kayhan.ir

کد خبر: ۸۵۲۷
تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۹:۴۱
به مناسبت سالگرد مرگ و میر میلیونی در ایران در اثر سیاست‌های استعماری

ایران و قحطی انگلیسی

در وقایع حین و پس از جنگ جهانی اول بسیاری از ملت‌ها قربانی تاثیرات سیاست‌های استعماری طرف‌های درگیر در این مناقشه شده اند. یکی از مهم ترین این تاثیرات که در بسیاری موارد مورد غفلت واقع شده مرگ 25 تا 40 درصد مردم ایران در اثر تشدید قحطی به وجود آمده توسط استعمارگران بوده است.در این مقاله به مناسبت سالگرد وقوع این واقعه به بررسی آن و علل این نسل کشی پرداخته شده است.
 سید سعید علوی

 در دوران جنگ بین‌الملل اول و پس از آن ایران که در آن زمان دارای حکومت مقتدر مرکزی نبود و از بی تدبیری رجال دولتی رنج می‌برد ناگهان با مشکلاتی مواجه گشت که نه تنها قادر بر حل آن ‌ها نبود بلکه حتی نمی‌توانست قدمی در این مسیر بردارد.
نقض بی‌طرفی ایران در جنگ توسط دو قدرت روس و انگلیس و هجوم به سرحدات ایران باعث شد تا ایران نیز از تبعات جنگ بین‌الملل اول بی‌نصیب نماند و دچار انواع رنج‌‌ها و نکبت‌ها گردد از کشتار مردم بی دفاع به آتش کشیده شدن شهر‌‌ها و روستا‌ها، بروز قحطی و رواج بیماری گرفته تا ... و ...
اما در این میان آنچه بیش از همه اهمیت دارد و اتفاقا بیشتر مورد غفلت قرار گرفته است فاجعه شوم قحطی بزرگ در ایران می‌باشد که دامنه فراگیری آن از خراسان و سیستان تا رشت و آذربایجان و شیراز و بوشهر و اصفهان بوده است و حاصل آن مرگ و میر تعداد زیادی از ایرانیان بوده است که با وجود اختلاف مورخین بر سر تعداد کشته ‌ها (از 40 درصد جمعیت ایران آن روز تا بیست درصد)همگی بر رخ دادن چنین فاجعه‌ای اتفاق نظر داشته اند...
ژنرال دنسترویل 1 در توصیف این حادثه می‌نویسد: در اثر خریدهای ما قیمت غله بالاتر رفت و هر افزایش جزئی به معنای مرگ بسیاری از افراد بود، قحطی در این جا اسفناک است... هر روز بسیاری می‌میرند و بسیاری نیز در حال کمک‌رسانی مرده‌اند. اکنون که برف‌‌ها آب شده و بهار آغاز شده است، مردم می‌روند بیرون و مثل گاو در مراتع می‌چرند بسیاری از این مردم نگون‌بخت در حال چریدن در مراتع مرده‌اند.
احمد کسروی می‌گوید در سال ۱۳۳۶ قمری (۱۲۹۷ شمسی) جنگ جهانی در میان بود و گرانی نیز پیش آمد و می‌توان گفت یک سوم مردم از میان رفتند و در آن سال در تبریز آشکارا می‌دیدم که توانگران دست بینوایان نمی‌گرفتند و وقتی خویشان و همسایگانشان از گرسنگی می‌مردند پروا نمی‌داشتند و مردگان از بی کفنی روی زمین می‌ماندند. 2
 محمد علي جمالزاده تلفات وحشتناك شيراز را اين طور روايت مي كند: «جنگ اول جهاني در آستانه‎ ‎اتمام بود[ پائيز 1918] كه در دل شبي تاريك و هولناك سه سوار ترسناك كه هر كدام‎ ‎شمشير و شلاقي به بر داشتند به آرامي از ديوارهاي شهر عبور كردند و به آن واردشدند. يك سوار نامش « قحطی» ديگری « آنفلوانزاي اسپانيايي»  و آخری « وبا » بود. طبقات‎ ‎فقير، پير و جوان، همچون برگ پائيزی در برابر حمله اين سواران بي رحم فرو مي‌ريختند. هيچ غذايي پيدا نمي شد، مردم مجبور بودند هرچه را كه مي توانستند بجوند وبخورند. به زودي گربه و سگ و كلاغ را نمي شد يافت. حتي موش ‌ها نسلشان بر افتاده‎ ‎بود. برگ، علف و ريشه گياه را مانند نان و گوشت معامله مي كردند. در هر گوشه وكنار، اجساد مردگان بي كس و كار پراكنده بود. بعد از مدتي مردم به خوردن گوشت‎ ‎مردگان روي آوردند.”
