سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر - ۶
فیلمهای سفارشی، سینمای ایدئولوژیک
سعید مستغاثی
همکاری نیروهای نظامی، سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی و استودیوهای فیلمسازی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم و بسط ایدئولوژی آمریکایی در جهان باعث شد تا عبارتی تحت عنوان «جنگ صلیبی برای آزادی» یا Crusade for Freedom در محافل آمریکایی مطرح شود. عبارتی که پیش از هر موضوعی یک مبارزه فوق محرمانه از جانب پنتاگون، نیروی دریایی، شورای امنیت ملی و دفتر هماهنگی عملیاتی وابسته به سازمان CIA را طراحی مینمود تا به اصطلاح پیام آزادی را در بطن فیلم های آمریکایی درج نماید.
روزجمعه 16 دسامبر 1955 یک مجمع سری توسط ستاد مشترک ارتش آمریکا برگزار شد تا در این زمینه بحث کند که چطور میتواند از ایده «جنگ صلیبی برای آزادی» بهره برداری کند. در یک گزارش فوقمحرمانه از ستاد مشترک ارتش آمریکا به فرماندهی عملیات دریایی در معرفی «آزاداندیشی نظامی» که در 16 دسامبر 1955 ارائه شده بود، «جنگ صلیبی برای آزادی» چنین تعریف شده بود:
«... جنگ صلیبی برای آزادی برای این منظور طراحی شده بود تا اصولی که روش زندگی آمریکایی براساس آن در مقابل سیستم ضدآمریکایی قرار میگیرد را توضیح دهد و غربیها را برای فهم و درک مخاطرهای که دنیای آنان را تهدید میکند ، بیدار نماید...»
یعنی فرمولی برای ساخت فیلم در هالیوود تدوین شد تا بوسیله ساخت فیلمهایی، سبک زندگی و ایدئولوژی آمریکایی در کشورهای و سرزمین های دیگر تبلیغ شود. ترویج شرک و بیخدایی و ناکارآمد نشان دادن دین و ارزشهای آن، اشاعه سکولاریسم و اومانیسم و لیبرالیسم (به عنوان فقرات ایدئولوژی غرب)، گسترش مثلث های عشقی و عشقهای نامشروع که از روابط تازه و پنهانی سردمداران هالیوود ناشی میشد، بیبندباری اخلاقی و لاابالیگری و گستاخی رفتاری، اینکه برای ورود به دنیای جدید و متمدن بایستی از افکار و رفتارها و اخلاقیات سنتی جدا شده و از این طریق شکاف بین نسلها مطرح گردید، ترویج سبک معماری و رفتار و سکنات آمریکایی و نمایش خانوادههای فروپاشیده یا در حال فروپاشی اغلب متشکل از مادر و فرزند و با یک پدر گریخته و گمشده و ....
برای پخش این نوع فیلم ها، سازمانی به نام MPS به وجود آمد که با امکانات 135 پست خدماتی در 87 کشور جهان، شبکه توزیع عظیمی برای فیلم و سینمای آمریکا ایجاد کرد و در مرحله اول، 37 فیلم را برای نمایش در کشورهای دیگر لیست نمود که در میان آنها به فیلم هایی مانند: «پیتر پن»، «پسری از اوکلاهما»، «تعطیلات در رم»، «زنان کوچک»، «قایق نمایشی»، «مرد»، «آلیس در سرزمین عجایب» و «هیئت اجرایی» برمیخوریم.
در طول سالهای پس از جنگ دوم، تولید و ساخت فیلمهای با ایدئولوژی آمریکایی و در جهت ترویج سبک زندگی غربی، در کشورهای مختلف و به صورت بومی، رواج یافت و سینمای کشورهایی همچون ترکیه، هند، مصر، ژاپن و حتی چین و سایر کشورهایی که تازه با هنر هفتم آشنا میشدند در خدمت ترویج و بسط همان ایدئولوژی و سبک زندگی برآمد. در این میان جشنوارهها و جوایز آنها نقش عمده ای را برعهده داشتند.
سینمای پیش از انقلاب ایران، به خصوص آنچه موج نو خوانده میشد، در خدمت اشاعه همان سبک زندگی غربی و ایدئولوژی آمریکایی قرار گرفت و پیروزی انقلاب اگرچه متولیان طاغوتی را از همه عرصه ها از جمله هنر و سینما کنار زد اما متاسفانه به دلیل تحلیل نادرست متولیان هنری و سینمایی پس از انقلاب از جریان سینمایی پیشین و الگو قرار دادن همان سینمای به اصطلاح موج نو، همان تفکر اشاعه فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی و سبک زندگی غربی همچنان در این سینما باقی ماند و اگرچه در سالهای ابتدایی به دلیل فضای انقلابی، کمتر فرصت بروز مستقیم یافت اما با فاصله گرفتن از روزهای پیروزی انقلاب و به خصوص دفاع مقدس و با ورود به هنگامههای به اصطلاح سازندگی و اصلاحات، بیش از پیش خود را نشان داد تا امروز که در جشنواره فیلم فجر به عنوان ویترین سینمای ایران، به طور بارز شاهد بروز آن هستیم. نگاهی اجمالی و براساس همان عناصر فرمول جنگ صلیبی برای آزادی مصداق این ادعاست:
1- در اغلب فیلمها، معمولا حتی در سختترین لحظات، سخنی از خدا و دین نیست و یا تفکرات دینی ناکارآمد نشان داده میشود و خود آدم ها از پس دشوارترین امور برمیآیند. در فیلم «اسرافیل»، جلسه زنانه قرآن، محل تسویه حسابهای شخصی است و از همین روی شخصیتهای اصلی فیلم از آن جلسه فرار میکنند، در فیلم «دعوتنامه»، تمامی مشکلات ریز و درشت شخصیتها (اعم از دزدی و تصادف و کما رفتن دختربچه و ...) در کنار حرم امام رضا(علیه السلام) اتفاق میافتد و گره برخی مشکلات نه با توسل به امام بلکه تنها توسط خود آدمها باز میشود و در برخی آثار، حتی بدیهیترین عناصر دینی که در سبک زندگی ایرانی، جایگاه مهمی دارد، غایب است. مثلا در فیلم «ایتالیا، ایتالیا» هنگام بدرقه مسافر (که معمولا در شیوه ایرانیان، او را از زیر قرآن عبور داده و پشت سرش آب میریزند) کاسه آب وجود دارد اما خبری از کتاب قرآن نیست! در فیلم «اوه» (خانه) در خانهای که عزاداری و مراسم سوگواری برپاست حتی یک کتاب قرآن وجود ندارد!!
