الهینامۀ عبادی ـ سیاسی
منصور ایمانی
الهی!
گفتند آدم دروغگو، انقلابی نیست. لیک عبدالله گوید دروغگو فراموشکار است. خدایا عبدالله را راستی آموز، تا خلق را به وعدۀ صد روزه، به خرمنگاه نکشاند و تشنه لب از چشمه برنگرداند.
*****
رزّاقا!
عبدالله را ـ مِن حیثُ لایحتسب ـ نان و آب، تو میدهی و آمار بیحساب و کتاب، دیگران.
****
الهی!
نعمت بیحسابم تو میدهی و وعدۀ بیحسابم، دیگران.
****
الهی!
برجامیان، نان عبدالله به شاخ آهو بسته و پای عبدالله شکستهاند. تو خود کار وی کفایت کن.
بارالها!
این مُلک را از سراب برجام برهان و بر سفرۀ اطعام خود بنشان، یارزاق، یارزاق، یارزاق.
****
خداوندگارا!
کار عبدالله از آن لنگ است که از حقوقدان تا حقوقبان، هزار فرسنگ است.
****
خداوندا!
جماعتی در هوای مال، کوزۀ بیدسته سازند و به خلق اندازند و طائفهای به سودای ریاست، کلید بیدندانه آرند و قفل بر سر قفل زنند. خدایا! عبدالله را به متاع این طائفۀ پُرفن،
مفتون مکن.
****
رحیما!
حسن، عبدالله را بیسواد و حسود و بُزدل و مزدور و جیببُر خوانَد و آنگاه گوید؛ آدم فحّاش، انقلابی نباشد.
غفّارا! فلان، این سخن، راست گفت. از صدق و اخلاص وی، عبدالله را نصیبی ده.