]، حال با رقیبی تازه نفس و قدرتمند مواجه میگشت که ماهیتش متفاوت از رقبای پیشین بود و افق دیدش و آرمان بلندش بزرگترین تهدید هستی شناختی[۲] را برای نظام سلطه به وجود آورده و زنگ خطر را برای آن به صدا درآورد. زنگ خطری که سبب انواع دشمنی و خصومت با آن گشته و تمام تلاش غرب را برای از بین بردن آن متمرکز نمود.
انقلاب اسلامی
و بسط و تعمیق دینداری در جامعه
به نظر می رسد که گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی و حرکت بالنده و پیش رونده آن و ناکامی و ناتوانی نظام سلطه از طراحیها، فشارها و توطئهها علیه آن در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی، آنان را دچار نوعی سردرگمی در تحلیل کرده است، به گونهای که با مشاهده وضعیت کنونی جامعه ایران دچار سوء فهم در تحلیل میشوند.
مغالطه موجود در استدلال فوق به وضوح روشن است با این حال ذکر این نکته ضروری است که استنباط درباره کاهش یا افزایش دینداری در جامعه صرفاً با چند گزاره محدود و نادرست امکانپذیر نیست و نیازمند مطالعه عمیق و گسترده است. این در حالی است که نتایج بسیاری از پژوهشهای انجام گرفته در مورد ایران، نشان می دهد که دینداری به هیچ وجه در جامعه کاهش پیدا نکرده و حتی نتایج برخی پژوهشها نشان میدهد که دینداری در برخی شاخصها افزایش هم داشته است.[۳]
در این باره نتایج حاصله از پژوهش یکی از محققان نشان میدهد که یافتههای تحقیقات علمی، اعتبار نظریات «بحران دینداری» و «افول دینداری» در نسل جدید ایران را زیر سؤال میبرد و بسیاری از آنچه تاکنون راجع به دینداری جوانان و مردم و نگرانیهای مربوط به آن گفته می شود فراتر از مرز ادراکات حاصل از زندگی(Common Sense) یا مشاهدات و شنیدههای شخصی نیست. بسیاری از داعیهها و اظهارنظرهای مربوط به ضعف و افول دینداری مردم و به ویژه نسل جدید، بیش از آن که مبتنی بر پژوهشهایی روششناختی باشد، بیان تصورات و توقعات گویندگان است و البته شواهدی نیز به صورت گزینشی و همسو با ادعاها و نادیده گرفتن سایر موارد مشاهدهای ارائه میشود.[۴]
فارغ از نتایج پژوهش های علمی مورد اشاره که بطلان پندارکاهش دینداری در جامعه را نشان میدهد، رونق گرفتن بسیاری از آیینها و مراسمات مذهبی به خصوص در شکل جمعی آن که سابقاً توجه کمتری به آنها میشد نشان از افزایش توجه به دین و دینگرایی در سطح جامعه است که برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره نمود:
-گسترش روزافزون مراسم اعتکاف به گونهای که امکانات موجود پاسخگوی متقاضیان شرکت در این مراسم نیست و این در حالی است که حدوداً دو دهه پیش این مراسم کاملاً بیرونق بود.
-عزاداریهای گستردهتر و پرشورتر عموم مردم در ماه محرم
– شرکت گسترده و روزافزون در مراسمهایی همچون دعای عرفه و توجه به مناسبتهایی چون لیلهًْالرغائب
-خیل عظیم متقاضیان حج به گونهای که ظرفیت موجود جوابگو نبوده و بسیاری از افراد سالها در لیست انتظار میمانند.
-آمار بالا و روزافزون سفرهای زیارتی به اماکن مقدس از جمله مشهد مقدس، مسجد جمکران و عتباتعالیات
بازتولید مستمر انقلاب اسلامی
مبتنی بر الگوی «امام- امت»
و الگوی «مقاومت»
برخلاف نگاه سوگیرانه محافل غربی نسبت به سرنوشت انقلاب اسلامی، دقت در تاریخ پر فراز و نشیب پس از انقلاب نشاندهنده پیش روندگی و پویایی مستمر آن است که نشانههای آن را در صحنههای مختلف میتوان دید. حضور پرشور مردم در مناسبتهای مختلف انقلابی مثل بزرگداشت سالانه ۲۲ بهمن و خلق شگفتیهایی مثل حماسه ۹ دی گواه این پویایی است. در واقع حضور همیشگی و گسترده مردم در عرصههای مختلف، بازتولید مستمر انقلاب اسلامی و جوان شدن و تازه شدن آن را نشان میدهد.
