انتخابات؛ سبک زندگی سیاسی در نظام اسلامی (۷)
انتخابات و بنیانهای اندیشه(پاورقی)
حجتالاسلام دکتر محمدجواد نوروزی
ادامه «الزامات زندگی سیاسی»:
« اما شما باید توجه داشته باشید تا زمانى که اختلاف و موضعگیریها در حریم مسائل مذکور است، تهدیدى متوجه انقلاب نیست. اختلاف اگر زیربنایى و اصولى شد، موجب سستى نظام مىشود و این مسئله روشن است که بین افراد و جناحهاى موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسى است ولو اینکه شکل عقیدتى به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید مىنمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براى کشور و مردم مىسوزد و هر کدام براى رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظرى دارند که به عقیده خود موجب رستگارى است».
بر مبناي پیشبینی امامـ رِضْوانُالله عَلَيْهِـ در آینده جریانهایی صرفاً به دلیل منافع شخصی و گروهی و برای حبّ نفس و با شعار تکثر سیاسی شکل ميگیرند که در مبانی و در الگوها و رفتارها و حتی در راه رسیدن به اهداف، با سایر جریانهای موجود اختلافی ندارند و تنها به دلیل حبّ ریاست، از سایر جریانهای موجود انشعاب کنند و امروزه در وضع سیاسی موجود در کشور ميتوان مصادیق این جریانها را یافت.
«البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد ـکه همه باید از شرّ آن به خدا پناه ببریمـ که آن حبّ نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمىشناسد».
ضرورت و اصلیترین دلیل تکثر سیاسی در جامعه از ديد امامـ رِضْوانُالله عَلَيْهِـ اصلاح است، بدان معنا که دو گروه با نقد سازنده موجبات اصلاح یکدیگر را فراهم آوردند که نتیجه قطعی آن تکامل جامعه اسلامی است. افزون بر آن، ضرورت مبارزه با دشمن مشترک از طرف همه گروهها و جریانها، معیار دیگر اشتراک گروهها در هدف بهشمار میرود. اما در صورت تخطی از اصول از طرف یکی از گروهها، امامـ رِضْوانُاللهعَلَيْهِـ صریحاً میفرمایند: «اگر دیدید کسى از اصول تخطى مىکند، در برابرش قاطعانه بایستید».
«اگر آقایان از این دیدگاه که همه مىخواهند نظام و اسلام را پشتیبانى کنند به مسائل بنگرند، بسیارى از معضلات و حیرتها برطرف مىگردد، ولى این بدان معنا نیست که همه افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفتهام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشکّل جدید، مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده، باعث رشد جامعه مىشود. انتقاد اگر به حق باشد، موجب هدایت دو جریان مىشود. هیچکس نباید خود را مطلق و مبرّاى از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیراز برخورد خطى و جریانى است.
اگر در این نظام، کسى یا گروهى خداى ناکرده بىجهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقباى خود ضربه بزند، به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. در هر حال، یکى از کارهایى که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطههایى که فقط کارشان القاى بدبینى نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آنقدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسى از اصول تخطى مىکند، در برابرش قاطعانه بایستید».
12. انجام تکلیف و پرهیز از مطالبه سهمخواهانه
ورود به عرصه انتخابات، بهعنوان يك مأموريت و مسئوليت و تكليف و نه بهعنوان يك مطالبه سهمخواهانه، مطرح است. از اينرو، افرادي كه در فتنه 88 آزمايش خوبي ندادند يا بينش و يا اعتقاداتشان ضعيف بود، به عنوان اصلح نميتوانند در مجموعه مديريتي همچنان در رأس باشند.
انتخابات و بنيانهاي انديشه
همانطور كه بيان شد، ارزشها مبتني بر باورهاست. باورها از اعتقاد به «هستها» و ارزشها از «بايدها» به دست ميآيد و اين دو، رابطهاي تنگاتنگ با هم دارند. از اينرو، براي اينكه سبك صحيح زندگي اسلامي را در همه ابعاد فردي، خانوادگي، اجتماعي، حكومتي و بينالمللي كشف كنيم، بايد به مبانی و هدف اسلام توجه داشته باشيم.
