kayhan.ir

کد خبر: ۹۰۸۰۱
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۷

اخبار ویژه



آقای رئیس نگرانی خاصی درباره حقوق‌های نجومی ندارد!
رئیس کل بانک مرکزی در اظهارنظری قابل تأمل به دفاع از حقوق‌های نجومی در شبکه بانکی کشور پرداخت و آن‌ها را قانونی خواند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما در حالی که تاکنون 13 مدیر دولتی که در سازمان‌ها و بانک‌ها حقوق‌های نجومی دریافت می‌کردند، از کار برکنار شده‌اند، رئیس کل بانک مرکزی در نشست هم‌اندیشی با اعضای هیئت عامل و مدیران کل این بانک با اشاره به مباحثی چون حقوق‌های نامتعارف افزود: بخش عمده‌ای از مسائل مطرح شده در خصوص فیش‌های نامتعارف و حجم انتقاداتی که به سمت شبکه بانکی و بانک مرکزی سرازیر شد، ناشی از عدم شناخت کافی از وضعیت موجود بوده که با دقت نظر همکاران در بانک مرکزی، تمام پرداختی‌ها بر اساس اصول و ضوابط قانونی بوده است و از این حیث نگرانی خاصی وجود ندارد.
به گزارش مشرق اظهارات رئیس کل بانک مرکزی که پرداخت‌های نجومی به مدیران بانکی را قانونی خوانده، با اقدامات دولت در چند ماه اخیر در تعارض است، زیرا تاکنون چند مدیر ارشد بانک‌ها به علت دریافتی نجومی از کار برکنار شدند و برای برخی هم در دیوان محاسبات، پرونده تشکیل شده است.
سیف باید پاسخ دهد اگر حقوق‌ها قانونی بوده،  چرا دولت‌ تعدادی از مدیران بانکی که حقوق‌های نجومی دریافت می‌کردند را برکنار کرد؟ گفتنی است برخی از این مدیران حقوق‌های 20 تا 234 میلیون تومان دریافت کرده‌اند.
از اوایل امسال با افشای پرداخت حقوق‌های نجومی در برخی دستگاه‌ها، شرکت‌ها و بانک‌ها، رهبر معظم انقلاب اسلامی به صراحت خواستار برخورد با دریافت‌کنندگان حقوق‌های نجومی شدند.
اولین‌بار، رهبر معظم انقلاب اسلامی دوم تیرماه در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت به مسئله حقوق‌های نجومی اشاره کردند و گفتند: موضوع حقوق‌های نجومی، درواقع هجوم به ارزش‌ها است اما همه بدانند که این موضوع از استثناها است و اکثر مدیران دستگاه‌‌ها، انسان‌های پاک‌دست هستند، اما همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتما با‌ آن برخورد شود.
ایشان با اشاره به دستور رئیس‌جمهور به معاون اول برای پیگیری موضوع خاطر نشان کردند: این موضوع نباید شامل مرور زمان شود بلکه باید حتما به صورت جدی پیگیری، و نتیجه آن به اطلاع مردم رسانده شود.
16 تیر هم در خطبه‌های عید فطر، رهبر معظم انقلاب اسلامی به طور مبسوط درباره لزوم برخورد با حقوق‌های نجومی سخن گفتند و فرمودند: یک مطلب هم درباره مسائل داخلی کشور، موضوع این حقوق‌ها و برداشت‌های غیرمنصفانه و ظالمانه از بیت‌المال است - که امروز در بین مردم رایج شده است که خبرش را دهان به دهان نقل می‌کنند - این برداشت‌ها نامشروع است، این برداشت‌ها گناه است، این برداشت‌ها خیانت به آرمان های انقلاب اسلامی است. قطعا در گذشته کوتاهی‌هایی شده است، غفلت‌هایی شده است، بایستی جبران بشود؛ این جور نباشد که ما سر و صدا بکنیم و بعد قضایا را تمام بکنیم و به کلی به دست فراموشی بسپریم؛ باید دنبال بشود. خوشبختانه رئیس‌جمهور محترم و روسای محترم دو قوه دیگر، متعهد شده‌اند که این مسئله را دنبال کنند؛  باید با جدیت دنبال بشود؛  دریافت‌های نامشروع باید برگردانده بشود، و اگر کسانی بی‌قانونی کرده‌اند مجازات بشوند، و اگر سوءاستفاده از قانون هم شده است بایستی اینها را از این کارها برکنار بکنند؛ اینها کسانی نیستند که لیاقت این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند.