همچنین جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی در کتاب تاریخ تهران می‌نویسد: "در همين قحطي نيز بود كه نيمي از جمعيت پايتخت از گرسنگي تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و كنار كوچه و بازار هيزم‏ وار بر روي هم انباشته شده، كفن و دفن آن‌ها ميسر نمي‏گرديد و قيمت گندم از خرواري ۴ تومان به ۴۰۰ تومان و جو از من ۲ تومان به ۲۰۰ تومان رسيده، هنوز دارندگان و محتكران آن‌ها حاضر به فروش نمي‏شدند."
شاید برخی بر این باور باشند که بروز قحطی رابطه‌ای با هجوم نیروهای روس و انگلیس ندارد و یک پدیده ادواری در ایران می‌باشد  و دلایل طبیعی و جغرافیایی خاص خود را داشته است .اما در این باره می‌توان نکاتی را مورد توجه قرار داد که برگرفته از گزارشات کارکنان و افسران انگلیسی و کاردار سفارت آمریکا در ایران می‌باشد و همگی (البته با اختلافاتی در بیان مقصر اصلی) بر نقش نیروهای بیگانه در بروز و شدت قحطی اتفاق نظر دارند...
دلایل بروز قحطی
در ادامه برای روشن‌تر شدن دلایل بروز قحطی و شدت یافتن آن و مرگ و میر ایرانیان در مناطق مختلف نقش چهار عنصر را با توجه به اسناد تاریخی بررسی می‌نماییم.
عوامل طبیعی: دکتر احمدی یکی از اشخاصی که نقش عوامل طبیعی را بیشتر تصور مینماید در تحقیقات خود آورده است: " مطابق اسناد تاریخی موجود در سازمان اسناد ملی، در آستانۀ جنگ یعنی قبل از ۱۹۱۴ نشانه‌هایی از بروز خشکسالی در بیشتر نقاط کشور مشاهده شده بود. این نشانه‌‌ها یکی کمبود باران بود. در حالت طبیعی میانگین بارش باران در ایران یک سوم بارش جهانی است و هرگاه این میزان اندک کاهشی نشان می‌دهد، خشکسالی در راه است. در آن دوره نیز گزارش‌هایی مبنی بر کاهش میزان بارندگی در بسیاری از مناطق به ویژه بلوک اطراف تهران مثل ورامین و شهریار به ثبت رسیده است. از طرف دیگر همزمان بسیاری از انبارهای دولتی که غلات ذخیره کرده بودند دچار حمله حشرات و آفت شدند. علاوه بر این باز در برخی بلوک مثلاً ورامین دچار سِن‌زدگی می‌شوند. این نشانه‌‌ها باعث شد بر اساس گزارشی که در اسفند ۱۲۹۲ از وزارت کشور به رئیس‌الوزرا می‌رسد، به رئیس دولت گفته شود چه نشسته‌اید که زارعان با دیدن این نشانه‌‌ها گندم‌هایشان را هر خروار ۸تومان به محتکرین پیش‌فروش کرده‌اند. بعد‌ها اسناد نشان می‌دهند که خیلی از این غلات احتکار شده نه برای فروش گران‌تر در داخل که برای فروختن به تاجرانی که از طریق انگلیس‌‌ها در شهرهای مختلف پخش شده بودند، نگهداری شد. شکواییه‌های موجود در مجلس نشان می‌دهد که بسیاری از مبالغ نیز به زارعان پرداخت نشده و آنان برای احقاق حق خود به مجلس عریضه فرستاده‌اند. " 3
جالب است که در اینجا نیز به نقش انگلیسی‌ها در خرید غله از محتکران برمی‌خوریم که خود نشان دهنده نقش عواملی غیر طبیعی در تشدید یک بحران طبیعی است.
