kayhan.ir

کد خبر: ۹۶۷۶۷
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۸:۴۴
این چهره تطهیر شدنی نیست- 4

دلار‌های بی‌حساب نفتی چگونه جیب مستشاران آمریکایی را پر می‌کرد؟!


  سید روح الله امین آبادی
 
  «سواری زیبایی بود. آرزو کردم‌ ای کاش تنها نبودم. دو کامیون در جاده فرح‌آباد تصادف کرده بودند و ترافیک را حسابی بند آورده بودند. صبر کردم و در این فاصله نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان‌هایی که به بزرگراه می‌خورند کثیف و خاکی هستند... صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر کار نیامده بود ولی یک پلیس تنها که پی‌در‌پی سیگار می‌کشید باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار می‌کرد که گویی پادشاهی است در حضور رعایایش. چند مرد و زن چادری با بغچه‌های زیر بغل از حمام عازم خانه بودند... گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی‌شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی‌کنند. مردم دور چرخ لبوفروشی ازدحام کرده بودند. در گوشه‌ خیابان چند سگ ولگرد و چند بچه لخت و عور لابلای زباله‌ها می‌لولیدند... سربازان وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین‌های بی‌ریخت در کنار خیابان قدم می‌زدند و ظاهرا از تعطیل صبح جمعه شان لذت می‌بردند، هم کسالت آور بود و هم غم انگیز؛ صحنه‌ای از جامعه رو به توسعه... هیچ مقدار خوش‌بینی، زندگی را در این خیابان‌ها تغییر نمی‌دهد.»
آن چه ذکر شد بخشی از خاطرات اسدالله علم نخست وزیر سابق و وزیر دربار وقت پهلوی در روز 5 دی ماه 1348 بود روزی که کشور به مدد درآمدهای هنگفت نفتی به سمت دروازه‌های تمدن خیالی شاه حرکت می‌کرد، درباریان در فساد و مردم در فقر غوطه ور بودند و کسی به آینده جز شاه و آنان که می‌خوردند و می‌بردند امیدوار نبود.
با این مقدمه ضروری است به موضوع بسیار مهم دیگری بپردازیم و آن درآمدهای نفتی رژیم پهلوی در سال‌های پایانی دهه 40 و آغازین دهه 50 شمسی است سال‌هایی که رژیم به مدد شوک عظیم نفتی که به افزایش 4 برابری قیمت نفت در بازارهای جهانی منتهی شد واردات از غرب و به ویژه آمریکا را چندین و چند برابر کرد و در عین حال فاصله فقر و غنا را در کشور به همان اندازه افزایش داد.
افزایش سه برابری قیمت نفت و نابودی تولید داخلی
در آمدهای نفتی ایران در سال 1353 سه برابر شد و «رژيم به مدد این درآمدها يک سياست اقتصادي مبتني بر رشد سريع را در پيش گرفت و به اين منظور، بودجه سالانه را به دو برابر افزايش داد، وام‌هاي سررسيد نشده خارجي را پرداخت و اعلام کرد آماده ‌است مبالغي را از طريق موسسات مالي بين‌المللي در اختيار کشورهايي قرار دهد که با مشکل کسري موازنه پرداخت‌ها رو برو هستند. با اتکاي به اعتبار مالي قوي در سطح بين‌المللي، ايران گاه حتي به عنوان تضمين‌کننده اعتبارات براي نهادهاي خارجي نيز عمل کرد. در فاصله يک سال، واردات 6 ميليارد دلاري ايران با ۸۶ درصد افزايش به بيش از 11 ميليارد دلار رسيد و سه سال بعد، حجم واردات يک بار ديگر دو برابر شد و در سال پيش از انقلاب به 25 ميليارد دلار رسيد که بيشترين حجم واردات در سال‌هاي پيش از انقلاب بود.»
در این برهه زندگی مردم در همه حوزه‌ها به واردات از خارج وابسته شد و چنان کشور در وابستگی غوطه ور شد که کارخانه ارج با هشت هزار کارگر در سال 1356 به علت نداشتن پيچ متوقف مي‌شود.