سرانجام در دیدار سوم شهریورماه با هیئت دولت، رهبر معظم انقلاب مجددا بر ضرورت برخورد با متخلفان در پرونده حقوق‌های نجومی تاکید کردند: نشان بدهید که عزم راسخ دارید که با این قضیه برخورد کنید و جلویش را بگیرید و اجازه ندهید؛ این را نشان بدهید به مردم. به هر حال این نکته ]مهمی[  است. به نظر من برای متخلف اصلا نباید عذر تراشید؛ برخورد هم بایستی قاطع باشد؛ مخصوص قوه مجریه هم نیست. در همه قوا و در همه سازمان‌ها، همین معنا ساری و جاری است؛ همه بایستی این را رعایت بکنند. خب، قوه مجریه جلوی چشم است و حالا مثلا بیشتر از دیگران گسترده است. در برخورد هم فقط قوه مجریه نیست که باید برخورد کند، قوه قضائیه هم در جای خود- آنجایی که جای ورود قوه قضائیه است- بایستی برخورد کند.

تلخی واقعیت بهتر از شیرینی دروغ... البته فتنه فرق می‌کند!
هاشمی رفسنجانی می‌گوید تلخی واقعیت و حقیقت، بهتر از شیرینی دروغ است.
او در پیامی به همایش «روابط عمومی» نوشت: اگر علم و آگاهی را، خورشیدی برای زدودن تاریکی‌های جهل و بی‌خبری از دل‌های مردم و جامعه بدانیم که چنین است، نهادها، امکانات و افرادی که در این مسیر کار می‌کنند، قابل ستایش و تقدیرند و باید به آنان در جهت افزایش آگاهی و موفقیت بیشتر کمک کرد.
وی می‌افزاید: باید رسانه‌ها را در کنار تعالیم اخلاقی، با روش‌های نوین آشنا کرد تا در زدودن ابرهای جهل و بی‌خبری موفق‌تر باشند. چرا که تلخی‌های حقیقت، به مراتب بهتر از شیرینی‌های کذایی، خبرهای دروغ، تملق‌های بی‌اساس، پنهان کاری‌ها، سانسور و تحریف واقعیت‌هاست.
یادآور می‌شود افراطیون مدعی اصلاح‌طلبی- ائتلاف حزب کارگزاران و حزب مشارکت و مجمع روحانیون و... - در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 با وجود ناکامی سنگین، مدعی تقلب در انتخابات شدند و با فریب برخی خواص و شماری از مردم، اقدام به فتنه‌گری و آشوب‌ کردند؛ پروژه‌ای که در هماهنگی کامل با نقشه سرویس‌های جاسوسی سیا و موساد و MI6  بود. جالب اینکه هنوز رأی‌گیری تمام نشده، میرحسین موسوی نامزد متوهم - و احاطه شده با برخی عناصر مرتبط با بیگانگان- مدعی پیروزی در انتخابات شد و به مجله تایم اعلام کرد اگر او پیروز نشده باشد، تقلب شده است. پس از وی، کروبی نیز که با 300 هزار رأی، از آرای باطله هم جا مانده بود، فرصت را غنیمت شمرد و او هم مدعی تقلب شد. در واقع اساس فتنه 88، عملیات روانی پیچیده با محوریت القای شیرینی کاذب پیروزی به برخی نامزدها و حامیان آنها بود و در این میان، خیانت بزرگ را کسانی مرتکب شدند که سالها رئیس‌جمهور و رئیس مجلس و رئیس ستاد انتخابات و وزیر و وکیل بودند و به قول تاج‌زاده در آن ویدئوی معروف «11 میلیون تقلب امکان عملی شدن ندارد». همین موضوع را خاتمی به نحوی دیگر در جلسات محفلی و خصوصی بازگو کرد. در چنین وضعیتی متأسفانه آقای هاشمی به اعتبار آلودگی برخی فرزندانش، تا روز آخر هم که فتنه‌گران علیه اصل نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و امام خمینی(ره) و امام حسین علیه‌السلام هتاکی کردند و معلوم شد «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»،  پای فتنه‌گران ماند و شیرینی دروغین پیروزی را بر خبر تلخ ناکامی ترجیح داد.

مردم آمریکا فقیرتر شده‌اند /شکاف طبقاتی در دوره اوباما شدت گرفت
سطح درآمد طبقه متوسط در آمریکا در دوره 8 ساله اوباما کاهش یافت و هم‌اکنون پایین‌تر از 15 سال پیش است.
