kayhan.ir

کد خبر: ۶۹۰۹
تاریخ انتشار : ۰۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۰:۱۰
ردپای 60 سال خیانت و جنایت (پاورقی) روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایات‌ آمریکا در ایران 1392-1332

شاه: غلام حلقه به گوش آمریکا بودم.

خود شاه نيز در مصاحبه‌اي با سردبير مجله نيوزويک، اشتياق وافر خود را براي ايفاي نقش ژاندارمي منطقه اين‌گونه نشان مي‌دهد:

 Research@kayhan.ir
 تالیف: کامران غضنفری

" من در سال‌هاي 1959 و 1960 در اين رابطه فکر کردم و به اين نتيجه رسيدم که آمريکا نمي‌تواند مدت زيادي نقش ژاندارم بين‌المللي را بازي کند. در سال 1971 با خروج انگليسي‌ها از خليج‌فارس، خلأ قدرتي پديدار شد. آمريکايي‌ها نيز براي اجراي نقش ژاندارمي بي ميل بودند، ديگر ما چاره‌اي نداشتيم."(39)
ريچارد نيکسون پس از فروپاشي حکومت پهلوي، هم‌سويي سياست‌هاي شاه را اين‌گونه توصيف مي‌کند:
" شاه خلأ قدرت را پر کرد. با تصرف جزاير سه گانه، حافظ امنيت تنگه هرمز شد؛ ظفار را درهم کوبيد؛ با ساختن پايگاه دريايي چابهار در امنيت تنگه هرمز کوشيد؛ با شناسايي اسرائيل در تحريم‌هاي نفتي اعراب شرکت نکرد؛ سوخت لازم ناوگان مديترانه را تأمين مي‌کرد و با انتقال نيروها و پشتيباني پنهاني از اکراد، مانع از شرکت عراق در نبرد سال 1973 اعراب و اسرائيل شد. سوخت ناوگان ما را در اقيانوس هند نيز تأمين کرد ... شاه متحد کليدي آمريکا در خاورميانه و عامل ثبات در منطقه جغرافيايي از مديترانه تا افغانستان گرديد."(40)
خود شاه نيز در توجيه پذيرش اين مسئوليت در جاي ديگري گفته بود:
"ارتش ما در واقع قادر بود در اين ناحيه که براي غرب اهميت استراتژيک فوق‌العاده‌اي دارد، هرگونه ناآرامي محلي را متوقف يا درنطفه خفه کند. فقط ايران بود که پول کافي و به‌ويژه نيروي انساني براي اين کار در اختيار داشت."41
فرح پهلوي (همسرمحمدرضا) نيز در کتاب خود در مورد حفظ منافع آمريکا و غرب توسط شاه مي‌نويسد:
"محمدرضا مي‌گفت من در جريان جنگ ظفار، به‌منظور حفظ امنيت دهانه خليج‌فارس و عبور مطمئن نفت به‌سوي آمريکا، ژاپن و اروپا، سربازان ايراني را به جنگ شورشيان چپ‌گرا فرستادم. تمام عمرم را صرف سرکوب نيروهاي کمونيست و چپ‌گرا کردم تا منافع غرب و در رأس آن آمريکا را حفظ کنم. هرچه به من گفتند از جان و دل پذيرفتم و مانند يک غلام حلقه به گوش، مجري دستورات منطقه‌اي و فرا منطقه‌اي آنها بودم." (42)
هنري کيسينجر نيز از اقدامات اين غلام حلقه به گوش آمريکا، چنين تعريف مي‌کند:
"ايران در ميان کشورهاي منطقه، صرف نظر از اسرائيل، دوستي با آمريکا را نقطه آغاز سياست خارجي خود قرار داده بود. نفوذ ايران همواره در حمايت از ما اعمال مي‌شد. شاه نيرو و انرژي همسايگان عرب راديکال خود را تحليل مي‌برد تا نگذارد آنها رژيم‌هاي ميانه‌رو در عربستان، اردن و خليج‌فارس را مورد تهديد قرار دهند. او بدون قيد و شرط به ناوگان‌هاي ما سوخت مي‌رساند و هرگز از سلطه خود بر منافع نفتي، براي اعمال فشارهاي سياسي استفاده نمي‌کرد. وي هرگز به تحريم نفتي عليه غرب يا اسرائيل نپيوست. ايران در زمان شاه، يکي از بهترين و مهم‌ترين و وفاردارترين دوستان ما در جهان بود."(43)
در يک گزارش "سرّي" سفارت آمريکا به تاريخ پنجم آوريل 1977 (16/1/1356) نيز در اين مورد چنين آمده:
" ايران يک نقش سازنده و کمک کننده در اموري که مستقيماً مورد علاقه ايالات متحده آمريکا بوده، داشته است."(44)
ويليام سوليوان (سفير آمريکا در تهران) نيز طي يک گزارش "سرّي" به تاريخ چهاردهم ارديبهشت 1357، به نقش رژيم شاه در تأمين منافع آمريکا چنين اشاره مي‌کند:
"روي هم رفته، روابط ايران و آمريکا عالي است ... روابط ما مبتني بر منافع امنيتي دو جانبه و ديد مشترک نسبت به تقريباً تمام جريانات مهم منطقه‌اي و بين‌المللي مي‌باشد. ايران با قدرت و نفوذ فزاينده‌اي که دارد، همواره آماده بوده تا به طريقي نقش فعال‌تري در امور منطقه ايفا کند تا منافع ما تأمين گردد ... به مفهوم واقعي، ايران در حال حاضر به موقعيت يک قدرت با ثبات و ميانه‌رو متمايل به آمريکا رسيده است و اين هدف سياست‌هاي ما بعد از پايان جنگ جهاني دوم بوده است."(45)