قيامت، صحنه ظهور عقايد و عملكرد انسان(خوان حکمت)
در نظام جاهلي و در نظام طغيان، ثروت معيار ارزش است. در بيانات نوراني امام سجاد (ع) در صحيفة سجاديه آمده است :خدايا ! آن توفيق را بده كه من از نظر ادراك به نظام ارزشي راه پيدا كنم كه بفهمم چه عزيز است و چه ذليل ؛ چه چيزي ماية عزّت است، چه چيزي ماية ذلّت ؛ كي عزيز است، كي ذليل. مبادا بگويم كسي كه وضع مالياش خوب است، او شريف است؛ و كسي كه تهيدست است، او خسيس است!(1) زيرا معيار شرف و خِسّت، در اطاعت و عصيان است، نه در ثروت؛ و اين در جاهليّت جديد و كهنه هست.
اين نظام را ذات أقدس إله ابطال كرد، فرمود: معيار شرف به روح است نه به تن و شرافت روح در تقواي اوست ؛ براي اينكه يك انسان وقتي راكد باشد، جامد باشد ؛ درجا مي زند، اين ديگر اهل ترقّي نيست. ولي وقتي فهميد مقصدي دارد، يك؛ و مقصودي در آن مقصد قرار دارد، دو؛ و بين اين قاصد و آن مقصد راه است، سه؛ بدون ره توشه ممكن نيست، چهار؛ ره توشه را از آن مقصود ياد ميگيرد، پنج؛ آن مقصود گفته: تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خِيرَ الزّادِ التَّقوي(2)، شش؛ اين تقوا راه اوست، زاد راه اوست؛ حركت مي كند تا به مقصد برسد، هفت. يك انسان با تقوا دارد توشه تهيه ميكند.
تقوا، هم راه است، هم همراه است، هم زاد است، هم چراغ است و به آدم ميگويد كجا برو، با كي برو، چه جور برو. اينچنين نيست كه اگر كسي زاد و توشه تهيه كرده، يعني تقوا تهيه كرده؛ نفهمد كجا برود! تقوا حقيقتاً چراغ است، راه به آدم نشان ميدهد. انسان نسبت به بعضي از امور گرايش پيدا ميكند، از بعضي از امور بي ميل ميشود؛ هر چه ميخواهند او را به يك سمتي ببرند، ميبينند گرايش ندارد. اين بيان نوراني كه فرمود: مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ اُوتِيَ مَا لَمْ يَعلَم (3)(کسی که به دانسته هایش عمل کند، آنچه را که نمیداند به او خواهند آموخت) همين است. بنابراين تقوا كه زاد است؛ اين نظير زاد دنيا نيست كه حرف نزند، زاد آخرت، چراغ است؛ چراغ راه را نشان مي دهد و گرايش هم ايجاد ميكند.
نقش «محبت» در سلوك الهي
برخيها گفتند: يك مسافر اگر بخواهد حركت كند، اگر فقط بخواهد با زاد حركت كند، اين لنگان لنگان به مقصد ميرسد؛ ولي اگر راحله داشته باشد، زادش با راحله، راحلهاش با زاد همراه باشد ؛ زودتر مي رسد. راحلة اين راه «محبت» است. علاقه ، دوستي به خدا و قرآن و عترت، اِلَّا المَوَدَّهَ فِي القُربَي(4) ؛ اين دوستي، انسان را سواره به مقصد ميرساند. اگر كسي نه مركب داشت، نه زاد داشت؛ ميشود « ابنُ السَّبيل»! ابنُ السَّبيل وقتي كه ماند؛ ديگر يا اين بيگانه او را مي برد، يا آن بيگانه او را ميربايد: تَخطَفُهُ الطِّيرْ اُو تَهوِي بِهِ الرّيحْ فِي مَكانٍ سَحيق(5).
( انكار قيامت )، مشكل اساسي كافران
در معرفت شناسي
قرآن ميفرمايد: کافران در معرفت شناسي مشكل اساسي دارند و آن اين است كه اينها قيامت را منكرند. وقتي قيامت مورد انكار قرار گرفت ؛ اوّل و آخر زندگي مي شود از گهواره تا گور، بعد خبري نيست ؛ ميشود اِنْ هِيَ اِلّا حَياتُنَا الدُّنيا (6). اگر اين باشد و اساس كه مسئله قيامت است انكار شود (معاذ الله)؛ اين نظام ميشود پوچ ! براي اينكه هر كه هر چه كرد، كرد؛ چون حساب وكتابي نيست، پاداش وكيفري نيست. يك عالم پوچ جز پوچ گرايان، كس ديگر را نمي پذيرد. فرمود: اينها اساس كارشان اين است كه بَلْ كَذَّبُوا بِالسّاعَه (7).
