kayhan.ir

کد خبر: ۶۸۸۸۶
تاریخ انتشار : ۰۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۰

همسایه پایینی(نکته)


همسایه پایینی عجیب‌تر است. با وجود اینکه توی یک خانه زندگی می‌کنیم و قرار است با هم صمیمی باشیم و درخوشی‌ها و ناخوشی‌ها در کنار و یار هم باشیم. اما اصلا مراعات کسی را نمی‌کند. با سنگ شیشه‌های همسایه‌ها را می‌شکند. بوته‌‌ها، شاخه‌ها و درخت‌ها را می‌کند. لاله‌ها و گل‌های توی حیاط را زیر پا له می‌کند. حتی سطل زباله را هم آتش می‌زند. حق و حقوق دیگران را بالا می‌کشد که هیچ، باز از همه همسایه‌ها طلبکار است. همیشه در خانه را باز می‌گذارد. سگ و خوک به خانه می‌آورد. اگر به همسایه پایینی باشد دوست دارد در خانه باغ‌وحش درست کند. چراغ‌ها را می‌شکند. با دزدها و قاتل‌ها دوست است.
آن‌قدر که دزدها و آدمکش‌ها می‌گویند: همسایه پایینی سرمایه ما در این خانه است. به مقدسات توهین می‌کند. در روز روشن و در ماه مبارک رمضان توی کوچه و خیابان‌ روزه‌خواری می‌کند. روز عاشورا، پرچم عزاداری امام حسین را که سردر حیاطمان می‌زنیم آتش می‌زند. همه همسایه‌‌ها توی حیاط می‌ریزند و اعتراض می‌کنند. بالاخره مجبور می‌شود تا مدتی شرش را کم کند. ولی تازگی‌ها دوباره شروع کرده است. توهم دارد. فکر می‌کند دزدها و آدمکش‌ها می‌توانند برایش کاری کنند. دزدها و آدمکش‌ها هم، با بوق‌های پر سر و صدایشان از پشت دیوار حمایتش می‌کنند و هرچه می‌گویند گوش می‌کند. همسایه پایینی به دزدها و آدمکش‌ها دلخوش است.
همسایه پایینی خیلی آشغال می‌ریزد. بوی گند و کثافت لانه‌اش همه جا را گرفته است. این روزها باید دماغت را بگیری تا از بوی تعفن او استفراغ نکنی. یکی نیست به این پایینی بگوید: حداقل فاضلابت را توی کوچه و خیابان نریز.
هرچه از او بگویم کم است. ولی بالاخره یک روز صبر همسایه‌های دیگر تمام می‌شود و او را سرجایش می‌نشانند. مگر اینکه توبه  کند و تاوان شیشه‌های شکسته و گل‌های پرپر شده  را بپردازد و به خاطر آنهمه زشتی و پلشتی مجازات شود و بعد اگر دوستی و صمیمیت خود را ثابت کرد و از نفس‌هایش دیگر بوی تعفن به مشام نرسید، آن وقت با بزرگواری همسایه‌ها در یکی از اتاق‌های گوشه‌ حیاط اجازه سکونت پیدا کند.
محمدحسین فلاح