منشأ رفتارهای فرهنگی، باورها و عقاید است. سبک زندگی غربی، ظاهر و پوسته جهان متجدّد اروپایی است و باطن آن کفر و الحاد است. اگر در اخلاق اسلامی و در فرهنگ نهجالبلاغه سادهزیستی جایگاهی رفیع و ممتازی دارد، در جامعه مادّی که قوانین مکانیک و تکنیکی بر تمام شئون آن حاکم است، هیچ جایگاهی ندارد. در این وضعيت، میتوان گفت که سادهزیستی و در کنار آن بهرهمندی از آخرین دستاوردهای تکنولوژی، گاه جامعه را دچار تعارض هویتی میکند. وقتی از سادهزیستی میگوییم باید همراه با شناخت موانع آن باشد. در تجربه تاریخی نیز توسعه و سازندگی بعد از جنگ، با شعار رفاه بهتدریج به نفی ارزشهای جهادی و انقلابی و سادهزیستی انجامید.
غرب مدرن تجسّم نفس أمّاره است. معبود انسان، تعيينكننده اين است كه چگونه فكر كند، چه علم، تفكر، ادبيات و هنری اجازه ظهور یابد و چه عينيتي از زندگي را محقق كند. از نظر تاريخ فلسفه، عالم با نسيان امر الهي شروع شده است. غربيها با فراموشي شروع ميكنند كه تبديل به انكار ميشود. ذات اين عالم غفلت است و گاه به پوچانگاري و هيچانگاري بدل ميشود؛ يعني حضور و هدايت خداوند را هيچ بينگاريم. عالم غرب در بيرونيترين سطح، سطحي دارد كه به سبك زندگي معروف است و از طريق ادبيات و فلسفه عناصر زندگي استخراج ميشود.
فرهنگ با دو مبناي باورها و ارزشها را ميتوان پشتوانه نظري سبک زندگي برشمرد. بديهي است اين دو مؤلفه همعرض هم نيستند؛ بلكه باورها اصل، و ارزشها متفرع بر آن است؛ مانند درختي كه ريشه و تنه دارد؛ ريشه آن باورها، و تنه و شاخ و برگش نيز ارزشهاست. از اين رو، مبانی تأثيرگذار در سبك زندگي عبارتند از:
1. هستی شناسی
دوگانگی در نگرشها، منشأ دوگانگی رفتار و سبک زندگی در انسانها شده است. سبك زندگي مبتني بر ايدئولوژي توحيدي و الهي يا ايدئولوژي مادّي است. اما چگونه میتوان توحید را در عینیّت جامعه محقق ساخت؟ راهبردهای تبديل توحيد و ولايت نبي اكرم ـصَلَّىاللَّهُعَلَيْهِ وَآلِهِـ به مدنيّت و سبك زندگي کدامند؟
تندادن به احکام الهی در مقام عمل، ناشی از نگرش است. اگر انسان به این نتیجه برسد که خودبهخود بهوجود آمده است و کسی خالق او نیست، بهطور طبیعی هیچ قانونی خارج از اراده خود او برای او حقی ایجاد نمیکند و محدودکننده وی نیست، اما اگر به این نکته معتقد شدکه خالقي او را آفریده و برای آفرینش او برنامهای تهیه ديده که دربردارنده سعادت دنیوی و اخروی اوست، در اینجاست که انسان، محدود به حدود میشود.
در زمینه هستیشناسی دو نگرش وجود دارد؛ گروهی عالم هستی را نظام حسابشده و دقیق که توسط گردانندة دینیِ دانا و حکیم با این شکل دقیق و با هدفی معین پیریزی شده است، در نظر میگیرند و در مقابل، نگرشی تمام عظمت این عالم را امری تصادفی و اتفاقی میداند. اگر فلسفه زندگی انسان، فلسفه الهی و براساس شناخت و رعایت حدّ و مرزهای دیني باشد، سبک زندگی با نگاه ماتریالیستي متمایز خواهد بود.