اصرار آيات قرآن كريم اين است كه مسئله معاد را براي اينها تبيين كند؛ و گرنه مسئله مبدأ، يعني صرف اينكه كسي معتقد باشد واجب الوجودي هست و آن واجب الوجود كلّ عالم را خلق كرده، يك؛ مدير كلّ است، كلّ عالم را هم اداره مي كند، دو؛ امّا كاري با ما ندارد، مسئوليتي ما در برابر او نداريم؛ اين همين يَله و رها شدن دنياست، تمام خطر از همين جا شروع ميشود، براي اينكه وقتي حساب و كتابي نباشد، هر كسي هر كاري كرد، كرد
قيامت، صحنه ظهور عقايد و عملكرد دنيوي انسان
بهشتيها در حدّي هستند كه هم در دنيا بصيرند، هم در آخرت بصير؛ جهنّميها در دنيا بصيرند و در آخرت كور. در بخش پاياني سورة مباركة طه فرمود: شخص جهنّمي كه نَحشُرُهُ يُومَ القِيامَهِ اَعمَي(8)، به خدا عرض ميكند كه: رَبِّ لِمَ حَشَرتَنِي اَعمَي وَ قَدْ كُنتُ بَصيراً (9). من در دنيا چشم داشتم، ولي اينجا كورم. ذات أقدس إله ميفرمايد: ما هيچ كاري نكرديم، كَذلِكَ اَتَتْكَ آياتُنَا فَنَسيتَهَا وَ كَذلِكَ اليُومْ تُنسَي(10). هر جوري كه در دنيا بوديد، همانجور ما تو را آورديم؛ ما هيچ كاري نكرديم. اينكه شما نميبينيد و كوريد؛ اين همه انبياء و اولياء و بهشت و درجات بهشت و مراتب بهشت و فرشتگان و مؤمنين و صديقين و صلحاء و شهداء، اينها را نمي بينيد ؛ در دنيا هم نمي ديديد. در دنيا مراكز فساد را مي ديدي؛ اينجا هم جهنّم را ميبيني .ما شما را كور نكرديم ! شما بهشت را نمي بينيد؛ در دنيا هم مسجد و حوزه و حسينيه و اينها را نميديديد، جاي ديگر را مي ديديد؛ الآن هم جاي ديگر را ميبينيد، اينجا فقط بهشت را نميبينيد، انبياء و اولياء را نميبينيد. فقط خودت هم قبول داري كه ميگوئي: رَبَّنَا اَبصَرنَا وَ سَمِعنَا. در دنيا يك عدّه چشمشان نسبت به نامحرم بسته است: قُلْ لِلْمُؤمِنينْ يَغَضُّوا(11) ؛آنها در آخرت اصلاً جهنّم را نميبينند. غيبت را نشنيدند، تهمت را نشنيدند، غنا را نشنيدند، آهنگ حرام را نشنيدند؛ اينجا هم لا يَسمَعُونَ حَسيسَهَا (صدای جهنم را نمیشنوند). نداي الهي را، مناجات الهي را، اذان را، دعوت انبياء را شنيدند؛ اينجا هم حرف هاي فرشتهها را ميشنوند. اينطور نيست كه يك چيزي در دنيا باشد، خدا بر خلاف دنيا اينها را آنجا ببرد، يا آدم بينائي را كور بكند! همينها كه ميگويند: حَشرتَنِي اَعمَي، همينها مي گويند: رَبَّنَا اَبصَرنَا وَ سَمِعنَا!
بنابراين نعرة جهنّم فقط مال يك عدّه است ؛ يك عدّه مي شنوند، يك عدّه نمي شنوند.اگر چنانچه قيامت عصارة كار دنيا و عقائد و اوصاف دنياست، مي شود تُبلَي السَّرائِر(12). وقتي سريرة و باطن هر كسي در آنجا روشن شد، افراد كافر سريرة شان چيست؟ سريره را در سورة مباركة حج بيان كرد، فرمود: لا تَعمَي الاَبصارْ وَ لكِنْ تَعمَي القُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُور(13). آن چشمي كه در دل بايد باشد، نيست؛ آنجا هم همين طور است! اين باطل آنجا ظاهر مي شود. اين شخص باطنش كور بود و نميديد، اين چشمش كه كور بود، چه را نمي ديد ؟ او مسجد و حسينيه را نميديد، ولي جاهاي ديگر را ميديد! همانجور هم در آخرت محشور مي شود.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس تفسير سورة فرقان در جمع طلاب و فضلاي حوزة علمية قم
12 / 10 / 1390
(1)صحیفه سجادیه، دعای 35 (2) بقره / 197
(3) وسائل الشيعه / 27 / 164 (4) شوري / 23
(5) حج / 31 (6) جاثيه / 24
(7) فرقان / 10 (8) طه / 124
(9) طه / 125 (10) طه / 126
(11) نور / 30 (12) ر. ك: طارق / 9
(13) حج / 46