kayhan.ir

کد خبر: ۹۲۰۹۴
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۳
به یاد سرهنگ شهید «محمود خضرایی»

اقدام انقلابی سرهنگ(حدیث دشت عشق)


 
 «محمود خضرایی» فرمانده مرکز آموزش‌های هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در 15خرداد 1326 هجری شمسی در تهران متولد شد. درحالی که چند ماهی به پیروزی انقلاب اسلامی مانده بود، طی فرمانی از خلبانان پایگاه هوایی بوشهر خواسته می‌شود که هواپیماهای خود را به پایگاه هوایی چابهار منتقل کنند. در آن زمان با توجه به جو حاکم بر ارتش، کسی حق اعتراض به دستور را نداشت، ولی شهید خضرایی و شهید طالب مهر شجاعانه از جای برمی خیزند و با صراحت اعلام می‌کنند که این دستور را اجرا نمی‌کنند. در این حین به آنها تذکر داده می‌شود که: لغو دستور می‌کنید و می‌دانید چه عواقبی در پی خواهد داشت! که این دو بزرگوار پاسخ می‌دهند: ما اهداف شوم شما را از این کار می‌دانیم. شما می‌خواهید با انتقال هواپیماها به چابهار، آنها را بر روی ناو آمریکایی ببرید. این هواپیماها اموال بیت‌المال است و ما اجازه چنین کاری را نخواهیم داد. این حرکت شجاعانه باعث شد دیگر خلبانان نیز اعتراض خود را اعلام کنند و بدین ترتیب این پروازها لغو گردید.تصمیم گرفته بودند با توجه به شروع عملیات والفجر ۸، عده‌ای از یاران امام برای بازدید مناطق جنگی به اهواز بروند. قرار می‌شود که خضرایی هم با این جمع به اهواز برود. صبح روز بیست و هشتم بهمن سال ۱۳۶۴ خضرایی، با عزیمت به فرودگاه مهرآباد تهران، هواپیمای مسافربری به مقصد اهواز به پرواز در می‌آید. همه چیز به خوبی پیش می‌رفت که ناگهان اهواز مورد حمله هوایی قرار می‌گیرد و یکی از جنگنده‌های دشمن در آستانه ظهر، هواپیمای مسافربری حامل آنها را در آسمان شهر اهواز هدف قرار می‌دهد و تمامی نفرات حاضر در هواپیما شهید می‌شوند و به ملکوت اعلی می‌پیوندند. در این پرواز سرهنگ محمود خضرایی به همراه آیت‌الله محلاتی و تعدادی از نمایندگان مجلس شواری اسلامی و قضات دیوان عالی کشور شهید می‌شوند. قسمتی از وصیت‌نامه سرهنگ شهید محمود خضرایی: «... همسرم! شما را سفارش می‌کنم به حفظ حجاب خود و دختران و حفظ عفت به نحوی که الگوی شما حضرت زهرا(س) باشد. شما و بچه‌ها را سفارش می‌کنم به رعایت حدود الهی، دستگیری از فقرا و یتیمان، شرکت درکارهای خیر برای تقویت اسلام و ولایت فقیه. همیشه توکل به خدای بزرگ داشته باشید و لاغیر، تا خیرآخرت نصیب شما بشود...»