چهار دشمن انسان
انسان دو قوه اصلی دارد که از آن به عقل نظری و عقل عملی تعبیر میکنند. در حقیقت انسان برای انجام هر کاری دو چیز نیاز دارد: جزم و عزم. جزم در حوزه اندیشه و پندار است و عزم در حوزه عمل و کردار.
انسان خردمند در مرتبه اندیشه باید تلاش کند تا رهزنان پندار، ره بر او نبندند و او را به گمراهی نکشانند؛ زیرا وهم و خیال دشمن برهان عقلانی هستند و با ورود در اندیشه اجازه نمیدهند تا یک قیاس عقلی و علمی شکل بگیرد و انسان به یک نتیجه یقینی و جزمی برسد، به طوری که دیگر شک و گمانی در آن راه نیابد.
وقتی انسان توانست از وهم و خیال برهد و با برهان ،یک قضیه جزمی را برای خود حل و فصل کند به مرحله عمل و کردار میرسد که باید اینجا نیز مواظب باشد تا رهزنان مقام عزم وارد کار نشوند؛ زیرا در این مرتبه دو رهزن مهم و اساسی به نامهای شهوت و غضب مانع جدی عمل هستند و نمیگذارند تا شخصی که به جزم در مقام پندار رسیده آن را اجرایی و عملیاتی کند؛ چنانکه حضرت آدم(ع) با آنکه در مقام پندار ،جزم داشت که میوه این درخت ممنوع است؛ ولی در مقام عمل، رهزن شهوت مانع آن شد تا به جزم خود عمل کند و عزم ،شکل گیرد. این گونه است که خداوند درباره ایشان میفرماید: وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا؛ پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم؛ امّا او فراموش کرد؛ و عزم استواری برای او نیافتیم!(طه، آیه 156)
پس در مرتبه اندیشه و ذهن و عقل ،انسان همواره درگیر دو دشمن به نامهای خیال و وهم است و در مرتبه عمل و قلب و کردار با دو دشمن دیگر به نامهای شهوت و غضب درگیر است. اگر بتواند بر این چهار دشمن غلبه کند میتواند در حوزه جزم و عزم موفق باشد.