روزنامه حکومتی رستاخیز تیرماه 1356 در گزارشی به این مصیبت پرداخته و نوشت : متاسفانه در ايران در وضع کنوني بايد مرغ را با قيمت گزاف براي توليد تخم مرغ جوجه کشي از خارج وارد کنيم. مرغ مادر گوشتي را در شرايط کنوني نمي توانيم در ايران توليد کنيم. براي تغذيه اين مرغ‌ها 70 درصد غذاي طيور را بايد از خارج از کشور وارد کنيم. البته با اين همه وارد کردن‌ها براي اداره اين صنعت تکنولوژي لازم و نيروي انساني نداريم. يعني طبق استاندارد معمولا براي هر 2هزار واحد دامي به يک دامپزشک نيازمنديم ولي در ايران متأسفانه براي هر 43196 واحد دامي يک دامپزشک وجود دارد.»
گزارش روزنامه حکومتی رستاخیز تنها یک نمونه بارز از وابستگي تکنولوژيکي به توليد خارجي در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب است، در سال 1354 برآورد شده است که بيش از يک ميليارد دلار جريمه به کشتي‌هايي پرداخت شد که در خليج فارس به علت عدم وجود امکانات و تجهيزات تخليه بار در انتظار باراندازي مانده بودند!
روزهایی که کالاهای خارجی ارزان‌تر از
تولیدات داخلی بود
در این سال‌ها به دلیل اعمال تعرفه‌های گمرکی پایین از سوی دولت نسبت به کالاهای وارداتی و ارزان بودن این کالاها نسبت به تولیدات اندک داخلی تولیدکنندگان تمایلی به فعالیت تولیدی نداشتند، «به عبارت دیگر در نتیجه اعمال تعرفه‌های گمرکی پایین، کالاهای خارجی به وفور و با قیمت بسیار نازل در بازار یافت می‌شد این سیاست اقتصادی نامناسب، در جهت تضعیف تولیدات داخلی، افزایش وابستگی اقتصادی کشور به قدرت‌های صنعتی و تامین بازار برای آنان بوده است زیرا در چنین شرایطی تولید‌کننده نوپا و کم تجربه داخلی امکان رقابت با تولید‌کننده توانمند و مجرب خارجی را نمی‌یابد و به سهولت از صحنه رقابت خارج می‌شود و حضور در عرصه تولید را مقرون به صرف نمی‌یابد.»
بسیاری از سلطنت طلب‌ها بدون توجه به مولفه زمان در تبلیغات خود برای بزک کردن رژیم پهلوی و بدون محاسبه توان خرید مردم به ارزان بودن کالاها در رژیم پهلوی اشاره می‌کنند ولی به این مهم نمی‌پردازند که «ارزانی کالاها یکی از بزرگ‌ترین موانع رشد و توسعه اقتصادی در جوامع، به خصوص در جوامع در حال توسعه تلقی می‌شود؛ ارزانی غیر معقول، موجب تضعیف موقعیت تولید‌کننده و در نهایت ، تضعیف تولیدات داخلی می‌شود.»
یک دروغ و چند واقعیت
البته در‌باره ارزانی در دوره پهلوی نیز باید به قدرت خرید مردم و حقوق کارمندان نیز اشاره‌ای گذرا داشت، در این برهه قیمت‌ها پایین بوده ولی قدرت خرید مردم بسیار پایین‌تر از آن بوده است. به طور مثال درآمد کارمند عادی ماهانه 500 تا 1200 تومان بود (البته حقوق 1000 تومانی در سال‌های حدود 1348 به افراد بسیار محدودی اختصاص داشت) و قیمت پیکان در همین برهه 28 هزار تومان بود یعنی 28 برابر حقوق حداکثری یک کارمند!
