بازخوانی دیدگاههای مرحوم حسن شایانفر درباره نفوذ فرهنگی
اولین هشدارها از سوی رهبر انقلاب پیرامون شبیخون فرهنگی
رحلت حضرت امام خميني(ره) بزرگ ترين آزمون و نشانه رشد وبالندگي ملت ايران بود؛ آزموني كه موجب سرافرازي ايرانيان شد. امام رفت اما ميراث او برجاي ماند و مردم در همان نخستين روزهاي جدايي و در مراسم تشييع پيكرپاك امام، ميزان دلبستگي و وفاداري خود به حضرت امام و ميراث گرانبهايش را كه همانا نظريه «ولايت فقيه» و پشتيباني از منتخب خبرگان رهبري بود، به رخ جهانيان كشيدند.
با رحلت حضرت امام، جمهوري اسلامي ايران به رغم پيش بيني هاي دنياي غرب و جنگ رواني مبني بر پايان عمر جمهوري اسلامي، با انتخاب شايسته اي كه مجلس خبرگان به عمل آورد و با برگزيدن صالح ترين و ممتازترين شخصيت سياسي- مذهبي روزگار در جايگاه رهبري نظام جمهوري اسلامي و متعاقباً استقبال و بيعت مردم با ايشان غلط از آب درآمد و اداره امور رهبري نظام اسلامي كاملاً تثبيت شد.
اولين هشدارها
حضرت آيت الله خامنه اي از لحظه استقرار در جايگاه مقام رهبري نظام اسلامي، بيشترين توجه را به خنثي كردن ترفندها و توطئه هاي دشمن معطوف داشتند. ايشان اولين هشدارها را نسبت به توطئه جديد دشمن كه عبارت از تهاجم فرهنگي بود به گوش مردم رساندند و بعدها با تعبير «شبيخون فرهنگي» ابعاد و وسعت بيشتر اين خطر را گوشزد كردند و كوشيدند تا با «تبيين و روشنگري» ذهن مردم و مسئولان را نسبت به نقشه هاي متنوع و پيچيده دشمن روشن سازند. معظمله در تعريف مقوله «تهاجم فرهنگي» پس از ناكام ماندن دشمن در عرصه نظامي و رويكرد به عرصه فرهنگ در ديدار با فضلاي حوزه علميه قم در هفتم آذر 1368 گفتند:
«يك جبهه بندي عظيم فرهنگي كه با سياست، صنعت، پول و با انواع و اقسام پشتوانه همراه است، الان مثل يك سيلي راه افتاده كه با ما بجنگد. جنگ هم، جنگ نظامي نيست. بسيج عمومي هم در آنجا هيچ تأثيري ندارد و آثارش هم طوري است كه ما تا به خود بياييم، گرفتار شده ايم.»(۱)
رهبرمعظم انقلاب مقوله فرهنگ را «چشم اسفنديار» ملتها دانسته و تهاجم فرهنگي را چونان يك بمب شيميايي كه نامحسوس و بدون سروصدا منفجر ميشود و اثرات ناگهاني وزيانباري برجاي مي گذارد، معرفي كردند و افزودند:
«فرض كنيم در يك محوطه يك بمب شيميايي منفجر شود يا بيفتد كه احدي نفهمد كه اين بمب اينجا افتاد. پس از هفت هشت ساعت ميبينيد صورتها و دستهاي همه تاول زده است. تهاجم فرهنگي دشمن به صورتي است كه شما ناگهان از مدرسه هاي ما، در خيابانهاي ما، در جبهه هاي ما، در حوزه علميه ما، در مدارس و دانشگاههاي ما نشانه هاي آن را خواهيد ديد... »(۲)
حضرت آيت الله خامنه اي توجه ويژهاي به افشاي ماهيت اين تهاجم مبذول داشتند و با تجزيه و تحليل و اثبات اين نكته كه هدف «تهاجم فرهنگي» مبارزه با تفكراسلامي است، به مردم و مسئولين هشدار دادند و آنان را به هوشياري هرچه بيشتر در عرصه اين رويارويي فراخواندند و در تاريخ بيست وسوم مرداد 1370 در جمع كارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران فرمودند:
«ما بايد تهاجم فرهنگي را يك مقوله حقيقي و جدي به حساب بياوريم. مبارزه فرهنگي با تفكر اسلامي و جمهوري اسلامي داراي شاخهها وشعبات متعددي است كه اگر واقعاً انسان بخواهد آنها را بررسي و احصا كند خواهد ديد كه عرصه بسيارگسترده اي دارد. فرضاً تفكر سياسي اسلام در مطبوعات، در كتابهاي مختلف و در ترجمهها، حتي در تاريخ نويسي زير سوال مي رود. بالاخره اين انقلاب بر مبناي تفكر سياسي اسلامي بنا شده است اگر اسلام يك تفكر سياسي نداشت، يك انقلاب بر مبناي اسلام انجام نمي گرفت و يك نظام براساس آن بوجود نميآمد... ما اكنون شاهديم كه بسياري از مقالات، كتابها، تاريخ نويسيها و بيوگرافي نويسيها برپايه ردطرز تفكر سياسي حاكم بر نظام جمهوري اسلامي استوار است. يك وقت يك نفر مخالف فكري است و براين مبنا مقاله يا كتاب مي نويسد، ما انتظار نداريم چنين چيزي نباشد، و عكس العمل مهمي را نيز نبايد در پي داشته باشد. ممكن است عليه توحيد هم كسي كتاب بنويسد. اين اشكالي ندارد... اما زماني انسان از قراردادن اين گونه كارها در كنارهم و از تامل درمجموع آنها به نقشه اي حساب شده پيميبرد و اينكه اين امر تصادفي نيست و نيت و اراده اي پشت سر قضيه است.»(۳)
هم ايشان بودند كه براي نخستين بار در مرداد 1370 با رهنمودهاي حكيمانه خود، از آسيبهايي كه از رهگذر عملكرد اين منورالفكران نصيب جمهوري اسلامي خواهد شد، پرده برداشتند و با صراحت افزودند:
«به نظر من يك حمله همه جانبه و سازماندهي شده وجود دارد. در آغاز طبيعي بود كه انقلاب نتواند روشنفكر و هنرمند جماعت را كه با دين و ايمان و روحانيت سروكاري نداشتند، جذب كند. البته گروهي از آنان وجدانهاي بيداري داشتند كه انقلاب آنها را جذب كرد؛ عده اي هم كنار ماندند... آن طوفان اوايل انقلاب آنها را وادار كرده بود كه درون خانه هاشان در لاك خود فرو بروند و حداكثر در پشت درهاي بسته و با يكديگر درددلي بكنند. تدريجاً نشريه اي راه انداختند، قلمي زدند، حرفي زدند... شعري سرودند، كسي اعتراضي نكرد. ديدند مثل اينكه در اين فضا ميشود با سازماندهي كاركرد و آن كاري كه ميخواهند بكنند، اين است كه پشت جبهه انقلاب را كلاً ميان بازوان خود بگيرند. پشت جبهه انقلاب مردم هستند. خط مقدم مسئولين هستند بعد وابستگان به مسئولين و سپس خيل عظيم مردم...»(۴)
پيوند توده ايها به اردوگاه آمريكا براي پيشبرد پروژه استحاله
اينك مردم ما پس از گذشت ده سال از آن هشدارها، درستي نظرات و تحليلهاي مقام معظم رهبري را به راي العين ميبينند و شاهدند كه چگونه باورها و اعتقادات و فرهنگ مردم كه پشتوانه محكم ايستادگي ملت مسلمان ايران در برابر سلطه جويي و فزونطلبي بيگانگان است، به واسطه سياستگذاري غلط سياسي و فرهنگي و كوتاهي برخي مديران و در مواردي حتي خيانت تني چند از آنان كه با حمايت و پشتيباني دنياي استكبار بوده است، به وسيله گروهي از روشنفكرنمايان عرصه فرهنگ و هنر و مطبوعات كشور به كانوني براي تهاجم به اعتقادات و باورهاي ديني اين ملت رشيد قرارگرفته است.