2. انسان شناسی
خودشناسي روي ديگر سكه خداشناسي است و در قرآن ميفرمايد: «نَسُوااللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ؛ خدا را كه فراموش كردند، خود را هم فراموش كردند.» (حشر، 19) و يا در حديث آمده است «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه؛ هركس خود را بشناسد خدا را ميشناسد.» كه اغلب عرفاي بزرگ به مبحث معرفت نَفس (خودشناسي) اهميّت ويژهاي ميدادند. خودشناسي مقدمه شناخت راه است. شناخت نفس؛ يعني ببينيم از كجا آمدهايم و چرا آمديم و به كجا ميرويم، بايد بدانيم امانتي كه آسمانها و زمين از پذيرش آن سر باز زدند چه بوده و چرا به انسان داده شده است. در مقابل آنچه به ما دادهاند مسئوليم؛ يعني بايد پاسخ دهيم كه چگونه از آن استفاده كرديم. انسان وقتي پير ميشود، بعضي نعمتها را از دست ميدهد در حالي كه استفاده مفيدي از آنها نكرده است. بر مبنای انسانشناسی دو تعريف از زندگي میتوان ارایه کرد.
نخست، تعريف زيستشناختي که همان رشد و نمو مادي بدن و جسم زنده است. بر این اساس، زندگي يعني حركت عضلات وتنفس و...، و مهم نيست كه گياه باشد و يا غیر. غرب مدرن با تكيه بر اومانيسم، از قرن چهارده و پانزده ميلادي آغاز شده و عقيده داشت: اومانيسم «خودبنيادي بشر» تلقي ميشود و انسان خود را يك حيوان نفساني تلقي ميكند. عالم غرب مدرن، تجسّم نفس اماره است.
دوم، در تعريف انبيا ـعَلَيْهِم السَّلَامُـ بدن بستري براي زنده بودن است. در تعبير قرآن، اين زندگي بهمعناي ظاهر آن نيست؛ با اين تعبير، بسياري از جوامع مرده هستند، اين جوامع بشري مردههاي متحرك هستند. در نگاه قرانی بسياري از افراد، مرده و بسياري از جوامع، مرده هستند. خداوند متعال در سوره نمل خطاب به پيامبر ـصَلَّىاللَّهُعَلَيْهِ وَآلِهِـ ميگوید که تو نميتواني به مردگان بشنواني، و حرف حق را اگرچه منطقي باشد، نميشنوند و اينها دچار مرگ انساني شدهاند. در حديث معروف متقين حضرت امير ـعَلَيْهِ السَّلَامُـ كه به همام در مورد ويژگيهاي متقين گفته است، چون قلب همام آن حرفها را درك ميكرد، آنچنان تأثيري براو ميگذارد كه بعد از آن ميميرد. همام با خود گفت: نميشود كه اين سخنان درست باشد و زندگي ما هم درست باشد.
اگر زندگي ما هم به اين صورت عادي باشد، از زندگي حيواني وارد زندگي انساني نميشويم. اينها با اعمال صالح درست ميشود. وقتي به دنيا ميآييم حيوان بالفعل هستيم و انسان بالقوّه. قرآن ميگويد بسياري از مردم با چشم بسته به دنيا ميآيند و با چشم بسته هم ميميرند.
3. نگاه به دنیا
چارچوب ذهني انسانهايي كه تفكر دنيايي دارند با انسانهاي الهی متفاوت است. ذهنيّت دنيايي، نقطه مقابل تفكر الهی است. در سبك زندگي از ديدگاه اسلام، دنيا به مثابه پلي براي رسيدن به آخرت است. كساني كه دغدغه دين دارند، گاه براي رضاي خدا ناملایماتی را تحمّل و صبر پيشه ميكنند. چارچوب و قالب ذهني همسران نوح ـعَلَيْهِ السَّلَامُـ و لوط ـعَلَيْهِ السَّلَامُـ دنیایی بود، لذا علیرغم آنكه در كنار حجّت خدا بودند اما قرآن ميفرمايد اين دو پيامبر نتوانستند آنها را خدايي كنند.