بهتر است به حقوق مستشاران خارجی و آمریکایی رژیم شاه در این برهه نیز توجهی داشته باشیم تا بدانیم در حالی که متخصصین و کارمندان ایرانی نهایتا در سال 1348 هزار تومان حقوق می‌گرفتند در این برهه این مستشاران از بودجه دولت ایران چقدر به خود اختصاص داده بودند؛ عبدالله آذربرزین جانشین فرماندهي نيروي هوايي ايران در دوره پهلوي در خلال چندین جلسه مصاحبه در سال 1388 می‌گوید: « به تدريج که جلو رفتيم، شايد از سال ۱۳۴۲ بود که ايران شروع کرد به خريد وسايل با بودجه خودش، يعني کمک‌هاي نظامي به تدريج قطع شد. بعضي از مستشارهايي که در اين مرحله مي‌آمدند، از نقطه نظر[کيفيت] و آگاهي به تخصص‌شان، زياد جلوتر از شاگردان و متخصصان خودمان، که از خارج آمده بودند، نبودند. آن روزها چيزي در حدود شش، هفت هزار تومان به افسرهاي مستشاري مي‌دادند. هفت هزارتومان آن روز خيلي خوب بود. اين‌ها باغ داشتند، مستخدم داشتند، راننده داشتند، ورزش‌هاي اشرافي مي‌کردند؛ گلف و تنيس و اسکي و اين ها. اشکال بزرگي که به وجود آمد، اين بود که وقتي اين امتيازات به آن‌ها داده شد، اين‌ها خودشان را يک نژاد برتر دانستند و بعد هم ديگر کارهايشان يک کمي باعث ناراحتي پرسنل شده بود. ديگر همه چيز را زير پا گذاشتند. به هرحال اين‌ها در آن دوران خيلي دلالي مي‌کردند؛ ولي خب، نمي‌توانستند آزاد اين کار را بکنند.»
گفتنی است خاطرات آذربرزین در کتاب «فرماندهی و نافرمانی» تدوین و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
درباره ارزانی و گران نشدن خدمات و کالاها در دوره پهلوی ضروری است به بخشی از خاطرات اسدالله علم نیز اشاره‌ای گذرا داشته باشیم؛ اسدالله علم در خاطرات 27 اسفند 1347 خود می‌نویسد « شرفیابی... یک بار دیگر موضوع افزایش آب بها را مطرح کردم، شاه گفت: تا کی مردم می‌توانند از چیزهای مجانی استفاده کنند؟ پیشرفت، پول می‌خواهد. پاسخ دادم افزایش هفتاد درصدی قیمت‌ها پیشرفت نیست، بلکه فقط بی‌عدالتی است...گاهی بی‌اعتنایی او مرا آزار می‌دهد و ناچار می‌شوم روز بعد مطلب را مجددا مطرح کنم. تا کی می‌توانیم به مردم و نیازهایشان بی‌توجهی کنیم؟»
علم در خاطرات 17 اسفند 1347 نیز می‌نویسد: شرفیابی شاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نکته را مطرح ساختم که او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آب بها مملکت را آشفته کرده است. آسفالت خیابان‌ها در حال از هم پاشیدگی است، فساد کارمندان گمرک رو به گسترش است و اعتبارات بانکی محدود شده و شرکت‌های زیادی رو به ورشکستگی می‌روند. دست آخر درباره بحران مالی دانشگاه‌ها به او هشدار دادم . شاه ناگهان از جا در رفت و مرا مورد حمله قرار داد و گفت: وقتی پولی به دستمان نمی‌رسد چه می‌توانیم بکنیم؟ پاسخ دادم هر بار که توجه اعلی‌حضرت را به کمبود پول جلب کرده‌ام پاسخ این بوده که این طور نیست. دولت به اندازه کافی پول در اختیار دارد و گزارش‌های من نادرست است. اما همین دیروز بود که اعلی‌حضرت درباره ولخرجی‌های شرکت نفت در زمینه پتروشیمی صحبت کردند...
البته در این زمینه به احضارهای متعدد هویدا نخست وزیر دوره پهلوی به مجلس شورای ملی برای پاسخگویی به چرایی گرانی‌ها و افزایش روزانه قیمت‌ها نیز می‌توان پرداخت که برای دوری از اطاله کلام از آن می‌گذریم.
آمارها سخن می‌گویند
درآمد نفتی ایران از سه میلیارد دلار در سال 1332 به 53  میلیارد دلار در سال 1356 رسید و درآمد سرانه نیز در این مدت به 11514 دلار افزایش پیدا کرد با این وجود در بخش‌های فقیر جامعه، فقر هر روز بیشتر و شکاف طبقاتی عمیق‌تر می‌شد. برای این مهم دلایل متعددی را می‌توان برشمرد که به برخی از آن‌ها می‌پردازیم؛
1- عدم توزیع منصفانه و رشد اقتصادی یک طبقه خاص وابسته به حکومت
2- اکثر مقاطعه کاری‌های پر سود، طرح‌های پرمنفعت دولتی و... به مقامات حکومتی اختصاص داشت.
