خاتمی گروگان ضدانقلاب است /او باید خود را نجات بدهد(خبر ویژه)
همکار سابق نشریات اصلاحطلب تصریح کرد خاتمی به جای طرح برخی دعاوی مانند آشتیملی، باید نسبت خود را با جریان ضدانقلاب روشن کند.
داریوش سجادی نوشت: خاتمی یک بار دیگر ثابت کرد مرد سیاست نیست و شناختی از دقایق و ظرایف دنیای سیاست ندارد.
وی میافزاید: آیتالله خامنهای به قوت در سلوک سیاسی خود نشان دادهاند که اساسا اهل باجدهی نیستند و نه آن زمان که جورج بوش در فردای عملیات یازده سپتامبر و اولتیماتوماش به دنیا که «تصمیم خود را بگیرید؟ یا با مائید یا با تروریستها» در سکوت مرعوبانه جهان به صراحت گفت: «نه با شمائیم نه با تروریستها»! و نه آن زمان که در 88 سبزها به خیابان آمدند نیز به صراحت و به منظور صیانت از آرای مردم اعلام کردند؛ امام باج ندادند من هم باج نمیدهم.
وی ادامه میدهد: از نظر محتوائی نیز پروژه آشتی ملی محمد خاتمی برخوردار از تناقض بود. آقای خاتمی عنایت به این بداهت نورزیدند که وقتی قائل به آشتی هستند یعنی همزمان قائل به قهر هم میباشند! یعنی میپذیرند قهری موجود هست تا برای نیل به آشتی جهدی نیز ملزوم باشد. لذا پیشنهاددهنده آن آشتی موظف است تا به لوازم پیشنهادش نیز پایبند بماند دائر بر این که برای نیل به آن آشتی ابتدا باید چیستی آن قهر و آنگاه کیستی طرفین آن قهر را شناسایی کنند.
صورت مسئله برخلاف اجتناب از اعتراف آن توسط آقای خاتمی و احباب آقای خاتمی، برخوردار از وضوح است دائر بر آنکه موضوع قهر «تمامیت جمهوری اسلامی» است و طرفین قهر نیز واثقان و رافضان جمهوری اسلامیاند!
بر این منوال اولا تلاش به منظور آشتی بین دو طیف برخوردار از تضاد آنتاگونیستی تلاشی است عبث که اگر لطیفه نباشد قطعا خودفریبی است.
ثانیا برخلاف تصور آقای خاتمی دائربر اهتمام به منظور «ممانعت از ریزش مخالفان نظام به دامان براندازان نظام»، واقعیت آن است که این آقای خاتمی نیست که مانع از ریختن آنها به دامان براندازان شده و این آنهایند که مانع از بازگشتن آقای خاتمی به دامان نظام و انقلاب میباشند!
خاتمی بیمبالاتانه «قهر»مان طبیعی آن «قهر» بانان شده است! و بر این اساس ایشان ممکن شدگی بازتولید مناسبات حسنه خود و اصلاحطلبان ملتزم الرکاب خود با حکومت را به جای توسل به رویکرد بلاوجه آشتیملی میبایست با قهر کردن و ادبار از آن جماعتی بازیابی کنند که در محور مختصات سیاسی، «علیهالسلام» نیستند.
بدین منوال پسندیده است تا آقای خاتمی همان چهره فرهنگی باقی بمانند و عطای سیاستورزی را بر لقایش بخشیده و این ماجرای پر آب چشم را نیز فراموش کنند!