حکومت قاجار: در این میان گروهی دیگر نیز بر این باورند که حکومت قاجار و شخص احمدشاه نه تن‌ها به دلیل عدم کفایت هیچ قدمی در راه اصلاح زیرساختهای کشور برنداشته بودند بلکه در شرایط بروز قحطی نیز با سو‌ء استفاده از شرایط به وجود آمده حاضر به بازکردن درب انبارهای شخصی خودبرای کمک به مردم نشدند و خود یکی از عاملان اصلی مرگ و میر مردم هستند:
"بدتر از هر مصیبت دیگر، مشاركت شاه و جمعي از حواريون او در احتكار مايحتاج عمومي است كه نشان از بي مايگي و بي اعتنايي به تنگدستي مردم به روزگار اشغال كشورش از سوي اجانب دارد. در اين برهه ميرزا حسن خان مستوفي‏ الممالك با جديت و تلاش فراوان، به رغم درگير شدن با عوامل آشكار و نهان انگليس و روس، با وضع برنامه‌اي درصدد نجات هموطنان خود از اين وضع آشفته، مقابله با محتكران و اتخاذ تدابيري براي خريد عادلانه ارزاق عمومي به ويژه گندم، برنج، جو و توزيع آن ميان هموطنان بود. يكي از محتكران عمده غلات، احمدشاه جوان بود كه تن به پيشنهاد خريد منصفانه رئيس‏ الوزراي خود نيز نمي‏داد و مقادير زیادی گندم و جو در انبار‌ها ذخيره كرده بود." شاه قاجار در برابر پيشنهادهاي خريد صدراعظم خود اظهار مي‏داشت «جز به قيمت روز به صورت ديگر حاضر براي فروش نيستم»".
البته  در این میان نباید نقش برخی رجال دولتی را در تلاش برای رفع مایحتاج مردم نادیده گرفت برای مثال روزنامه ایران در 18 اوت 1917 چنین گزارش می‌دهد: «بر اثر تلاش‌های دولت، هم‌اکنون مقدار قابل توجهی غله در حال ورود به شهر است و دیروز قیمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان کاهش یافت».
همچنین تلاشهای فرمانفرما والی فارس  را که با تشکیل گروهی از مردم مبلغی قابل توجه پول جمع آوری می‌نماید و مقداری غله برای مردم شیراز خریداری مینماید.
و این تلاش ‌ها ‌ها همه در حالی‌است که نباید از نظر دور داشت که دولت ایران به دلیل نداشتن امکانات مالی قادر نبود به کمک قحطی زدگان بشتابد و به دلیل عدم مدیریت بازار‌ها نمی‌توانست جلوی بازاریان و محتکران را بگیرد.
روسیه: در میان یادداشت‌هایی که از آن دوران باقی مانده است، به عنوان نمونه به یکی از گزارش‌های فرانسیس وایت 4  که درباره قحطی در غرب ایران نوشته است و در آن تقصیر را متوجه روس‌ها میداند اشاره می‌نماییم: به نظر می‌رسد که مشکلی نیست مگر رفتار روس‌ها در تمام مناطق تحت اشغالشان در ایران ...تمام روستاهای میان قصر شیرین و قزوین دچار سرنوشت شومی شده‌اند که روس‌ها برایشان رقم زده‌اند .گزارش شده است که آن‌ها هرچه دستشان رسیده را غارت و چپاول کرده‌اند...در گزارشی دیگر که به تاریخ 15 ژانویه 1918 زو به دست کالدول 5 نوشته شده است می‌خوانیم: رنج و بدبختی بسیاری سراسر کشور را فراگرفته است .حضور نیروهای بی قانون روسیه که به اراده خود تمام غله و منابع غذایی کرمانشاه، همدان،سلطان آباد،رشت،قزوین،مشهد،شهر‌ها و روستاهای آذربایجان و دیگر نقاط کشور را غارت و مصادره کرده‌اند باعث شده است تولیدکنندگان خرده پا محصول غله آخرین فصل برداشت را انبار کرده و بدین ترتیب قیمت ‌ها سرسام آور شوند.6
 البته باید به این نکته اشاره کرد که تردیدی نیست که روس ‌ها تا حدودی در مقابل خساراتی که غرب ایران را در برگرفت مسئول بودند و نیز تا حدودی مسئول قحطی و رنج ناشی از آن بودند اما باید به نکاتی توجه کرد که نشان دهنده مقصر اصلی این ماجرا است. قحطی تقریبا تا دوسال بعد از خروج روس‌ها (1917)نیز ادامه داشت. چرا قحطی شوم در شرق ایران که کاملا در اشغال انگلیسی ‌ها بود و جنگی هم رخ نداده بود وجود داشت؟ چرا در جنوب ایران جایی که هیچ روسی حضور نداشت قحطی وجود داشت؟ این گونه سوالات و چرا‌های دیگر نشان دهنده آن است که برخی نویسندگان با تعمد قصد مقصر جلوه دادن روسیه و تبرئه انگلیسی ‌ها را داشته‌اند و نقش روسیه را پررنگ‌تر جلوه داده اند.7
انگلستان: در فاصله ی سالهای ۱۲۹۳ تا ۱۲۹۴ خورشیدی ( ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۵ میلادی ) انگلستان از جنوب , دولت عثمانی از غرب و روسیه از شمال ایران را به تصرف در آوردند و حکومت وقت که کمترین توانی برای مقاومت در برابر این سیل بنیان کن دشمنان را نداشت فقط نظاره گر بود .