بر اساس آمار و برآوردهای موجود تنها در فاصله 1352-1355 حق کمیسیون مقام‌های دولتی از یک میلیارد دلار فراتر رفت.
گفتنی است این نوع توزیع ثروت، بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل می‌دادند از جمله اعضای دربار، ارتش، ساواک، و بلندپایگان دیوان سالاری و... که مورد اعتماد شخص شاه بودند را در بر می‌گرفت.
3- حدود 40 درصد از بودجه کشور به ارتش اختصاص داشت، تعداد نیروها و پرسنل آن هرروز بیشتر و بیشتر می‌شد و در سال‌های آخر به 413 هزار نفر رسیده بود. ارتش علاوه بر 40 درصد بودجه رسمی یک بودجه مخفی نیز داشت.
4- تنها ده درصد از درآمد سرشار نفت و کمتر از 15 درصد از کل واردات به امر توسعه اختصاص می‌یافت، شرکت ملی نفت به صورت محرمانه ولی دائمی مبلغ کلانی به حساب شخصی شاه واریز می‌کرد. به گونه‌ای که سرمایه شخصی شاه به یک میلیارد دلار رسیده بود. با این سرمایه‌ها نهادهایی اداره می‌شد که آنها نیز هدفی جز سلطه بیشتر حکومت بر تمامی ابعاد زندگی مردم نداشتند.
گفتنی است بر اساس آمار بانک جهانی، 46 درصد مردم ایران در سال 1356 زیر خط فقر بودند و ضریب جینی در ایران قبل از انقلاب بیش از 45 بوده است.
سال‌هایی که به جز نفت صادرات دیگری نداشتیم
توسعه صنعت کشور طی سال‌های قبل از انقلاب و به ویژه در برنامه‌های اول، دوم و سوم بر مبنای ایجاد و توسعه صنایع مصرفی استوار بود و قاعدتا با گسترش کامل صنایع مصرفی و مونتاژ رفته رفته وابستگی شدید به واردات، فقدان هرگونه عمق در تولید صنعتی و فقدان رابطه منطقی میان بخش صنعت با سایر بخش‌های اقتصاد ملی و زیر بخش‌های صنعت از جمله ویژگی‌های نظام صنعتی کشورگردید. صنایع کشور همچنان از ضعف ساختار برخوردار بوده و اغلب بر صنایع مونتاژ تکیه شده بود. به این ترتیب صنایع تکنولوژی بر، تا 90 در صد به خارج وابسته بودند و در سال 1357 به جز نفت کالای عمده دیگری برای صادرات وجود نداشت.
درآمدهای ایران عملا تا پایان دوره حکومت پهلوی وابسته به نفت بود. به عنوان نمونه در سال 1353، 98 درصد صادرات ایران را نفت تشکیل می‌داد.
نتیجه آن که در این برهه صنایع وابسته پیشاهنگ وابستگی اقتصادی در ایران محسوب شده علاوه بر این که تولید داخلی به شدت ضربه خورد به دلیل دیگر سیاست‌های اقتصادی غلط توام با فساد شدید در بدنه مدیریتی جامعه که از دربار به آن تزریق می‌شد فاصله فقر و غنا در کشور افزایش یافت.
نتیجه
 فقر ، گرانی و فساد در دوره پهلوی بیداد می‌کرد با وجود این فقر گسترده که مقامات رژیم هراز گاهی که به خیابان‌ها می‌رفتند نمود آن را می‌دیدند درآمدهای نفتی ایران به شدت در حال افزایش بود، رژیم به جای استفاده از این درآمدها برای توسعه کشور با واردات شدید کالا تولید را نابود و جیب تولیدکنندگان غربی به ویژه آمریکایی را پر کرد، شاه در توهم رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ بود ولی فساد افسار گسیخته و اسلام ستیزی رژیم پهلوی در سال 1357 به سرازیر شدن سیل خروشان مردم مسلمان ایران به خیابان‌ها و پایان دادن به عمر 2500 ساله طاغوت در کشور منتهی شد.