کیروش چگونه همهکاره فوتبال شده است؟!(نکته ورزشی)
چرخهای لیگ شانزدهم فوتبال (دسته برتر، جام خلیجفارس) بار دیگر از حرکت باز ایستاد تا تیمملی فوتبال ایران با استفاده از فرصت مناسب و زمان کافی خود را برای مصاف با پنجمین حریف مرحله مقدماتی مسابقات جامجهانی (مسکو- 2018) آماده سازد.
سرویس ورزشی-
پیش از این به سهم خود فکر میکنیم به اندازه کافی درباره مضرات توقفهای پیاپی لیگ، ولو به بهانه و به خاطر رعایت حال و روز تیمملی، گفته و نوشتهایم. در فوتبالی که هدف اصلی و در واقع تنها هدف تعریف شده، «صعود به جامجهانی» است و موفقیت یا عدم توفیق فدراسیونها را با این معیار و میزان میسنجند، خیلی طبیعی است که نحوه برگزاری و برنامهریزی لیگ و هر چیز دیگر این فوتبال تابع تیمملی و برنامهها و نظرات سرمربی تیمملی باشد.
بنابراین در این فوتبال و با این هدفگذاری، این نحوه برگزاری لیگ و توقفهای پیاپی آن و... امری کاملاً طبیعی است و جای گله و شکایتی برای کسی باقی نمیماند. هرچند پیش از این هم بارها حرف و نظر خود را به صراحت اعلام کردهایم، اما عیب ندارد، بگذارید، یک بار دیگر بگوئیم، در یک فوتبال درست با ساختار سالم و سازمان مستحکم، فعالیت تیمملی با فعالیتهای داخلی فوتبال و سرآمد همه «لیگ» نه تنها تضاد و تباینی ندارد، بلکه اینها مکمل یکدیگرند و همدیگر را تقویت میکنند، برای اثبات این امر کافی است، به کشورهای صاحب فوتبال دنیا نگاهی بیندازیم تا خیلی زود و به طور روشن صحت این امر و این نظر معلوم شود. در فوتبالی که راه و هدف خود را گم کرده است و در شلوغی شهر و گرد و خاک به راه افتاده از شلتاق نااهلان و هوچیها و از مرحلهپرتها و بالاخره منفعتجویان، صدا به صدا نمیرسد و حقایق و راستیها گم میشود، هدف فوتبال و آن هم تنها هدف این رشته جذاب و پرمخاطب درحد «صعود به جامجهانی» تقلیل مییابد تا در پوشش آن خلافکاریها و انحرافات پوشش داده شود و کمکاریها و عدم انجام اقدامات اصولی و زیربنایی برای فوتبال که وظیفه اصلی مسئولان فوتبال است، دیده نشود و خنثی شود. وقتی هدف فوتبال و تنها هدف آن صعود به جامجهانی باشد، آن وقت مدیر و اداره کننده اصلی فوتبال- و بلکه ورزش- نه رئیس فدراسیون- و وزیر ورزش- بلکه عملاً سرمربی تیمملی است، اوست که سکان هدایت فوتبال را به سمت هدف تعیین شده در دست دارد و بهطور طبیعی اوست که میگوید برای رسیدن به هدف چه باید کرد، کجا باید رفت، چه ابزار و وسایلی لازم است، کجا باید ماند و توقف کرد و... الخ.
البته از سر فقدان قوه تشخیص و نداشتن قدرت تحلیل است که وضع به وجود آمده و همه تقصیرات را متوجه «سرمربی» که حالا کیروش پرتغالی است، بدانیم اشکال اصلی و ریشه معضل، همانطور که بارها نوشته و تأکید کردهایم، متوجه کسانی است که برای این فوتبال «هدفگذاری» میکنند، آنجایی که حتی وزیر ورزش و رئیس فوتبال را تحت فشار قرار میدهند که لیگ و باشگاهها و خواست مردم و... را رها کنید، «هر طوری شده کاری کنید فوتبال برود جامجهانی»!! اشکال متوجه این افراد و جریانات ذینفوذ است که برای اهداف غیرورزشی و تأمین جایگاههای سیاسی خود، مسئولین ورزش را تحت فشار قرار میدهند، و از آنان ساختن ورزش و مبارزه با جریانات پلید و پلشت رخنه کرده در ورزش و حاکم کردن اخلاق و فرهنگ پهلوانی و جوانمردانه و پیشرفت و... را نمیخواهند، بلکه آنان را تحت فشار قرار میدهند که کاری کنید فوتبال برود جامجهانی...! چون تحقق این امر، حربه مناسب و تبلیغ گرهگشایی در کارزارهای انتخاباتی خواهد بود و... این نگاه و این نوع رفتار با فوتبال، البته، به این دوره و این دولت و این وزارت و فدراسیون هم مربوط نمیشود، سالها و دورههاست که این بلا بر سر فوتبال ما آوار شده و ذهن آن را آشفته و تمرکز آن را به هم زده و این رشته را از راه و هدف اصلی بازداشته است. این طرز تفکر و این فشارهاست که سکان کار را از دست مسئولان ورزش و رؤسای فوتبال گرفته و به دست سرمربی تیمملی که امروز کیروش است، سپرده است.