انسانهای دنیایی دينشان سطحي است، به حدّي كه اگر از مرگ خود در راه خدا با خبر شوند، به هر صورتي باشد راهي براي فرار دست و پا ميكنند. سطحينگري از آفات تفكر دنياگرا است و راه علاج آن قطع تعلّقات دنيايي است، البته اين بهمعناي عدم استفاده از دنیا نيست؛ بلكه به اين معناست كه مواظب باشيم دنيا خداي ما نشود. این که دنيا هدف زندگي قرار گیرد، در مکتب اهل بيت ـعَلَيْهِم السَّلَامُـ مورد مذمت است. اگر انسان بنده دنيا شد، هرچه از بدي دنيا بگويند باز دنيا برايش خوب جلوه ميكند؛ چراكه محبت و عشق به دنيا او را كر و كور ميكند، «حُبَّ الدُّنْيَا يُعْمِي وَ يُصِمُّ.»؛ يعني بصيرت و عمقنگري را از او ميگيرد.
یکی از آفات سبك زندگي غربي، دنياطلبي و دنيازدگي است. امروز مصداق دنياطلبي، اقدام رژيم صهيونيستي است كه براي رسيدن به اهداف خود، به هیچ اصلی پايبند نیست؛ چون مبنا و چارچوب فكري آنها دنيايي است. در ديدگاه انبيا و ائمه معصومین ـ سَلَامُالله عَلَيْهم ـ ما عابريم و زندگي گذراست و دنيا به مثابه مسافرخانهای است و هدف جاي ديگري است. از اين مسافرخانه هم بايد لذت برد ولي تا حدودي كه به كمالمان لطمه نزند؛ «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ...؛ اي انسان! بهراستي كه تو با رنج و خستگي به سوي پروردگار خويش سير ميكني؛ پس در انتها او را ملاقات خواهي نمود...»؛ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، تبلور و تفسير عيني اين حقيقت بود، حقيقتي كه الهامبخش سبك خاصي از زندگي یعنی سبك زندگي انقلابي و مجاهدانه يا همان «سلوك كدح...» بود.
4. غایتمندی و نگاه به معاد
نگاه به ماوراءالطبيعه و بیتوجهی به زندگي دنيا، از مبانی سبک زندگی است. نگاه اسلامی غایتمنداست، اما رویکرد مادّی، بيتوجه به آخرت است و اصالت را به دنيا میدهد.
5. ارزش شناختی
برخی خواستههای انسانی در گذر زمان تغیير میکند و انسان برای پاسخ صحیح به نیازها و شناخت مسیر درست، نیاز به منبعی دارد که خوب و بد را بیان کند. از اینرو خداوند در وجود انسان منبعی به نام عقل قرار داده است که تا حدّی مصالح و مفاسد را تشخیص میدهد، اما این منبع بهتنهایی کافی نیست و نیازمند نیروی برتری به نام وحی و شرایع الهی است.
هرگاه در جامعهای ضدّ ارزشها به ارزش تبديل شد و بهجاي آن قرار گرفت، آن جامعه دچار بحران خواهد شد، از اینرو رهبران فکری هماره درصدد حفظ ارزشها برمیآیند. در جامعه اسلامي، تغییر معيارهاي الهي در حوزه سياست، فرهنگ و اقتصاد بالقوّه موجب سستی حاکمیت دینی میگردد. تبديل شعار استكبارستيزي به سازش در حوزه سياست خارجي و يا جايگزيني دموكراسي غربي بهجاي مردمسالاري ديني در سياست داخلي، تقليد كوركورانه از فرهنگ بيبندوبار غرب بوده و در حوزه فرهنگ، موجب سرسپردگي و تعبّدِ مباني فكري و فلسفي آنان خواهد شد.
استحاله فرهنگي با حاكميت فرهنگ غير الهي و با وجود مباني، لوازم و خاستگاه تمدّن غرب كه غايتش رفاه مادّي و دنياطلبي است، نهتنها بهعنوان يك الگو براي جامعة ديني ما نميتواند قرار بگيرد؛ بلكه در تعارضِ با مباني و اهداف نظام اسلامي است.
