ریزش خواص در حکومت علوی- ۱۶
بیعت طلحه و زبیر با امیرالمومنین(ع)(پاورقی)
حجتالاسلام دکتر جواد سلیمانی
اسکافی مینویسد: وقتی مهاجران و انصار به این نتیجه رسیدند که امیرمومنان(ع) نسبت به سایران صالحترین فرد برای خلافت است، به سوی آن حضرت رفتند تا ایشان را از منزل بیرون آورند تا به خلافت تکیه بزند، ولی آن حضرت دنبال طلحه رفت و فرمود: مردم آمدهاند با من بیعت کنند، ولی من نیازی به بیعت شان ندارم، شما بیا میدان تا مردم با تو بیعت کنند البته به شرط اینکه به کتاب خدا و سنت حضرت محمد(ص) عمل کنی.
طلحه در جواب گفت: تو به علت فضل و سابقه و مرتبهای که داری برای خلافت شایستهتر و محقتر از من هستی، مردم هم روی شما اتفاق نظر دارند ولی روی من اختلاف نظر دارند.
حضرت فرمود: (إنّي أخاف أن تغدر بي و تنكث بيعتي؛ ولی من نگرانم نسبت به من خیانت کنی و بیعتت را با من بشکنی)، طلحه گفت: نترس از من حرکتی خلاف میل شما سرنخواهد زد؛ سپس فرمود: خدا کفیل شما در این عهد است. سپس نزد زبیر رفت و همان سخنی را که با طلحه فرمود به او نیز گفت و همان جواب طلحه را از زبیر گرفت.
آنگاه به سوی منزلش مشرف شد تا تأمل بیشتری کند و جمعیت زیادی از مردم نیز به دنبالش به منزل آن حضرت برگشتند و ایشان را از خانه بیرون آورده و گفتند: دستت را دراز کن تا با شما بیعت کنیم، ولی حضرت دستش را میبست و مردم آن را میکشیدند، وقتی اوضاع را چنین دید، فرمود: «لاأبايعكم الا في مسجد النبي (صلي الله عليه و آله) ظاهراً، فإن كرهني قوم لم أبايع» ؛ (من با شما بیعت نمیکنم مگر در مسجد النبی و در ملاء عام، و اگر قومی مرا نخواهد من بیعت شما را نمیپذیرم.)
ابن عباس میگوید: من میترسیدم که یکی از جاهلان یا کسی که علی (ع)، پدر یا برادرش را در جنگها کشته بگوید: ما به علی نیاز نداریم و از بیعت سرباز بزند و همین امر موجب شود تا علی کناره گیری کند، ولی احدی سخنی نگفت و همه با رضایت از علی استقبال کردند.
اولین کسانی که با علی(ع) بیعت کرد طلحه و زبیر بودند و بعد از آن دو سایر مهاجران و انصار با او بیعت کردند.
لغزش آنها در عهد حکومت علوی
۱- اعتراض به تقسیم مساوی بیتالمال
طبق سنت رسول خدا(ص) بیتالمال مسلمانان بطور مساوی بین آنان تقسیم میشد، ولی در زمان خلیفه دوم این سنت تغییر یافت و ایشان بیت المال را طبق سوابق افراد در اسلام، قریشی بودن یا نبودن، زود یا دیر مسلمان شدن، جزء مهاجران یا انصار بودن تقسیم کرد و بدین سان از سیره رسول خدا(ص) در تقسیم بیتالمال فاصله گرفت؛ و عثمان نیز شیوه خلیفه دوم را ادامه داد و اندک اندک بسیاری از اصحاب رسول خدا(ص) جزء ثروتمندان بیدرد شده و برخی از تودههای مردم فقیر شدند، علی(ع) برای مبارزه با این وضع در دوران حکومت خود دستور داد بیتالمال را مساوی تقسیم کنند.
آنان در زمان خلافت خلیفه اول و دوم روز به روز بر ثروتشان افزوده شد، و در زمان خلافت امیرمومنان(ع) به یکی از ثروتمندان بزرگ جهان اسلام مبدل شده بودند.