در سالهای بعد روسیه ی تزاری که در نوع خود کشور ضعیفی محسوب می‌شد در پی توافقی با دولت انگلستان، ایران را واگذار کرد .
بنابراین استعمار پیر تنها بازیگردان عرصه ی سیاست ایران شد و با خرید گسترده‌ی غلات و جلوگیری از واردات کالا به ایران و اجازه ندادن برای ورود کمکهای دولت آمریکا به ایران باعث ایجاد نایابی مواد غذایی در کشور شد و خشکسالی و بارندگی کم هم مزید بر علت شد تا چنان قحطی در کشور ظاهر گردد که بیش از ۴۰ درصد مردم ایران را به کام مرگ برد ( ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ ).
دراین میان برخی اقدامات انگلستان به طور خاص در جهت تشدید قحطی و تضعیف ایران بوده است که به اختصار به آن‌ها اشاره خواهیم کرد. یکی از این اقدامات خرید غله توسط انگلیسی ‌ها برای ارتش چهارصد هزار نفری خود در بین‌النهرین و نیز نیروهایشان در ایران بوده است که به گفته وایت  دلیل اصلی کمبود غذا و قحطی بوده است .
دنسترويل درباره " مشكل آذوقه" و خريد غله توسط انگليسي ‌ها مي نويسد:" يكي از مواردي كه بايد مورد توجه قرار مي گرفت،" مشكل آذوقه " بود. نيازهاي خودمان قابل توجه بود و بايد خودمان را هم براي آن تعداد از نيرو‌ها كه ممكن بود به اين قسمت ‌ها اعزام شوند، آماده مي كرديم. در بحبوحه قحطي هولناكي كه اينك در اوج قرار داشت،...متأسفانه، به هر حال، در اثر خريدهاي كوچك ما قيمت ‌ها بالاتر رفت و هر افزايش جزئي به معناي مرگ بسياري از افراد بود". 8
وي همچنين افشاء مي كند مكالمات ميان تهران و حاكمان ولايات غرب ايران را شنود مي كرده و پس از فرمان دولت ايران مبني بر دستگيري تمام مقاطعه كاران غله كه به انگليسي ‌ها غله مي فروختند، دولت ايران را براي آزادي افراد دستگير شده تحت فشار قرار مي دهد و به اين ترتيب به مكان هايي كه در آن‌ها گندم احتكار شده بود، دست پيدا مي كند.
يكي ديگر از اقدامات انگليسي ‌ها برای سوق دادن شهر‌ها به سمت قحطي، از بين بردن ذخيره غذايي شهرهايي بود كه در اثر پيشروي عثماني از دست انگليسي‌ها خارج مي شد.
