kayhan.ir

کد خبر: ۸۲۵۱
تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۲:۲۳

صله ارحام ، باب رحمت الهی (زلال بصیرت)

وَ بِرَّ الْوَالِدَيْنِ وِقَايَةً مِنَ السُّخْطِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِي الْعُمُرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَد؛(1)


ترجمه تحت اللفظي اين فقره از خطبه صديقه کبري فاطمه زهرا سلام‌الله‌عليها اين است که «خداي متعال نيکي به والدين را واجب فرمود تا از غضب او جلوگيري کند و پيوند با خويشاوندان را واجب کرد تا هم عمرتان طولاني شود و هم بر تعدادتان افزوده شود». موضوع اين دو جمله احسان به والدين و صله رحم است. اين دو تکليف بسيار به هم نزديک و مربوط‌ند.
شکر والدين قرين شکر خداوند
همه ما مي‌دانيم که در اسلام به اين دو موضوع فوق‌العاده اهميت داده شده است. خداي متعال در چند مورد در قرآن کريم ابتدا به پرستش خودش امر مي‌فرمايد و بعد احسان به والدين را اضافه مي‌کند: وَ قَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا.(2)گويا بعد از انجام وظيفه بندگي نسبت به خداي متعال چيزي واجب‌تر از رسيدگي به پدر و مادر نيست. اين تعبير خيلي تعبير عجيب، رسا و هشداردهنده‌اي است. در آيه مشابهي مي‌فرمايد: «أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ؛(3) شکر من را و پدر و مادرت را به جاي آور.» نمي‌فرمايد: مرا شکر کن و پدر و مادرت را هم شکر کن؛ بلکه «لي» و «لوالديک» را به هم عطف مي‌کند و با يک امر بيان مي‌فرمايد. از اين آيات و صد‌ها روايت، اهميت اين تکليف از لحاظ شارع مقدس اسلام کاملاً روشن مي‌شود. با تعبيري مشابه اين تعبير ـ البته مقداري ناز‌لتر ـ در مورد خويشاوندان مي‌فرمايد: «وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَ الأَرْحَامَ؛(4)تقواي الهي داشته باشيد؛ همان خدايي که او را در روابطتان مورد قسم قرار مي‌دهيد و وقتي از کسي چيزي مي‌خواهيد مي‌گوييد: تو را به خدا! اين کار را انجام بده، يا براي اثبات امري نام او را مي‌بريد؛ خدايي که اينقدر براي خود شما مقدس است بايد مواظب باشيد که حقش را ادا کنيد.» بعد مي‌فرمايد: وَ الأَرْحَامَ؛ يعني حق خدا را رعايت کنيد و بعد حق خويشاوندان را. اين مقارنت خيلي معنادار است.
حقي بدون قيد و شرط
نکته‌اي که در ميان ده‌‌ها روايت، توجه انسان را جلب مي‌کند اين است که شرط احسان به والدين، مؤمن بودن و حتي مسلمان بودن نيست. اگر پدر و مادر کافر هم باشند حق اطاعت و احسان را بر عهده فرزندان دارند؛ البته اگر مسلمان باشند حق مضاعفي خواهند داشت و اگر شيعه باشند حق سومي و اگر احسان‌هايي در حق فرزند کردند باز حق ديگري پيدا مي‌کنند؛ اما صرف ‌اينکه پدر و مادرند و فرزند از آن‌ها متولد شده است بر فرزند حقي دارند که مسلمان باشند يا کافر، عادل باشند يا فاسق، مهربان باشند يا بداخلاق، هيچ تأثيري در اين حق نمي‌گذارد. فقط نبايد در معصيت خدا از آن‌ها تبعيت کرد.
