چشمانداز جشنواره عمار؛ سینمای اجتماعی و داستانگو
فریاد فراموششدهها در ترمینال غرب!
آرش فهیم
بدون تردید هفتمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار، با موفقیتهایی همراه بود. پرداختن به برخی از موضوعات مهم اجتماعی و سیاسی روز جامعه مثل فیشهای نجومی و بیعدالتی، مدافعان حرم و از همه مهم تر، توجه به موضوعاتی مثل زن و نسل جوان با سبک و سیاقی متفاوت، ازجمله دستاوردهای این دوره از جشنواره عمار است. اما جشنواره عمار هم مثل سایر جشنوارهها و جریانهای فرهنگی و سینمایی در خطر تکرار و رکود قرار دارد. به همین دلیل هم لازم است که شورای سیاستگذاری این جشنواره برای چشمانداز آینده آن، طرحها و ترفندهای تازه و بهروزی را ترسیم کند. با توجه به شرایط و نیازهای امروز سینمای ایران و همچنین هدف جدید جشنواره عمار، یعنی ایجاد «سازمان تماشا» برای فیلمهای متعهد و انقلابی، دو شاخص میتواند در دستور کار آینده این جشنواره قرار گیرد؛ اول ایجاد الگویی جدید برای سینمای اجتماعی و دوم هم تقویت فیلم داستانی. درباره این دو موضوع، با میکائیل دیانی، قربانعلی طاهرفر و حجت عدالت پناه گفتوگو کردیم.
***
میکائیل دیانی امسال با مستند «فراموششدهها» با موضوع فیشهای نجومی در هفتمین جشنواره عمار حضور داشت. هرچند که نسخه اولیه فیلم در جشنواره عمار به نمایش درآمد و نسخه نهایی آن برای اکرانهای دانشجویی درحال آماده شدن است، اما همین نسخه اولیه هم با استقبال خوبی مواجه شد. دلیل این جذابیت هم به جسارت و رفتن به میدانهای پرخطر برمیگردد که یکی از الزامات سینمای اجتماعی، چه مستند و چه داستانی است. درباره این موضوع با دیانی گفتوگو کردیم.
* جسارت تولید فیلم «فراموششدهها» چگونه در شما به وجود آمد؟ چون معمولا اینگونه فیلمها با برخوردهای نامهربانانهای از سوی دولت مواجه میشوند!
خاستگاه ما دانشجویی است و ما قبل از اینکه وارد عرصه رسانه شویم، در تشکلهای دانشجویی فعالیت میکردیم. آنجا سه اصل وجود داشت؛ استقلالطلبی، آرمانگرایی و عدالتخواهی. طبیعی است که طبق آن خاستگاه، این مسائل هم برای ما اولویت داشت. شاید جسارت برای ساخت یک مستند انتقادی و نقد درون گفتمانی را از آنجا پیدا کردیم. ما تلاش کردیم هم واقعبینانه و منصفانه به مسئله نگاه کنیم و هم صراحت و نقادی خود را حفظ کنیم. به همین دلیل با مشکلاتی هم مواجه شدیم.
* مثلا چه مشکلاتی؟
به طور مثال، وقتی خواستیم دوران دولت هاشمی رفسنجانی را بررسی کنیم تقریبا هیچ آرشیو تصویری از آن دوران وجود نداشت. این نشان میدهد که این جریان برای خودش یک نوع انحصارطلبی به وجود آورده که سوءاستفاده یا حسن استفاده در نقد این جریان هم اتفاق نیفتد.
* یکی از مشکلات امروز سینمای ما فیلمهای اجتماعی بیهویت هستند که توسط طیف موسوم به شبهروشنفکران ساخته و اغلب هم به آن سوی آبها اعزام میشوند. تفاوت نوع نگاه شما به موضوعات اجتماعی با آنها در چیست؟
دو مسئله وجود دارد؛ اول نوع نگاه است. یعنی ما از درون سیستم و برای اصلاح، نقدی را مطرح میکنیم، اما آنها برای ضربه زدن نقد میکنند. وقتی که هدف کلی آن جریان را نگاه میکنیم در نهایت اصلاح امور نیست، بلکه هدفشان تضعیف نظام است. ولی تلاش ما این است که بتوانیم اصلاح کنیم و نتیجه کار ما اتفاقا تقویت بنیانهای جمهوری اسلامی است. دوم هم اینکه در نقادی خود بین حکومت و حاکمیت تفکیک قائل هستیم. به اصطلاح خودمان در جریان دانشجویی میگوییم؛ نقد حکومت آری و نقد حاکمیت هرگز. ما تلاش میکنیم که نقدهای خودمان را به روشها و رویهها در جمهوری اسلامی معطوف کنیم و نقد را از کاهلی و روند نامناسب سیستم مدیریتی میبینیم اما آنها نقد را به سمت حاکمیت میبرند. در مستند «فراموششدهها» هم در بخش بازتاب نظرات مردم، آنها میگفتند که جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را میخواهند اما نسبت به عملکرد برخی از مسئولین موضع منفی دارند. ما تلاش کردیم این دو تفکیک شود تا سیاهنمایی و ضدحاکمیتی به وجود نیاید.