وبسایت رادیو فرانسه در گزارشی ضمن بررسی کارنامه اقتصادی دولت 8 ساله اوباما نوشت: رشد اقتصادی آمریکا روندی نزولی دارد. صندوق بین‌المللی پول رشد اقتصادی آمریکا در سال 2016 میلادی را 1/8 درصد برآورد می‌کند، این در حالی است که رشد اقتصادی آمریکا در سال گذشته 2/6 درصد بوده است. در همین حال، ادامه تسهیلات گسترده پولی بانک مرکزی آمریکا برای اجتناب از رکود و در همان حال، تحرک فعالیت‌های اقتصادی، تاکنون نتوانسته منجر به افزایش پایدار مصرف و سرمایه‌گذاری در اقتصاد آمریکا شود.
به رغم بهبود نسبی در وضعیت قدرت خرید طبقه متوسط مردم آمریکا از سال‌های 2014 و 2015، سطح درآمد این طبقه هنوز پایین‌تر از سطح درآمدش در 15 سال پیش است.
بیل کلینتون رئیس‌جمهوری اسبق آمریکا مشکل اصلی اقتصاد آمریکا را در عدم توسعه قدرت خرید مردم طبقه متوسط آمریکا می‌داند. او می‌گوید: «درآمد بیش از نیمی از مردم آمریکا با در نظر گرفتن نرخ تورم، از درآمد آنان در آخرین روزهای ریاست جمهوری او در 15 سال پیش کمتر است.»
دستمزد و درآمد بخش عظیمی از مردم آمریکا از سال 2007 تا پایان سال 2013 نه تنها افزایش نیافت، بلکه با افزایش هزینه‌های درمانی که اغلب از سوی کارفرمایان تقبل می‌شود، کاهش یافت.
طبقات مردمی و طبقه متوسط پایین آمریکا از نظر درآمدی وضعیتی به مراتب بدتر و خراب‌تر از طبقه متوسط آمریکا داشته است. این بخش از مردم آمریکا نه تنها کاهش چشمگیر درآمدها را تحمل کرده، بلکه بیکاری و در نتیجه فقر را با تمام وجود خود تجربه کرده است. از بین رفتن مشاغل در بخش‌های صنعت، معدن و کشاورزی، بسیاری از آنان را وادار به قبول مشاغل نیمه وقت و فصلی با دستمزدهای بسیار پایین در شبکه‌های توزیع و فروشگاه بزرگ کرده است.
در حالی که از سال گذشته بخش‌های بهداشت و تندرستی، بانک، بیمه و خدمات مالی و برخی از رشته‌های تخصصی پویایی گذشته خود را بازیافته‌اند، دیگر بخش‌های اقتصادی با رکود عمیقی مواجه بوده‌اند.
رادیو فرانسه می‌افزاید: بدون تردید، اقتصاد آمریکا در سال‌های اخیر رشد داشته است. اما تناقض اصلی در اقتصاد آمریکا، همانند بسیاری از اقتصادهای غربی این بوده است که ثروت تولید شده به نحو متعادلی بین گروه‌ها و طبقات مختلف اجتماعی توزیع نشده است. در حالی که طی این سال‌ها طبقات مرفه آمریکا بیشترین سهم را از ثروت تولید شده در جامعه نصیب خود کرده‌اند، افراد طبقه متوسط و مردمی این کشور شاهد از دست دادن قدرت خرید خود و از دست دادن مشاغل خود بوده‌اند. گرایش قطبی شدن بیشتر جامعه آمریکا در سال‌های آخر ریاست جمهوری باراک اوباما مشهود بوده است. این روند موجب مأیوس و ناامید شدن بخش عظیمی از مردم طبقه متوسط آمریکا شده است. این نارضایتی همچنین به ایجاد جنبش‌های پوپولیستی و بسیار نیرومند در آمریکا دامن زده است.
کمتر از 1 درصد مردم آمریکا در حدود 80 درصد درآمدها را در اختیار دارند و در شرایط کنونی ثروتمندان، ثروتمندتر می‌شوند و اکثریت جامعه فقیرتر از گذشته می‌شوند و این موضع مشکل بزرگی است که آمریکا در حال حاضر با آن روبروست.

بی‌بی‌سی: ترامپ نماد جامعه سرخورده و دوقطبی شده آمریکاست
شبکه دولتی انگلیس تصریح کرد مردم آمریکا به خاطر انزجار و تنفر از سیاست‌های دولت اوباما، به ترامپ رأی دادند.
وبسایت بی‌بی‌سی نوشت: میزان رأی منفی به کلینتون و عدم محبوبیتش، به تنهایی می‌تواند نشان دهد که شاید عده‌ای نامشخص از آن 60 میلیون مردمی که به سوی ترامپ آمدند به خاطر بیزاری از کلینتون به این مسیر افتادند.