در شمال ایران نیز وضع بهتر از جاهای دیگر نبود. گيلان و مازندران به دليل كنترل ارزاق به دست جنگلي ‌ها و رهبري ميرزا كوچك خان جنگلي با مشكل مواد غذايي روبه رو نبود، اما پس از شكست جنگلي ‌ها در ژوئن 1918 از انگليسي ها، رشت به دام قحطي افتاد. بروز قحطي در گيلان به طور كلي ناشي از صادرات غله به باكو بوده است. در اين باره دنسترويل اطلاعات زيادي به دست مي دهد. باكو به دليل ملي شدن كشتيراني از سوي بلشويك ‌ها دچار وضعيت نا بساماني شده بود، انگليسي‌ها براي مقابله با قحطي در باكو تصميم مي گيرند از گيلان مواد غذايي خريداري و به باكو ارسال كنند. اين تصميم در واقع سر آغاز محروميت مردم گيلان از منابع غذايي خود، همچون برنج، هندوانه و حتي خاويار مي شود و در اين ميان اقدام دولتي ايران براي ممنوعيت صدور مواد غذايي از گيلان بي ثمر مي ماند. 9
خريد مواد غذايي در شرق ايران هم صورت مي گيرد و به اين ترتيب اين نقطه از ايران هم دچار همان سرنوشتي مي شود كه غرب، شمال و جنوب ايران در گير آن شده بود. 10
به دليل وسعت بالاي خريد انگليسي ‌ها ارزش پول ايران و حجم پول در گردش افزايش مي يابد و سبب افزايش غير عادي تورم مي شود. در اين برهه از زمان تجارت خارجي واقعي ايران كاهش شديدي پيدا كرده بود. كالدول مي نويسد:" در حال حاضر تجارت خارجي ايران در وضعيتي بسيار نا مطلوب به سر مي برد. از آغاز جنگ تجارت در شمال ايران كه بخش بزرگي از تجارت آن با روسيه است، تقريباً متوقف شده است. شايد تجارت در جنوب تا حدودي افزايش يافته باشد، اما به طور كلي تجارت ايران در دوران جنگ به بيش از يك سوم كاهش يافته است و طي يك سال گذشته حجم مبادلات تنها نصف چيزي است كه پيش از جنگ بوده است".
انگليس با تخريب تجارت ايران با بين النهرين و آمريكا مانع از ورود غله مورد نياز ايرانيان از اين دو منطقه مي شود. آن‌ها با انتشاراعلاميه اي در زمينه "پرداخت عوارض براي واردات از ايران"و اعمال قوانين دست و پاگير در اين زمينه عملاً داد و ستد ايران با بين النهرين را از بين مي برد، همچنين با ايجاد موانع متعدد در تجارت ايران با آمريكا اختلال ايجاد مي كنند. 11
در پایان خوب است به یکی از نتایج قحطی در ایران و تلاش استعمار برای پنهان کردن عمق فاجعه اشاره‌ای داشته باشیم:
برای مقامات آمریکایی مقیم ایران در سال‌های پیش از جنگ جهانی اول، تلاش زیرکانه روس ‌ها و انگلیس ‌ها برای کم تخمین زدن و اندک جلوه دادن جمعیت ایران کاملا ملموس است. دبلیو مورگان شوستر مدیر کل آمریکایی مالیه ایران در خصوص جمعیت ایران در اوایل قرن بیستم چنین می‌نویسد:
"درمورد جمعیت ایران به نحو عجیبی آمار نادرست ارائه می‌دهند: آمار به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش ظاهرا پایه ارقام پایینی است که در برخی از کتاب‌ها ارائه می‌شود و خارجیان آن را می‌پسندند. درست است که پس از آن هیچ سرشماری صورت نگرفته است اما اروپاییانی که با اوضاع آشنا هستند کل جمعیت را بین ۱۳ تا ۱۵ میلیون برآورد می‌کنند. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از ۱۰۰ هزار به ۳۵۰ هزار نفر افزایش یافته است."
از برکت نتایج انتخابات تهران در پاییز ۱۹۱۷ نزدیک به ۷۵ هزار رای در تهران و روستاهای اطراف جمع آوری شد. به گزارش روزنامه ایران دوازده نماینده منتخب بیش از ۵۵ هزار رأی بدست آورده بودند. با در نظر گرفتن آنکه مردان ۲۱ سال به بالا حق رأی داشتند و با در نظر گرفتن متوسط جمعیت برای هر خانواده در حدود شش نفر، جمعیت تهران و حومه در سال ۱۹۱۷ به راحتی می‌توانست ۵۰۰ هزار نفر باشد که با اظهارات شوستر هماهنگی دارد. به علاوه برآورد شوستر از جمعیت ایران در حدود سال ۱۹۰۰ بالغ بر ۱۳ تا ۱۵ میلیون، با برآورد جمعیت ۲۰ میلیونی در سال ۱۹۱۴ توسط راسل، همخوانی دارد.
