از شعار ختم انقلاب تا مسجد ضرار «هماندیشی جناحها»(خبر ویژه)
روزنامه اعتماد از قول جلاییپور و رهامی نوشت ناطق نوری بیاید و محور هماندیشی جناحها شود.
رهامی از اعضای شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان (از متهمان پرونده نوارسازان) در روزنامه اعتماد مینویسد: اصلاحطلبان از مدتها پیش طرح همدلی بین نیروهای سیاسی را به صورت سازماندهی شده در شورای عالی سیاستگذاری و در کارگروه تعامل و رایزنی پیگیری کردهاند. در قالب این جلسات تلاش شد تا با نیروهای سیاسی جناح مقابل به همدلی و تعامل برسیم. با ریشسفیدان و با شیخوخیت میتوان گامی بلند و مهم را برای عملیاتی کردن این ایده برداشت. افرادی همچون آیتالله هاشمی و آقای ناطق نوری و دیگر چهرههای برجسته نظام از هر دو جناح سیاسی میتوانند واسطه خیر و پیشگام در این زمینه باشند. آقای ناطق نوری در سال 76 کاندیدای جناح راست بوده و مقبولیت خوبی در بین دو جناح شناسنامهدار کشور دارد و بر همین اساس میتواند در شکلگیری گفتوگو بین دو جناح وتعامل بین اهالی سیاست پیشرو باشد.
متأسفانه در 12 سال گذشته عرصه سیاسی کشور به جای همدلی و همیاری به سمت تقابل رفته است.
حمیدرضا جلاییپور (عضو حزب منحله مشارکت و مدیر مسئول روزنامه توقیف شده جامعه) نیز به اعتماد گفت: ناطق نوری محور هماندیشی جناحها شود.
اظهارات رهامی و جلاییپور در حالی است که اولاً افراطیون نفوذ در جریان مدعی اصلاحطلبی، عملاً این طیف را وارد بازی آشوب و فتنهانگیزی در سالهای 78 و 88 کردند و قواعد بازی سیاسی در چارچوب قانون و اخلاق و منافع ملت را به نفع جبهه استکبار شکستند؛ امروز هم میخواهند بیآن که ابراز ندامت کنند و آن خیانت بزرگ را جبران کنند در پوشش خلاف واقع تعامل دو جناح به درون نظام بازگردند و احتمالاً سومین خیانت بزرگ را اجرایی کنند.
ثانیاً همین طیف با ناطق نوری منافقانه بازی کرده است. آنها در مقابل مجلس پنجم و ریاست آن شعار میدادند «ناطق نوری نمیخایم، مجلس زوری نمیخایم». 5 مهر 91 عباس عبدی به عصر ایران گفت: آقای ناطق اگر از جایگاه فعلیاش در جناح راست خارج شود و به اصلاحطلبان بپیوندد، چیزی به اصلاحطلبان اضافه نمیکند. اهمیت آقای ناطق در این است که در آن سو قرار دارد نه در این سو! ناطق نوری اگر به این سو بیاید، جایگاهش را در آن سو از دست میدهد. آقای ناطق باید در آن سو خوب بازی کند. البته من تا حالا نشنیدهام که آقای ناطق چیزی درباره وحدت ملی گفته باشد ولی به نظر من، آقای ناطق تا وقتی که موافقت حاکمیت با ایده «دولت وحدت ملی» و یا لااقل عدم مخالفت حاکمیت با این ایده را کسب نکرده است، نباید چنین شعاری را مطرح کند.
نکته سوم درباره هویت امثال جلاییپور است. وی مدیر روزنامه زنجیرهای جامعه در دوره اصلاحات و از مسافران کنفرانس ننگین برلین بود. وی که بعدها به وسیله پسر و عروسش نقش بیشتری در فتنهگری ایفا کرد، در کنفرانس برلین و در جمع عناصر ضد انقلاب سال 1379 گفت: «ما صرفاً در روزنامه خودمان یک محدودیت داریم و آن در مورد کسانی است که در خارج از کشور هستند و به خاطر مسائل اوائل انقلاب نمیتوانیم اسم آنها را با مطالبشان درج کنیم، لیکن چنانچه آنها هم مطالب خود را تحت اسم دیگری (مستعار) بنویسند ما آنها را چاپ میکنیم!»
او البته بیراه نمیگفت چنان که بعدها معلوم شد با اسامی مستعار از حسین باقرزاده سازمان منافقین و محسن حیدریان عضو حزب توده مطالبی در روزنامههای زنجیرهای مورد اشاره چاپ شده است.
رضا علیجانی از اعضای مرکزیت گروهک ملی- مذهبی که هم اکنون متواری است و در فرانسه اقامت دارد 5 خرداد 81 در جلسه مشترک گروهک ملی- مذهبی و حزب مشارکت میگوید «شمسالواعظین، جلاییپور، گنجی و تعداد دیگری از آقایان که فعلاً نمیخواهند نامشان فاش شود در جلسهای با ملی مذهبیها بیعت کرده و به ما پیوستند». ابراهیم نبوی از همکاران روزنامههای زنجیرهای نیز در مصاحبه با جرس (89/2/15) اذعان کرد برخی از عناصر فراری ضد انقلاب که با رسانههای بیگانه همکار شدند، همکار روزنامه جامعه بودهاند. او برخی اعضای نهضت آزادی، روند جدایی، سلطنتطلبان و... و از جمله مسعود بهنود، نوشابه امیری، محسن سازگارا، قاضیزاده، مهین گرجی و... را به عنوان همکاران روزنامه جامعه که در بیبیسی، رادیو فردا و صدای آمریکا مشغول به کارند نام برد.
اعلام «ختم انقلاب»، حمله به مبانی اسلام و انقلاب اسلامی،حمله به دفاع مقدس، و تشویق به اغتشاش و آشوب از جمله کارکردهای مطبوعات زنجیرهای مورد اشاره است. کار به آنجا رسید که عطاءالله مهاجرانی وزیر وقت ارشاد با وجود حمایت از این نشریات، ششم دی ماه 77 در مصاحبه با روزنامه اخبار روز تصریح کرد: «روزنامه جامعه ]متعلق به جلاییپور[ به چتر حمایتی گروههایی تبدیل شده بود که برای تشکیل یک جبهه سیاسی از این روزنامه سود میبردند... به آنها درباره رعایت مبانی دینی تذکر داده و گفته بودم چه دلیلی دارد از کسانی که با نفس دین مسئله دارند دعوت به همکاری کنید؟ شاهد بودیم در این روزنامه گروههایی که از سال 60 به هم پیوستند و در برابر انقلاب قرار گرفتند، تکتک داشتند در این رشته گرد میآمدند تا سامان یابند؛ مثل جبهه ملی و نهضت آزادی و حتی گروههای مارکسیست».
با این اوصاف آیا پیشنهاد امثال جلاییپور برای هماندیشی جناحها، در حالی که در دوره خامی و هیجانزدگی شعار ختم انقلاب میدادند، کمی تا قسمتی مضحک و تابلو نیست؟!