به انگیزه بزرگداشت شاعر «تبسمهای شرقی» زکریا اخلاقی
گزیدهگوی زیبااندیش
تنفس در هوای شعر و شاعرانه زیستن، محصول پیوند مبارکی است که بین شاعر و عالم هستی برقرار میشود. روح لطیف شاعر در لحظههای ناب و مبارک سرودن، همچون پرندهای در اوج پرواز، از حضیض بودن خاکی پر میگیرد، و در قاف افلاک به گلگشت ملکوت میپردازد. سرمایه و ره توشه اصلی شاعر در این گلگشت ملکوتی چیزی نیست جز نور تجلی آسمانی واژهها.
شاعر واقعی کسی است که با دلی اهورایی و نورانی، از مشرق شهود طلوع میکند و با دمیدن روح شاعرانه خویش در کالبد همین واژههای معمولی، رستاخیز کلمات را بشارت میدهد و پنجرهای از تجلی، به روی دیدگان مشتاق و بیقرار دلشدگان نور جمال و جلال حضرت دوست (جلجلاله) میگشاید:
ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست
گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست
بر گیسوی تغزل ما شانه میکشد
شیوایی دو دست قنوتی که پیش روست
تجریدی از طراوت گلهای مریم است
این سفره معطر قوتی که پیش روست
بگذار با ترنم مستانه بگذرد
این چند کوچه تا جبروتی که پیش روست
ما راهیان وادی سبز سلامتیم
آسوده ایم از برهوتی که پیش روست
وا مینهیم خستگی خاطرات را
در سایه سار خلوت توتی که پیش روست
تصنیف سیر ساده یک شاخه گل است
معراج نامه ملکوتی که پیش روست
یا رب! مباد بیغزل عاشقی شبی
موسیقی بلند سکوتی که پیش روست
آنان که با قافله شعر و ادبیات انقلاب همراه بودهاند، به خوبی میدانند که نام «زکریا اخلاقی» با غزل انقلاب پیوندی ناگسستنی دارد، چنانچه اگر بخواهیم فهرستی از نام غزل سرایان موفق انقلاب تهیه کنیم، نام روشن این شاعر یکی از نامهایی است که باید در این لیست قرار بگیرد.
بسیاری از ادب دوستان «اخلاقی» را با مجموعه شعر «تبسمهای شرقی» میشناسند که چاپ این مجموعه در زمان خود حادثهای خجسته در شعر بود. بدون اغراق باید گفت که حلاوت بسیاری از غزلهای این دفتر، در ذایقه بسیاری از خوانندگان مشتاق و جدی ادبیات معاصر هنوز هم باقی مانده است.
این دفتر در بر دارنده غزلهایی عارفانه - عاشقانه از این شاعر فرهیخته است. از آنجا که شاعر از قبیله شاعران روحانی است، این غزلها سرشار از تلمیحات قرآنی و اصطلاحات فلسفی و فقهی ست که با تلفیق هنرمندانه فرم و محتوا از دلبرانگی دلنوازی برخوردارند. شاعر در این غزلها با زبان شهود و شیدایی، آیات تجلی جمال و جلال حضرت دوست (عزوجل) را در گوش جان ما تلاوت میکند. در آیینه غزل زیر که به لهجه «انتظار» سروده شده است، این کشف و شهود عارفانه و سیر و سلوک شاعرانه به خوبی تجلی کرده است :
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
اشارات زلالی از طلوع زاده ی نرگس
پیاپی میوزد از سمت میقاتی که میگویند
زمین در جستجو هرچند بیتابانه میچرخد
ولی پیداست دیگر آن علاماتی که میگویند
جهان این بار، دیگر ایستاده با تمام خویش
کنار خیمه ی سبز ملاقاتی که میگویند
کنار جمعه ی موعود گلهای ظهور او
یکایک میدمد طبق روایاتی که میگویند
کنون از ابتدای دشتهای شرق میآید
صدای آخرین بند مناجاتی که میگویند
و خاک این خاک شاعر، آسمانی میشود کمکم
در استقبال آن عاشقترین ذاتی که میگویند
و فردا بیگمان این سمت عالم روی خواهد داد
سرانجام عجیب اتفاقاتی که میگویند
اخلاقی در زمره شاعران گزیده گویی ست که به طرز خاصی در غزل دست یافتهاند و به لهجه خود شعر میگویند. این استقلال زبانی که حاصل دانش و بینش ادبی، تامل و دقت نظر در دستچین کلمات و عرقریزان روحی ست، غزلهای او را از دیگران متمایز کرده است. البته بعضی از شاعران در پی تقلید از سبک و شیوه او بر آمده اند، ولی در این کار چندان موفق نبودهاند .