به عنوان مثال کشیش راسل طی گزارشی در خصوص مناسبات ایران و روس به تاریخ ۱۱ مارس ۱۹۱۴ می‌نویسد: ایران به بزرگی استرالیا، آلمان و فرانسه با جمعیتی در حدود ۲۰ میلیون نفر است. راسل در گزارش مورخ ۱۴ ژوئن ۱۹۱۴ حجم عظیم آراء در انتخابات مجلس ایران را مورد بررسی قرار می‌دهد و به "اهمیت مبارزه انقلابی ۲۰ میلیون آریایی در ایران اشاره می‌کند."
در حالی که در سال ۱۹۱۷ جمعیت تهران براساس آراء انتخابات دست کم ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر بود، در سال ۱۹۲۴ رابرت دبلیو ایمبری نایب کنسول آمریکا جمعیت تهران را ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر برآورد کرد...12
به گفته نویسنده کتاب قحطی بزرگ  پس از این قحطی چهل سال طول کشید تا ایران به جمعیت ۱۹۱۴ خود بازگردد. چارلز سی هارت سفیر آمریکا جمعیت ایران در سال ۱۹۳۰ را ۱۳ میلیون نفر تخمین زده است. در سرشماری سال ۱۹۵۶ بود که جمعیت ایران به بیش از ۲۰ میلیون نفر رسید.
قحطی در ایران در سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ یکی از بزرگترین قحطی‌های تاریخ بود و بدون تردید بزرگترین فاجعه‌ای است که ایران به آن مبتلا شد. تنها نکته بسیار روشن در این فاجعه، قربانی شدن ایران "بیطرف" در جنگ جهانی بود. هیچ یک از طرف‌های متخاصم خواه به صورت نسبی و خواه مطلق، تلفاتی با این وسعت متحمل نشدند.
نتیجه گیری :
درست است هر یک از عوامل بالا سهمی در " قحطی بزرگ " داشته‌اند اما با دقت کافی در نکات مطرح شده پی می‌بریم که در میان عوامل موثر در ایجاد و تشدید قحطی در ایران بین سالهای 1917 تا 1919 سیاست‌های استعماری کشور انگلستان بیشترین تاثیر را در گسترش این فاجعه انسانی که منجر به مرگ حدود چهل درصد (و بنابر نظر برخی دیگر از مورخین حداقل 25%) جمعیت مردم ایران شده است را دارا می‌باشد. چرا که ایران از 1917 به طور مطلق در اختیار کامل نیروهای انگلیسی بوده است و با وجود این هیچ اقدامی برای رفع شرایط بحرانی از طرف آن‌ها و کمک به دولت ایران گزارش نشده است بلکه مواردی مستند از اعمال سیاستهایی در جهت تشدید قحطی در ایران از سمت نیروهای انگلستان به تواتر گزارش شده است. به طور کلی می‌توان دریافت که انگلستان همراه با خرید غله برای رفع نیاز نیروهای خود دست به اقدامات مالی و محدودیت‌های تجاری نیز می‌زند تا هرچه بیشتر ایران در مرداب قحطی فرو رفته و تضعیف گردد. و شاید بتوان این اقدامات  انگلستان را در جهت هموار کردن مسیر برای برقراری حکومتی دست نشانده(پهلوی اول) در چند سال بعد و افزایش تسلط بر ایران به واسطه تضعیف کشور به کمک قحطی و مرگ‌و‌میر جمعیت انسانی و دامی دانست.
پی نوشت ‌ها :
1- فرمانده نیروهای دنسترفورس انگلستان در ایران
2- شیعیگری، احمد کسروی، ص53
3- ر.ک مشروح نشست "پیامدهای جنگ جهانی اول و قحطی در ایران"، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
4- دبیر سفارت آمریکا در بغداد
5- وزیر مختار وقت آمریکا در ایران
6- قحطی بزرگ ص 105، محمد قلی مجد
7- همان ص109
8- همان ص123
9- همان ص138
10- همان144
11- همان151
12- ر.ک قحطی بزرگ ،فصل سوم