وقتي زمان تقسيم بيتالمال در حکومت علی(ع) رسيد، حضرت به عمار، عبيداللهبنابيرافع و ابالهيثمبنالتيهان دستور دادند بیت المال را بهطور مساوي ميان مسلمانان تقسيم کنند؛ فرمودند: «إعدلوا فيه ولاتُفَضِّلوا احداً علي احد؛ «در تقسيم آنها، مساوي برخورد کنيد و هيچکس را بر ديگري ترجيح ندهيد».
آنها نيز قيمت مجموع اموال را ارزيابي کردند؛ سهم هر نفر سه دينار ميشد. به همه بهطور مساوي سه دينار پرداختند تا اينکه نوبت به طلحه و زبير رسيد. آنها درحاليکه هريک همراه پسر خود براي گرفتن سهم خويش آمده بودند، بهصورت غيرمنتظرهاي ديدند که مقسّمان به آنان نيز مانند سايران سه دينار دادند. به اعتراض گفتند: «عمر اينگونه به ما حقوق نميداد؛ اين کار، کار شماست يا دستور رئيستان؟»
آنها گفتند: «کار ما نيست، «اميرالمؤمنين» به ما چنين دستور داده است».
آنگاه نزد حضرت «علي» رفتند و حضرت را درحاليکه زير آفتاب مشغول رسيدگي به اموال بود، يافتند. گفتند: نظر شما چيست، آيا مايليد برويم سايه؟»
حضرت پذيرفتند. سپس گفتند: «نزد عمّالت رفتيم تا سهميهمان را از اين [فیء] بگيريم. آنها به هريک از ما به اندازة ساير مردم دادند».
حضرت فرمودند: «مگر چه انتظاري داشتيد؟» گفتند: «عمر اينگونه به ما نميبخشيد!»
اين همان مشکلي بود که حضرت آن را از قبل پيشبيني کرده و هنگام بيعت، با آنان اتمام حجت نموده بودند که مطابق علم خود عمل خواهند کرد، نه فتواي ديگران؛ اما در اينجا براي مجاب کردن آنها به اتمام حجت خويش اشاره نکردند؛ بلکه سيرة رسول خدا را به آنها گوشزد کردند و فرمودند:« فما کان «رسول الله» يعطيکما؛« رسول خدا» به چه روشي به شما عطا ميدادند؟» آنها، که بهتر از هرکسي ميدانستند «رسول خدا» فیء را بهطور مساوي تقسيم ميکردند، از پاسخ دادن به «علي» عاجز مانده، سکوت کردند. حضرت از فرصت استفاده کردند و فرمودند: « «أليس کان رسول الله» یقسم بالسوية بين المسلمين»؛ «مگر نه اين است که «رسول خدا» بيتالمال را بهطور مساوي ميان مسلمانان تقسيم ميکرد؟»
گفتند: «بلي».
فرمودند: أفسنَّةُ رسول الله أولي بالاتّباع أم سنَّةُ عمر؛ «آيا پيروي از سنت «رسول خدا» شايستهتر است يا پيروي از سنت عمر؟»
گفتند: «سنت «رسول خدا»؛ ولي يا اميرالمؤمنين، ما افراد باسابقه، منشأ اثر و از مقربان [پيامبر] بودهايم. اگر امکان دارد که ما را با ساير مردم برابر قرار ندهي، برابر نکن».
حضرت فرمودند: سابقتکما أسبق أم سابقتي؛ «سابقة شما بيشتر است يا سابقة من؟»
گفتند: «سابقة شما».
فرمودند: فقرابتُکما أقرب أم قرابتي؛ «نزديکي شما [به «رسول خدا»] بيشتر بود يا نزديکي من؟»
گفتند: «نزديکي شما».
فرمودند: فغَنائُکم أعظَمُ أم غَنائي؛ «خدمات شما بيشتر بوده است يا خدمات من؟»
گفتند: «خير، خدمات شما بزرگتر بوده است يا اميرالمؤمنين».
فرمودند: فواللّهِ مَا أَنا وأجيري هذا وَأَومَي بِيَده اِلي الأَجير الذي بين يديه ـ في هذا المالِ إلّا بمنزلة واحدة؛ «قسم به خدا، نسبت من و اين اجيرم ـ با دست به کارگري که پيش رويشان بود اشاره کردند ـ به اين مال يکسان است!»