مگر تحمل من مثل صبر ایوب است؟(چشم به راه سپیده)
دلم برای شما تنگ میشود...
وقتی میان نفس و هوس جنگ میشود
شیطان دوباره دست به نیرنگ میشود
نقشه کشیده است، مرا دشمنت کند
با لشگر گناه هماهنگ میشود
دارد حنای توبه و شرمی که داشتم
پیشت عزیز فاطمه بیرنگ میشود
با هر گناه فاصله میگیرم از شما
کمکم وجب وجب، دو سه فرسنگ میشود
اشکم چه شد؟! به جان تو باور نداشتم
روزی دلم ز فرط حسد سنگ میشود
آقا ببخش، بس که سرم گرم زندگیست
کمتر دلم برای شما تنگ میشود
وحید قاسمی
***
پشت سر آفتاب
ای شبزدگان به مرگ عادت نکنید
فردای ظهور را ملامت نکنید
یک روز ز پشت ابرها میآید
پشت سر آفتاب غیبت نکنید
مهدی صفی یاری
***
خوابی دیگر
یک عمر به دنبال جوابی دیگر
هر روز کشیدهام عذابی دیگر
هر شب به هوای دیدنت از خوابی
آسیمه دویدهام به خوابی دیگر
حبیب نظاری
***
سومین انتظار...
زمین دامنم از آب دیده مرطوب است
بیا، که حاصل این کشتزار مرغوب است
مرا خلاص کن از سالهای غیبت خود
مگر تحمل من مثل صبر ایوب است؟
اگرچه روی سیاهم، به کار میآیم
برای طی زمستان زغال هم خوب است
اگر دروغ بگویم اسیر گرگ شوم:
مقام پیرهنت چشمهای یعقوب است
عصای معجزهها مار میشود با تو
کسی که بیتو نخشکد شقیتر از چوب است
همیشه ابر ز خورشید رنگ میگیرد
به هر کجا بروی این صحیفه زرکوب است
رضا جعفری
***
ساعت دل
سلام کردم و به من تبسمت جواب داد
فتاد سایهات سرم، دوباره آفتاب داد
به پای خاستم ز خود به زنگ یک سلام تو
دوباره ساعت دلم صدای انقلاب داد
سلام بر شکستن سر سکوت، پیش تو!
به رشتههای صحبتی که دل گرفت و تاب داد
پس از سلام خدمتت، دوباره زاده میشوم
ز هر چه بوی مسجد و توسل و گلاب داد
چهار سوی خانهام سلام میفرستمت
سلام دادم و به من دعای مستجاب داد
غمم سؤال کردی و کویر را مثل زدم
شکوفههای خندهات صدای پای آب داد
سؤال کردمت بگو کدام روی سکهای
فتاد سایهات سرم دوباره آفتاب داد
رزیتا نعمتی
***
از قم شروع شد...
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سهشنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آنقدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذرهبین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشهها گذشت
بیتابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم... شروع شد
فاضل نظری