یکی از مشخصههای توانمندی یک شاعر، میزان مهارت و تسلط او در عرصه گزینش و استخدام واژگان و کلماتی است که با احساس و اندیشه او قرابت، همخوانی و همخونی داشته باشد. به عبارت سادهتر یک شاعر توانمند با شناخت کاملی که از کارکردهای زبانی و قابلیتهای ادبی کلمات دارد، در عرصه سرودن و خلق ادبی، همواره به دستچین کلمات و واژههایی میپردازد که با صراحت کامل و با کمترین دخل و تصرف در معنا، احساس و اندیشه او را به خواننده شعرش انتقال دهد.
طبیعی است که برای دستیابی به این هدف، شاعر باید همیشه آمادگی فراخوان کلمات و واژههای جدید را ـ البته به حکم ضرورت ـ برای تقویت ساختار زبانی شعرش داشته باشد و خود را از دایره دور و تسلسلی که در اثر دلبستگی و تعصب شدید نسبت به مجموعهای از کلمات «درونی شده» به وجود میآید، بیرون بکشد تا به شکفتگی زبانی برسد. رعایت این اصل مهم، در عین اینکه زبان شعر را از پوسیدگی و نخنما شدن حفظ میکند، به شاعر نیز توانمندیهای جدیدی در عرصه سرودن میبخشد که این توانمندیها در نهایت منجر به آزاد شدن پتانسیل ذهن و زبان شاعر میشود. زکریا اخلاقی - به شهادت غزلهایی که سروده است- از چنین توانمندیهایی برخوردار است، هر چند که در عین حال دایره واژگانی خود را دارد :
فصل تحصیلی ما بیمی و موسیقی نیست
مشربی خوشتر از این مشرب تلفیقی نیست
خوشتر از شعر ندانیم ز منطق فنی
گرچه گویند که برهانی و تحقیقی نیست
بعد از این ما و نمازی که سراپا غزل است
عشق، عشق است، مسلمانی و زندیقی نیست
این یادداشت حکم قطره آوردن از دریا را داشت و هنوز ناگفتههای فراوانی در مورد شعر و شاعرانگی این شاعر گزیده گوی زیبا اندیش باقی مانده است که امیدوارم اصحاب نقد و نظر در فرصتی فراختر به آن بپردازند. قصد و نیت اصلی من نیز از قلمی کردن این سطور، فقط و فقط ابراز خرسندی و تبریک به انگیزه برگزاری آیین نکوداشت این ستاره پر فروغ آسمان شعر و ادب [در یازدهم خرداد] است.
با آرزوی توفیقات بیشتر و طول عمر با عزت برای حضرت زکریا اخلاقی که شاعری عالم وعالمی شاعر است، خاتمه این نوشتار را نیز به غزلی روشن و روح نواز از او مزین میکنم :
بیابان در بیابان طرح اقیانوس در دست است
و یک صحرا پر از گلهای نامحسوس در دست است
صدای پای نسلی در طلوع صبح پیچیده است
و او را آخرین آیینه مانوس در دست است
چه نزدیک است جنگلهای لاهوتی، نمیبینی
تجلیهای دور از دست آن طاووس در دست است
من از این سمت میبینم سواری را و اسبی را
افقها سبز در سبزند و او فانوس در دست است
دو دستت را برآور رو به بارانها که میدانم
تو را انگشتری از جنس اقیانوس در دست است
شبی در خواب دیدم میرسد مردی به بالینم
که میگویند او را دست جالینوس در دست است
سحر از گریههای روشن همسایه فهمیدم
که کاری تازه در مضمون «یا قدوس» در دست است
در این اسرار آن سویی خیالانگیز و کشف آمیز
نخستین شرح ما بر مشرب مانوس در دست است
رضا اسماعیلی