راز این زنده بودن و پویایی در انقلاب را میتوان در الگوی امام- امت جستجو نمود. الگویی که مبتنی بر نظریه ولایت فقیه بوده و ریشه در اندیشه اعتقادی اسلام شیعی دارد. در این الگو مردم دین باور و مؤمن با پیمودن راهی که امام امت به آن هدایت میکند، برای تحقق سعادت دنیوی و اخروی طی مسیر میکنند.
برخلاف تحلیل های برخی از محافل و رسانههای غربی انقلاب اسلامی روندی رو به جلو داشته و مسیری پیش رونده را میپیماید و علیرغم ایجاد مشکلاتی توسط نظام سلطه در حوزههای مختلف کشور مانند حوزه اقتصادی، انقلاب همچنان با قدرت در عرصه داخلی و خارجی به پیش میرود و موانع را به کنار میزند. انقلاب اسلامی در عرصه داخلی با بهره گیری از الگوی «امام- امت» تهدیدات را به فرصت بدل کرده و با بهرهگیری از رویش های جدید به پیش می رود و در عرصه خارجی و بینالمللی با گفتمانسازی و ارائه الگوی موفق «مقاومت».
نکتهای که در تحلیلهای جهتدار رسانههای غربی به کرّات میتوان دید تغافل درمورد ابعاد مختلف پیش رونده انقلاب چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی است. این رسانهها معمولاً با برجستهسازی و اغراق در مورد برخی کاستیها و نگاه جزئی به برخی مسائل از ابعاد کلان و پیشرو انقلاب اسلامی چشمپوشی کرده و آرزوهایشان را در مورد از بین رفتن آن فریاد میزنند.
برنامهریزیهای فکری و سیاسی صورت گرفته در داخل و خارج کشور طی سالهای گذشته با هدف خدشه وارد کردن به الگوی امام- امت و چنگ زدن به جایگاه ولایت فقیه و تضعیف آن، برای بیاثر کردن و یا کند کردن بالندگی و پیش روندگی انقلاب در بعد داخلی قابل تحلیل است. همچنین تلاش و سرمایهگذاری برای ساختن بدیلهای مضحک و کاریکاتوری از انقلاب اسلامی در قالب گروههای تکفیری در نسخههای مختلف آن با هدف به حاشیه راندن، ضربه زدن و از کار انداختن الگوی «مقاومت» به عنوان عنصر پیش برنده خارجی انقلاب اسلامی قابل ارزیابی است.
جدای از توضیحات داده شده، ذکر این سؤال هم قابل تأمل است که اگر به زعم برخی محافل غربی، انقلاب اسلامی تمام شده است پس راز دشمنی روزافزون نظام سلطه با انقلاب اسلامی چیست؟ *
پینوشتها
[۱]نظریه پایان تاریخ توسط فرانسیس فوکویاما، در سال ۱۹۸۹ مطرح و در سال ۱۹۹۲ در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان (The End of History and the Last Man) تشریح شد. بر اساس این دیدگاه سوگیرانه و ایدئولوژیک در دوران پس از جنگ جهانی دوم به ویژه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، لیبرال دمکراسی سایر ایدئولوژیها را شکست داده و به عنوان آخرین و کاملترین نظام بشری ارزشهایش در سراسر جهان غالب شده و به صورت یک جریان مسلط درآمدهاست و از این رو همه کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند. از نگاه وی آخرین حد تلاشها و مبارزات ایدئولوژیهای مختلف در نهایت در قالب ایدولوژی لیبرال دمکراسی سربرآوردهاست و نظام فکری و سیاسی بهتر و مناسبتر به عنوان بدیل و جایگزین آن وجود ندارد.
[۲]نظریه امنیت هستی شناختی آنتونی گیدنز که در فضای نظریه وجود انسانی او مطرح شده است میگوید که هر وقت عاملی موجب به خطر افتادن معناها و ارزش ها و نمادهای یک شخص شده و هویتش را به چالش بکشد موجب احساس ناامنی هستی شناختی می شود. این هویت توسط «دگر» روایت ها و گفتمان موجود به چالش کشیده شده و امنیت هستی شناختی او را به خطر می اندازد.
[۳]فرجی، مهدی؛ کاظمی، عباس، وضعیت دینداری در ایران با تأکید بر پیمایش های سه دهه گذشته، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، شماره
[۴]طالبان، محمدرضا (۱۳۸۲)، افول دینداری و معنویت در ایران: توهم یا واقعیت (تأملی در یافتههای پژوهشی)، روششناسی علوم انسانی، شماره ۳۵