مراتب و احکام صله رحم
در مورد صله رحم اين مسأله اجماعي است که قطع رحم حرام است. قطع رحم يعني انسان از خويشاوندانش بگونه‌اي بِبُرد که گويا اين‌ها خويشاوندش نيستند؛ نه ديدي و بازديدي، نه احترامي، نه هديه‌اي و نه ارتباط ديگري، هيچ يک در کار نباشد. اين قطعاً حرام است و يکي از گناهان کبيره است. اما صله رحم تا آن اندازه‌ واجب است که قطع رحم لازم نيايد؛ چون اين دو از هم انفکاک ندارند. آنچه يقيني است اين است که قطع رحم حرام است. اما مصداق قطع رحم چگونه معلوم مي‌شود؟ در جواب تقريباً همه علماء فرموده‌اند امري عرفي است. شرايط زماني و مکاني و مرتبه خويشاوندي فرق مي‌کند. ارتباط با آنهايي که خيلي نزديکند يک اقتضاء، و ارتباط با آنهايي که دورترند مرتبه کمتري را اقتضاء دارد و آنهايي که در شهر يا کشور ديگري هستند صله رحمشان طور ديگري است. گاهي يک تماس تلفني کفايت مي‌کند. به هرحال بايد طوري باشد که عرفاً بگويند رابطه با خويشاوندانش را نبريده است.
قطع رحم از بزرگ‌ترين گناهان کبيره شمرده شده و حتي تأکيد شده است که اگر خويشاوندانتان از شما بريدند شما از آن‌ها نبريد. امام سجاد (ع) مي‌فرمايند: خداوند دو قدم را خيلي دوست دارد؛ قدمي که در راه جهاد برداشته مي‌شود و قدمي که براي برقراري رابطه با آن خويشاوندي برداشته مي‌شود که قطع رابطه کرده است.(5)
زمينه‌ساز شکر خدا
سرّ اين همه تأکيد چيست؟ آنچه به طور خلاصه مي‌توان گفت اين است که اولاً انسان در مورد پدر و مادر مخصوصاً مادر،عاطفه‌اي فطري و خدادادي دارد. هر کس مي‌تواند اين عاطفه را تجربه کند؛ لذا خيلي احتياج به بحث ندارد. دليل طبيعي‌ اين امر هم خيلي روشن است؛ پدر و مادر سبب وجود انسانند. اگر مادر نه ماه جنين را در رحم پرورش ندهد، اگر او را شير ندهد و بزرگ نکند، اگر زحمات پدر نباشد فرزند کجا مي‌تواند ادامه حيات دهد؟ ايشان حق حيات بر گردن فرزند دارند. در کنار عاطفه آنها، خدا دل فرزند را هم با آن‌ها پيوند داده است؛ به طوري که دوستشان دارند.حيات ما مرهون پدر و مادر است. آن‌ها زحماتي براي ما کشيده‌اند که هيچ کس چنين زحماتي را نکشيده و نمي‌تواند بکشد. امام زين‌العابدين (ع) در رساله حقوقشان مي‌فرمايند: «حق مادر اين است که تو توجه داشته باشي که او تو را در جايي نگه داشته و حمل کرده (رحم) که هيچ فردي، فرد ديگري را اين‌گونه حمل نمي‌کند. او از شيره جانش به تو خورانيده که هيچ کس در حق کسي اين‌گونه رفتار نمي‌کند. شب و روز راحتي خودش را بگونه‌اي صرف تو کرده است که هيچ کس حاضر نيست راحتي خودش را به اين صورت صرف کسي کند. حاضر شده است گرسنه بماند تا تو سير شوي و تشنه بماند تا تو سيراب باشي ....»(6) اگر انسان به چنين کسي بي‌اعتنايي کند اولاً به زحمت مي‌شود اسمش را انسان گذاشت و ثانياً آيا چنين کسي براي حق کسي ديگر ارزش قائل مي‌شود؟ آيا چنين کسي نسبت به همسرش يا دوستش وفادار مي‌شود؟ اين چنين شخصيتي طبعاً نسبت به حق خدا هم ناسپاس خواهد شد. زيرا او حق مادر را با چشم مي‌بيند و بي‌مهري‌ مي‌کند؛ وقتي خدا را نمي بيند به طريق اولي غافل مي‌شود.
