استیثار و ایثار از نگاه قرآن
انسانها همواره خودشان را بر دیگران مقدم می دارند. از سویی عدهای از مردم دوست دارند که درباره آنها تعریف و تمجید شود و حتی شده، دیگران را متملق کنند. اصولا ملق به معنی خورشت و خوراکی؛ به فقیر و ندار هم گفته میشود، چون خوراکی ندارد تا بخورد. از سوی دیگر، همین فقر و نداری، شخص را به تملق میاندازد؛ زیرا متملق و تملقگو کسی است که برای رفع گرسنگی خویش با زبانبازی میکوشد تا غذایی را بستاند.
گروهی از انسانها از ترس املاق و فقر و گرسنگی، به تملقگویی روی میآورند. برخی میترسند که شغل خودشان را از دست بدهند از این رو برای حفظ کار و موقعیت خودشان تملق میگویند.
برخی از مردم وقتی تمجید و تعریف از خود نمیشنوند و ستایشگری برای خود و اعمالشان نمییابند، خودشان به تمجید از خود و کارهایشان میپردازند که بسیار زشت است و خداوند از چنین روشی پرهیز میدهد و میگوید: فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى، خودتان را تزکیه و پاک نشمارید و به خودستایی و تعریف از خویش نپردازید؛ چون خدا داناتر است به کسی که باتقوا است. (نجم، آیه 32)
اصولا جامعه جاهلی که با فرهنگ قرآنی تربیت نشده و از آن دور است، گرفتار تعریف و تملق و خودستایی است؛ حال این جامعه جاهلی پیش از اسلام باشد یا پس از اسلام با رجعتی که از سوی اهالی فرهنگ در جامعه رخ میدهد.
اسلام آمده است تا مردم را تزکیه واقعی کند نه آنکه مردم گرفتار تزکیه دروغین باشند که همان خودستایی است. اسلام برای تزکیه و تربیت واقعی مردم، تلاش کرده تا هستیشناسی و جهانبینی آنان را تغییر دهد و به جای آنکه زر و سیم و مال و ثروت و مقام اعتباری دنیا ارزشی باشد، ارزش را به سمت آخرت و رضایت خداوند سوق دهد. این گونه است که مردمی که دنبال استیثار(استئثار) بودند و خودشان را مقدم میداشتند، و شاهانه استبداد میورزیدند؛ (چرا که «مَن ملَک استاثرَ؛ هر که حاکم شود استیثار و استبداد کند.نهجالبلاغه، حکمت 160) به جایی برسند که دیگران را مقدم دارند و به جای مستاثر بودن، به مقام ایثارگری برسند و موثر باشند؛ یعنی دیگران را مقدم دارند و لقمه از دهان خود بردارند و در دهان گرسنه بگذارند.
اسلام کاری کرد که عرب جاهلی خودخواه، خودپسند، خودبین و غارتگر«مُستأثِر» را به جایی رسانید که خودش «مُوثِر» شد و از خود گذشت و به فکر دیگری شد، به طوری که خداوند در آیه 9 سوره حشر در حق آنان میفرماید: وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛ آنان دیگران را بر خودشان مقدم میداشتند در حالی که خودشان به آن چیز نیازمند بودند و آن چیز هم اندک و خاص بود؛ یعنی در جایی ایثار میکنند که آن چیز انحصاری است و اگر این آب را خودشان نخورند ممکن است تلف شوند ولی همان آب حیاتبخش را به دیگر میدهند. آن چیز، محبوب آنان است و نیازمند بدان هستند، ولی همین محبوب و امر اختصاصی و مورد نیاز را می بخشند.
اینهایی که تا دیروز دنبال انحصارطلبی بودند و میخواستند همه چیز در انحصار آنان باشد امروز دیگران را به چیزی میرسانند که خودشان به شدت به آن نیاز دارند. این فرهنگی است که اسلام بر آن است تا مردم را از خود متوجه خدا کند و این گونه از خود بگذرند و برای رضای خدا به دیگران عنایت و بذل و بخشش داشته باشند.