اتحاد روشنفكران چپ و راست
تئوري «استحاله، نفوذ و خط بازگشت» تنها دستور كار وابستگان كانونهاي امپرياليستي نبود. گروههاي چپ گرا و پيروان اردوگاه مضمحل شده كمونيسم هم ضمن پيوند آشكار با غرب سعي در بازنگري عملكرد و روابط خود و تلاش براي ورود به عرصه جديد مبارزه داشتند. براساس مطالب منتشر شده در نشريات آنان، جرياناتي از درون احزاب چپگرا، اجراي «تئوري استحاله» را به عنوان عملي ترين راهكار مقابله با جمهوري اسلامي ايران در دستور كار خود قراردادهاند. كميته مركزي حزب توده ايران كه بعد از حوادث سال 1361 شعار براندازي سرداده بود، در بيانيه اي كه بخشي از سركردگان اين حزب به مناسبت چهل و هشتمين سال تأسيس اين حزب انتشار دادند. رسماً تصريح نمودند كه از اين شعار دست كشيدهاند. سران و اعضاي كميته مركزي حزب توده درمذاكرات پلنوم بيستم اين حزب، طرح شعار براندازي و سرنگوني جمهوري اسلامي را «چپ روي» و «عملي كودكانه» ناميدند و رهاكردن اين شعار را مبرم ترين وظيفه اعضا قلمداد كردند. در قسمتي از گزارش پلنوم بيستم كميته مركزي حزب توده كه توسط يكي از اعضاي مشاور كميته مركزي به نام محسن حيدريان (5) به صورت جزوه انتشار يافته، چنين آمده است:
«... در كنفرانس ملي تحت تاثير فضاي چپ موجود و فشارهاي گوناگون چپ روي كرديم وشعار سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي ايران را مطرح كرديم. ما ديگر از سرنگوني نمي توانيم حرف بزنيم... سياست ما بايد تشكيل جبهه ضدديكتاتوري ولايت فقيه باشد. يعني تلاش براي جلب نيروهايي كه جمهوري اسلامي را مي خواهند، ولي ولايت فقيه را نمي خواهند باشد... »(6)
در اين جزوه منتشرشده، به شيوه و روش نزديكي هرچه بيشتر با نظام اسلامي اشاره و همكاري با آن «يك ضرورت» تلقي شده است:
«ما بايد تلاش كنيم كه بين دو جناح حاكميت بازي كنيم و براي اين كار بايستي به تشكيل جبهه صلح و آزادي با شركت بخشي از حاكميت مبادرت ورزيم...»(7)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
۱ -فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري، چاپ اول، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، تابستان 1373، ص 12.
۲- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري، ص 12.
۳- همان، صص 7-6 .
۴- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري، ص5.
۵- محسن حيدريان يكي از اعضاي ارشد «حزب توده ايران» و مشاور كميته مركزي اين حزب است كه با انتشار جزوهاي افشاگرانه از مباحث پلنوم بيستم حزب توده، عضويتش در اين حزب به حالت تعليق درآمد. حيدريان سپس به «حزب دموكراتيك مردم ايران» پيوست. وي پس از سالهاي دفاع مقدس با برخي محافل و مجامع فرهنگي داخل كشور ارتباط پيدا كرده است و اخيراً مقالاتش در جرايد مدعي جامعه مدني و دوم خردادي چاپ مي شود. به عنوان نمونه مي توان به مقاله چاپ شده وي در روزنامه توقيف شده «عصرآزادگان» شماره 152، مورخه 1379/1/30 اشاره كرد.
۶- گزارش پلنوم بيستم حزب توده ايران، به نقل از نشريه رويدادها، شماره 268، مورخه 1368/8/28، انتشارات دفترسياسي سپاه پاسداران.
۷- همان.