چیزی که گذشته از بی‌اعتمادی به شخص هیلاری کلینتون مایه بیزاری از وی می‌شد آن بود که هیلاری نماد حفظ وضع موجود بود. خواست تغییر همین وضع موجود بود که در ترامپ تجلی کرد. مردم، درست یا نادرست، مبهم یا روشن، او را نماینده تغییر فرض کردند و کلینتون را مدافع وضع موجود. وضع موجودی که این مردم از آن راضی نبودند. این نارضایتی دو وجه مهم داشت؛ وجهی عملکردی و وجهی هویتی.
از نظر عملکردی باید بدانیم که مدت‌هاست که از هر 10 آمریکایی 6 تا 7 نفر فکر می‌کنند کشور «در جهت نادرستی» حرکت می‌کند. حدود 70 درصد از اوضاع و احوالی که در کشور می‌گذرد «ناراضی»‌اند. کارنامه عملکرد دولت اوباما فقط رضایت حدود نیمی از مردم را با خود دارد. 66 تا 75 درصد مردم از عملکرد کنگره (به عنوان یک کل) نیز ناراضی بودند. بنا به برخی نظرسنجی‌ها بیش از 50 درصد مردمی که پای صندوق‌ها رفتند از دولت «ناخشنود» یا «خشمگین» بودند. میان ناراضیان و راضیان از عملکرد دولت اوباما از نظر گرایش حزبی شکاف چشمگیری پدید آمده که در 60 سال گذشته سابقه نداشته است. این شکاف بیانگر افزایش شکاف ایدئولوژیکی مهم‌تری است که دست کم در دو دهه اخیر میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان به وجود آمده و جامعه را دوقطبی کرده است.
به این ترتیب، می‌توان گفت بیزاری از وضع موجود با بیزاری از شخص هیلاری کلینتون آمیخته شد و آرای جمهور‌ی‌خواهان را به سوی کسی سوق داد که اتفاقاً هیچ‌گاه جمهوری‌خواه نبوده است. جمهوری‌خواه نبودن ترامپ و نداشتن سمت دولتی به او کمک کرد تا از خود چهره‌ای بسازد در مقابل چهره‌های حاکم. این‌طور قلمداد شد که او یکی از «آنها» نیست؛ او یکی از قماش حاکمان و واشنگتن‌نشینان نیست.
وجه دیگر این نارضایتی را می‌شود در نارضایتی از ارزش‌هایی دانست که در این دهه‌ها از سوی نخبگان عمدتاً لیبرال‌تر در جامعه آمریکا ترویج شده است.
ترامپ با کنار گذاشتن این زبان از بیشتر آن مرزهای ممنوعه زبان سیاسی عبور کرد. او به این ترتیب زبان به تنگنای تنفس افتاده این بخش از مردم را آزاد کرد. همین گروه‌اند که می‌بینیم در قالب آن مناطقی از آمریکا که مردمش زاده آمریکا هستند (92 درصد)، جمعیت کمتری دارند (94 درصد)، روستایی محسوب می‌شوند (90 درصد)، تحصیلات کمتری دارند (92 درصد) و سفیدپوست هستند به ترامپ روی می‌آورند، مناطقی که با ارزش‌های لیبرال همراه نیستند.
در این میان، بی‌تردید برخی ویژگی‌های شخصی ترامپ هم به کمک این ویژگی‌های زمینه‌ای سلبی آمد و مسیر را برای او هموار کرد.
به علاوه، شیوه بیانی ترامپ آکنده از خشم و استهزائی بود که مردم ناراضی طلب می‌کردند، مردمی که احساس می‌کردند زندگی و ارزش‌هاشان نادیده گرفته شده و حالا در پناه ترامپ فرصتی داشتند تا اعضای همیشگی «باشگاه حاکمان» و نخبگان مروج ارزش‌های لیبرالی را نادیده بگیرند.
مردم بازنده خشمگین، در قامت ترامپ برنده‌ای همیشگی را می‌دیدند که سوپرمن‌وار، یک‌تنه، در برابر آدم‌های بد قصه ایستاده است و آن‌قدر قوی است که می‌تواند باز هم برنده باشد، می‌تواند عظمت آمریکا و آمریکایی را به او برگرداند. ترامپ این مردم خشمگین را آزاد کرد و به خیابان آورد. حالا این ترامپ است و عظمتی که آمریکا و آمریکایی باید منتظر بازگشتش باشند یا باز هم ناامید و خشمناک به خانه برگردند یا خشمشان را بر سر بی‌‌پناهان خالی کنند.