انتخابات و ضرورت تشکل
انتخابات فصل مهمی در مردمسالاری دینی است و مشارکت مردمی در تعیین مقدرات کشور مهمترین دستاورد آن به شمار میرود. سازماندهی و تشکل در فعالیتهای انتخاباتی مقوله مهمی است که در جوامع معاصر بر عهده احزاب نهاده شده است. در اینباره نکات زیر درخور توجه است.
1- خاستگاه حزب مدرنیته و غرب است. دان کیوپیت دینشناس غربی حزب را مولود خلأ ناشی از نهادینه شدن مسیحیت در کلیسا و حاکمیتیابی سکولاریسم میداند اما توجه به این نکته که اصل فعالیت احزاب در قانون اساسی مورد توجه قرار گرفته است، مستلزم تحلیل نظری دقیق از حزب، نسبت آن با قانون اساسی، ولی فقیه و مراجع تقلید است و طبعا مادامی که چنین تبیین نظری در جهت نقد کاستیهای ناشی از خاستگاه اولیه و سپس تحلیل جایگاه جدید آن در جهت انطباق با موازین اندیشه اسلامی صورت نگرفته است، نمیتوان انتظار کارآمدی از احزاب قارچگونه در جامعه داشت.
2- افزون بر اینکه تبیین نظری از جایگاه حزب در اندیشه اسلامی ارائه نشده است و این امر موجب ناکارایی حزب شده است، کاربست عینی تحزب در تاریخ معاصر ایران نیز گواه ناکارآمدی احزاب در جامعه است. احزاب در زمانی که از مشروطه بدینسو، شکل گرفتند یا وابسته به قدرتهای خارجی بودند و یا به دولتهای حاکم همنوایی داشتهاند. حتی برخی احزاب شکل گرفته پس از انقلاب نیز دستپرورده دولتهای حاکم بشمار میرفتهاند که همچون قبل از انقلاب سودای استمرار حاکمیت سیاسی داشتهاند.
3- شکی نیست تسهیل در مشارکت مردم، پیشگیری از تهدیدهای بالقوه دشمنان در صحنه انتخابات و کوشش در جهت کارآمدی نظام ولایی در نیل به اهداف و آرمانهایش ضرورت تشکل و فعالیت تشکیلاتی را بیش از پیش روشن میسازد. افزون بر آن چه گفته شد، تاکید مقام معظم رهبری مبنی بر رای به لیست در صورت عدم شناخت کافی نسبت به نامزدهای انتخاباتی، ضرورت فعالیت تشکیلاتی را در جامعه اسلامی دوچندان میکند. این زمینهها گویای آن است که ما نیازمند نظریهای مبتنی بر مبانی و در جهت اهداف نظام اسلامی هستیم که پاسخگوی خلأ موجود باشد.
4- در نظام اندیشه اسلامی وجود مولفههایی چون مساجد، هیئتهای مذهبی و یا سازمانهای دیگری که همواره مورد توجه عالمان اسلامی بوده است میتواند تا حدی خلأ ناشی از تشکلهای فراگیر نظیر احزاب را در طرف اضطرار پر کند اما برای فائق آمدن بر این امر ضروری است به بازشناسی اندیشه اسلامی راهکار مناسبی برای برونرفت از این امر بیابیم.
5- تردیدی نیست هر تشکلی چه آن را حزب بنامیم و یا هر نامی بر آن نهیم برای آن که بتواند کارآمدی لازم در نظام اسلامی را داشته باشد ضروری است:
الف- نسبت خود را با ولی فقیه به مثابه رئیس دولت اسلامی و مراجع تقلید روشن سازد.
ب- تسهیلکننده مطالبات متقابل کارگزاران نظام اسلامی به مردم و متقابلا کانالیزه کردن مطالبات مردم از نظام باشد و در ایجاد همگامی میان آن دو بکوشد.
ج- بر اساس آموزههای اسلامی برای اصول، مبانی و شاخصهای اسلامی حاکم بر فعالیت جمعی اصالت قایل شده و شخصیتمدار نباشد.
د- در جهت تحقق و اقامه دین تلاش کرده و اضلاع خدامحوری، ولایت فقیه و مردم را در نظام اسلامی بر اساس آموزههای دین مد نظر قرار دهد.