* جشنواره عمار برای الگوسازی در حوزه اجتماعی باید چه کند؟
در این دوره تقریبا بارز و مشخص بود که جشنواره عمار در بخش مستند به امور اجتماعی بیشتر توجه کرده بود. مسئله امروز در جمهوری اسلامی دیگر مسئله سیاسی و دوگانهسازیها نیست و منسوخ شده است؛ مسئله امروز ما اجتماعی است، یعنی کارآمدی سیستم؛ ما حکومتی با نام جمهوری اسلامی تشکیل دادیم که یک بعد آن مشروعیت سیاسی است که التزام به اسلام و قانون اساسی است که مردم به آن همواره پایبند بودهاند. اما بعد دوم کارآمدی است که مردم نیاز دارند کارآمدی ساختارها را هم ملاحظه کنند. اگر عمار و مستندسازهای حوزه فرهنگی انقلاب اسلامی این نگاه را داشته باشند که چگونه از این مستندها استقبال میشود متوجه میشوند که مردم هم صراحت لهجه مستندسازهای انقلابی را نیاز دارند و هم پرداختن به این گونه موضوعات را. شما در همین دوره از جشنواره عمار دیدید که پرمخاطبترین آثار، فیلمهای اجتماعی بودند. فیلمهایی مثل «فراموششدهها»، «داد» و... همین موضوع شاید دانشجوهای انقلابی و فعالان فرهنگی انقلاب را تشویق کند که اینگونه مسائل را در اولویت قرار دهند.
فریاد در ترمینال غرب
قربانعلی طاهریفر، فیلمساز 44 ساله تبریزی هم که قبلا فیلمهای «سرزمین مادری» و «دانههای سرخ انار» را ساخته بود، امسال با فیلم داستانی «ترمینال غرب» به جشنواره عمار آمد. فیلمی که با حضور بازیگران حرفهای و شناخته شده سینمای ایران و با لحنی بیپروا به نقد سیاستهای دولت یازدهم میپردازد. این فیلم در شرایطی در جشنواره عمار خوش درخشید که این جشنواره عموما محل خودنمایی مستندسازهاست. درباره فیلم و اینکه جشنواره عمار چگونه باید ضعف در حوزه داستانی را جبران کند، با طاهریفر گفتوگو کردیم.
* معمولا پرداختن به موضوعات سیاسی به ویژه در نقد دولت، ترسناک است! شما چگونه بر این ترس غلبه کردید؟
فیلمساز انقلابی که نباید بترسد! رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهایشان خطر یأس را مطرح کردند. البته اشاره ایشان به حوزه انرژی هستهای بود، اما من خطر بزرگ یأس را تعمیم میدهم به همه حوزههایی که باعث سرخوردگی و خودسانسوری جوانان میشود و بعد از اینکه این یأس سراغشان میآید، آنها را به سمت موضوعات بیخطر سوق میدهد. شهید آوینی در یکی از مقالههای خود انقلابی بودن را زندگی در دامنه آتشفشان معرفی کرده بود. هنرمند انقلابی و حزباللهی یعنی همین! اگر قرار باشد یک چنین هنرمندی راحت طلب باشد و سراغ موضوعات بدون چالش و خطر برود، انقلابی بودن دیگر معنای خودش را از دست میدهد. نه اینکه من ادعای حزباللهی بودن داشته باشم، اما میخواهم بگویم که چرا سراغ این موضوع رفتم. هنر انقلابی، در برابر هنر لیبرال قرار دارد. قطعا اگر کسی بخواهد آن را حفظ کند، باید منتظر تبعات و هزینههایی هم باشد. چون اینگونه هنرمندان را گوشه رینگ میبرند و دچار سرخوردگی میکنند.
* لطفا کمی مصداقیتر سخن بگویید!