پس يکي از بهترين عواملي که مي‌تواند انسان را به طرف خدا سوق دهد و انگيزه خداپرستي، حق‌شناسي و شکرگزاري را در انسان بيدار کند توجه به عواطف پدر و مادر و حق و حقوقي است که آن‌‌ها بر عهده انسان دارند. خداوند متعال شکر پدر و مادر را در کنار شکر خودش ذکر مي‌کند؛ گويا اين دو، يک نوع شکر است. اگر کسي حق‌شناس پدر و مادر شد مي‌تواند حق خدا را رعايت کند؛ زيرا وقتي انسان توجه پيدا کرد به اين‌که پدر و مادر چه خدمتي به انسان کرده‌اند کم‌کم روح شکرگزاري و حق‌شناسي در او تقويت مي‌شود و آن وقت به فکر شکر خدا هم مي‌افتد. اما اگر حق پدر و مادر را نديده گرفت و گفت: مي‌خواستند اين کار‌ها را نکنند! در مقابل خدا هم مي‌گويد: مي‌ خواست خلق نکند‍! پس شکر پدر و مادر و توجه به حقي الهي که آن‌ها بر ما دارند بهترين راه براي خداپرستي و تکامل ماست. از اين‌رو بهترين راه براي نجات گناهکاران هم اين است که از اينجا شروع کنند؛ يعني به پدر و مادرشان خدمت کنند. شخصي خدمت رسول اکرم (ص) آمد و گفت: يا رسول‌الله! من هر کار زشتي که بگوييد را مرتکب شده‌ام؛ آيا راه نجاتي براي من هست؟ حضرت فرمودند: پدر و مادر داري؟ گفت: پدر دارم. حضرت فرمودند: برو به پدرت خدمت کن. وقتي رفت حضرت فرمودند: اي کاش مادرش زنده بود.(7)
سرّ اينکه درباره ارحام هم اين همه سفارش شده اين است که نعمت‌هايي که خداي متعال به وسيله خويشاوندان به انسان مي‌رساند آنقدر پرارزش است که بعضي از اين خدمات را انسان حاضر است با قيمت خيلي گراني بخرد. به طور طبيعي وقتي مشکلي براي يکي از افراد يک خانواده پيش بيايد مثلاً نياز داشته باشد که نصف شب به بيمارستان برود ساير افراد خانواده به او کمک مي‌کنند و منتي هم ندارند. البته اين قاعده استثناء هم دارد؛ اما صحبت ما درباره افراد معمولي و فطرتا سالم است. خداوند اين چنين، انسان‌‌ها را با عاطفه خويشاوندي (که شعاعي است از همان عاطفه پدر و فرزندي و مادر و فرزندي) به هم مرتبط کرده است. اگر انسان، خويشاوندان را مثل بيگانه حساب کند و با آن‌ها ارتباط برقرار نکند کم‌کم آن‌ها هم دلسرد مي‌شوند و قطع رابطه مي‌کنند و کم‌کم طرفين از اين نعمت‌‌ها محروم مي‌شوند. يعني باب رحمتي را که خداي متعال به طور طبيعي براي آن‌ها فراهم کرده است به دست خود مسدود مي‌کنند. کسي که چنين باب رحمتي را که اين همه برايش فايده دارد به دست خودش ببندد و آن رابطه طبيعي و خدادادي و پاک را قطع ‌کند ديگر عواطفش با ديگران ريشه‌اي نخواهد داشت و رفاقت‌هايش صوري و براي منافع زودگذر است. از اين روست که بعد از پدر و مادر نوبت به آن کساني مي‌رسد که رابطه طبيعي انسان با آن‌ها بيشتر است.
خدا انسان‌‌ها را آفريده تا او را بشناسند و الطاف و نعمت‌هاي او را درک کنند و با عبادت ،به قرب الهي برسند. وقتي کسي بر ضد اين روش حرکت مي‌کند و آن راه‌هايي را مي‌بندد که خدا براي قدرشناس شدن باز کرده است طبعاً خدا از او ناراضي خواهد شد.
سخنرانی آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري،   قم / 21/07/89
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. احتجاج، ج1 ص99.              2. اسراء، 23 .         3. لقمان، 14.                             
 4. نساء، 1.  5. خصال صدوق، ج1 ص50.       
  6. تحف‌العقول عن آل رسول، ص263.                7. عدة الداعي، ص 85.
زلال بصیرت روزهای پنج شنبه منتشر می‌شود.