2- در بسیاری از آثار موجود، سبک زندگی ایران- اسلامی به نام سنتهای قدیمی و تعصبات خشک، عملا زیر علامت سوال رفته و نوع سبک زندگی غیر اسلامی و غربی به عنوان روش درست در خانواده و ازدواج و عشق و دوستی و ... نشان داده میشود. فیالمثل در فیلم «ایتالیا، ایتالیا»، دوستی زن شوهردار با رفیق دوران مجردی علیرغم حساسیت همسر، عادی نمایانده شده و مخالفت همسر نوعی تعصب خشک به نظر میرسد! یا در فیلم «سوفی و دیوانه»، مردی که قصد خودکشی داشت علیرغم دارا بودن همسر، با دختری دیگر همراه و همقدم شده و حتی زندگی را با وی قابل تحمل میداند!!
در برخی فیلمها، مانند «انزوا»، «آذر»، «اسرافیل» و ... حرفهایی از سوی مردم علیه کاراکتر زن فیلم وجود دارد که به دلیل حضور غیرعادی و روابط باز زن و عدم رعایت حریم محرم و نامحرم در اجتماع، پخش شده و فیلم آن روابط غیرمعمول و مخالف سبک زندگی ایرانی-اسلامی را درست و بجا نشان داده و مخالفت ها مربوطه را ناشی از تعصبات و سنت های دست و پاگیر قدیمی میداند.
3-در اغلب فیلمها، عشق و عاشقی از طریق روابط بیبندوبارانه و غیرشرعی، مثبت و انسانی نمایش داده شده و ازدواج به سبک ایرانی-اسلامی یعنی از طریق نظارت والدین و با رعایت حدود شرعی، تحمیلی، منهدمکننده خانوادهها و نافرجام نمایانده میشود. فیلمهای «سوفی و دیوانه»، «ماجان»، «مادری»، «انزوا»، «آذر»، «سارا و آیدا»، «زیرسقف دودی»، «رگ خواب»، «اسرافیل» و ... چنین فضایی را القاء میکنند.
4- در اغلب فیلمها، خانواده درست و درمانی رویت نمیشود و بیشتر خانواده ناقص، بیریشه، مضمحل یا در حال ویرانی نمایش داده میشوند: در فیلم «ایتالیا، ایتالیا»، خانواده کوچک و نوبنیان زوجی روبه فروپاشی میرود، در فیلمهای «اوه» (خانه) و«نگار»، پدر خانواده یا به قتل رسیده و یا خودکشی کرده، در فیلم «فراری» آدمها یا اصلا خانوادهای ندارند و یا از خانواده گریختهاند، در فیلم «سوفی و دیوانه»، خانواده یکی از شخصیتها با مرگ فرزند از هم پاشیده و دیگری هم حتی در ذهن نیز خانوادهای از هم پاشیده دارد!! در فیلم های «تابستان داغ»، «آذر»، «انزوا»، «بدون تاریخ بدون امضاء»، «سارا و آیدا» بازهم با خانوادههایی روبرو هستیم که زیادهخواهی یا بزه و خلاف، آنها را از هم میپاشد، در فیلمهای «رگ خواب» و «اسرافیل» و «یک روز بخصوص» اساسا با خانوادههایی ناقص، روانپریش یا بیمار مواجه هستیم و در فیلم «سقف دودی» بحرانهای نامعلوم، خانواده را به سمت انفجار پیش برده است. قصهها و ماجراها در فیلمهایی که اساسا خانوادهای وجود ندارد همچون «خوب، بد، جلف» و «گشت 2» قابل تحملتر و موفقتر به نظر میرسد و تنها پایانهای خوش و امیدوارکننده را در اینگونه آثار بدون خانواده شاهدیم!!!
5-گروهی از فیلم ها هم مملو از نشانههای فرهنگ غرب مانند نوع غذا و سبک موسیقی و ... است که در عمق روابط و احساسات افراد ریشه دوانده همچون: «ایتالیا، ایتالیا»، «سوفی و دیوانه»، «سارا و آیدا»، «آذر»، «رگ خواب»، «اسرافیل» و ...
به این ترتیب به نظر میرسد پس از گذشت حدود 60 سال از صدور آن دستورالعمل و سفارش آمریکایی مبنی بر ترویج ایدئولوژی و سبک زندگی غربی در مقابل سبک زندگی متضاد با غرب، اینک فیلمهایی که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآیند (خودآگاه یا ناخودآگاه) به آن سفارش و فرمول عمل کردهاند!!!