ببینید، بارزترین مصداق همین است که شما اگر بخواهید فیلمی با مضامین انقلابی بسازید، خیلی از هنرمندان و بازیگران ما به این دلیل که مطمئن هستند که بعد از اکران آن فیلم با آزار و اذیتهایی مواجه میشوند، همکاری با چنین فیلمی را قبول نمیکنند. البته این را به زبان نمیآورند و بهانههای دیگری میآورند. اما حقیقت چیز دیگری است. همچنان که برخی از بازیگران بعد از همکاری با فیلمهایی از این طیف، با تبعاتی مواجه شدند. این دیگر یک مسئله ثابت شده است. مخصوصا در دهه اخیر، دیدیم که چه هنرمندان بنامی به خاطر همکاری در چنین فیلمهایی سرخورده شدند. منتها هیچ کدام از این اتفاقات نباید رسالت هنرمند انقلابی را تحت الشعاع قرار دهد. حدود دو دهه است که آبشخور گیشه فیلمهای ما تمسخر و زیرسؤال بردن شاخصهای ارزشی است. این جریان سالهاست در سینمای ما غالب شده و آب از آب تکان نمیخورد و کسی هم بخواهد اعتراض کند، به عقب افتاده بودن متهم میشود. اما همین که دو تا فیلم با مضمون انقلابی به نمایش درمیآید، سازندگان و هنرمندان این فیلمها منتظر عواقب سخت کار خود باشند. جالب اینجاست کسانی به این هنرمندان چنین فشارهایی میآورند که خودشان مدعی شعار «زنده باد مخالف من» هستند! تازه ما در فیلمهای خود به صورت تلطیف شده به مسائل میپردازیم وگرنه در حین نوشتن فیلمنامه «ترمینال غرب» به حقایقی بر خوردم که باورش برایم سخت بود. به طور مثال در فیلمنامه من اشارهای به دکتر خوانساری است که رئیسسایت نطنز بود و بعد [در دولت یازدهم] به سازمان آب و فاضلاب اصفهان منتقل شد! باور این موضوع برای من واقعا سخت بود. دائم با خودم میگفتم؛ واقعا چنین اتفاقی افتاده؟ اولش هم نمیتوانستم چنین چیزی را قبول کنم! اما بعد فهمیدیم که چنین اتفاقی افتاده است. تراژدی خوانساری، قابلیت دراماتیک بالایی دارد و خودش به تنهایی میتواند سوژه یک فیلم شود. اگر این موضوع در آمریکا بود، هالیوودیها چندین فیلم درباره اش میساختند. چه رسد به شخصیتهای هستهای که ترور شدند. درباره همین موضوع ترور دانشمندان نیز هنوز کار جدی نشده است. چرا نباید کار جدی شود؟
* شما چطور توانستید این جمع از بازیگران مطرح از نسلهای مختلف را برای بازی در «ترمینال غرب» گرد هم آورید؟
اول از همه این بازیگرها تشکر میکنم، بعد هم اینکه همه بازیگران یک نظر مشابه ندارند. من خودم هم این گونهام و گاهی ممکن است دچار محافظهکاری شوم، اما واقعیت این است که با بازیگران ما به خاطر نقشآفرینی در فیلمها، برخورد منطقی نمیشود. چرا یک بازیگر آمریکایی حق دارد در هر نوع فیلمی و با هر موضوعی بازی کند، اما در کشور ما برخی افراد به صراحت میگویند بازیگران حق ندارند در فیلمهایی که مورد علاقه ما نیست، بازی کنند! چرا در این مورد دیگر هالیوود الگوی این افراد نیست؟ این روش، حرفهای و اخلاقی نیست که یک بازیگر به خاطر بازی در فیلمی که شما با آن مخالف هستید در تنگنا قرار گیرد.
* آن طور که از حرفهای شما برمیآید، ماجراها و شخصیتهای فیلم «ترمینال غرب» براساس واقعیات و ما به ازاهای واقعی شکل گرفتهاند. به جز ماجرای هستهای فیلم که واقعی است، ماجرای شخصیت سروناز و دریاچه ارومیه هم براساس واقعیت شکل گرفته یا تخیلی است؟
قصه سروناز واقعی است. یعنی ما این قصه را براساس ماجرای دختر دانشجویی که برای تحصیل به دانشگاه میشیگان میرود و با یک جوان دو رگه ایرانی-آمریکایی ازدواج میکند و بعد هدف ضرب و شتم او قرار میگیرد و به کما میرود خلق کردیم. حتی اسامی آنها نیز عین واقعیت هستند. ماجرای دریاچه ارومیه هم که واقعی است. متأسفانه یکی از نامزدهای انتخابات در تبلیغات خود شعار داد که من اگر برنده شوم، مشکل دریاچه ارومیه را حل میکنم، اما بعد که در انتخابات پیروز شد، یک قطره آب هم به این دریاچه اضافه نکرد! سؤال ما در این فیلم این بود که وقتی نمیتوانید، چرا موقع تبلیغات انتخابات، شعار توخالی میدهید؟ این قصه هم خودش یک درام است که در وقت خودش باید به آن پرداخت.
* یکی از خلأهای جشنواره عمار، فیلم داستانی است. به رغم موفقیت این جشنواره و به طور کلی جریان انقلاب در حوزه مستندسازی اما در حوزه فیلم داستانی و فیلم سینمایی، هنوز اتفاق چشمگیری رخ نداده است. شما فکر میکنید برای پر کردن این جای خالی چه باید کرد؟
من با شما موافق هستم و خلأ بخش داستانی در جشنواره عمار کاملا محسوس است. چون دسترسی به مستند و تولید کار مستند سهلالوصلتر است و این شکوفایی در مستند رخ داده است. به نظر میرسد که خود برگزارکنندههای جشنواره عمار متوجه این خلأ شدهاند و در حال انجام اقداماتی هستند. ازجمله این اقدامات میتوان به راهاندازی مدرسه سینمایی عمار اشاره کرد. تا جایی که من اطلاع دارم، این مدرسه سینمایی چند فیلم سینمایی با موضوعاتی که در اولویت کار جشنواره عمار و سینمای انقلاب است را در دست تولید دارد. به همین دلیل میتوان انتظار داشت که در آینده نه چندان دور، سینمای داستانی نیز در جشنواره عمار شکوفا خواهد شد.