kayhan.ir

کد خبر: ۶۸۴۶۲
تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۵
یادداشتی بر آخرین اثر بهروز شعیبی، «سیانور»

انقلاب شریف


سهیلا قوسی
گروهک منافقین یا همان سازمان کذایی «مجاهدین خلق ایران» که پیشتر از آن نیز «سازمان آزادیبخش ایران» خوانده ‌می‌شد و نخست با هدف نجات طبقه محروم از تبعیض و ظلم افسارگسیخته نظام سلطه تاسیس شده بود زودتر از آنچه تصور ‌می‌شد به انحراف و انحطاط کشیده شد‌‌. کمااینکه دو عنوان ذکر شده نیز از سوی کادر مرکزی و بنیانگذاران این گروهک تا مدت‌ها به رسمیت شناخته نشد و اصولا اعضای فعال‌، از آن تنها با نام سازمان یاد ‌می‌کردند.
این به اصطلاح سازمان نجات‌بخش که داعیه پیروی همه‌جانبه از احکام اسلا‌می ‌را در مانیفست‌های ابتدای شکل‌گیری خود داشت در سال 1354 و به دنبال فرار تقی شهرام عضو کمیته مرکزی آن از زندان، تغییر ایدئولوژی داد و پیرو این تغییر‌، بخش عمده‌ای از اعضا که متاثر از تقی شهرام و بهرام آرام بودند به مارکسیسم گرویدند. آنها در نخستین اعلامیه خود پس از این انقلاب درونی عنوان کردند که در آغاز تصور ‌می‌کردند ‌می‌توانند با ترکیب مارکسیسم و اسلام، تفکر جدیدی را خلق کنند و فلسفه جبر تاریخ را بدون ماتریالیسم بپذیرند اما دریافتند که چنین پنداری ناممکن است و در نهایت مارکسیسم را برای رهایی طبقه کارگر انتخاب کرده‌اند!!!
به دنبال این فضای جدید حاکم، برخی از افراد سازمان که در اصول خود و پایبندی به اسلام باقی ماندند به مخالفت با این بدعت ایدئولوژی  پرداختند که شاید در این میان نام مجید شریف واقفی بیش از سایرین در حافظه تاریخی ایران باقی ماند.
فیلمنامه «سیانور» جدیدترین اثر کارگردان جوان سینما و تلویزیون بهروز شعیبی توسط مسعود احمدیان به نگارش درآمده است. قصه‌ای که قرار بود به مناسبت سی‌امین سالگرد پیروزی انقلاب سلا‌می ‌ایران به تصویرکشیده شود اما به دلایل مختلف این امر میسر نشد تا اینکه پس از هفت سال از زاویه دوربین این فیلمساز‌، جان گرفت و در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. اثری با محوریت مقطع پایانی زندگی شهید مجید شریف واقفی.
شعیبی که فعالیت حرفه‌ای خود را با بازی در فیلم «آژانس شیشه‌ای» آغاز کرد طی سالیان متمادی به دستیاری و تلمذ نزد بزرگان سینما پرداخت و پس از تجربه‌اندوزی در این عرصه میزان توانایی خود را در کارگردانی با ساخت فیلم‌های تلویزیونی آزمود که انصافا در این عرصه توفیقات فراوانی کسب کرد و نتیجه آن کسب جوایز متعدد از فستیوال‌های مختلف است.
«دهلیز» نخستین فیلم بلند سینمایی شعیبی بعد از 15 سال فعالیت مستمر در سینما و تلویزیون بود که به یکی از پدیده‌های جشنواره سی و یکم فجر بدل شد و اثبات کرد که این فیلمساز جوان، توانایی گذر سلامت از لبه تیغ حساس‌ترین موضوعات اجتماعی را دارد و به دنبال آن ساخت مجموعه موفق «پرده‌نشین» این باور را به تثبیت مضاعف رساند.
لیکن این بار کارگردان فیلم «پیش خواهد آمد» از ژانر اجتماعی که همه او را با آن ‌می‌شناسند (با در نظر گرفتن این نکته که بر سر ژانر بودن حوزه اجتماعی هنوز اختلاف نظر هست) گریزی زده است به سینمای سیاسی باز هم با سوژه‌ای حساس و البته مستند‌‌.
پس از مخالفت علنی گروهک منافقین با ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران و فرار اعضای اصلی‌، فرعی و هواداران آن به خارج از کشور در ابتدای دهه 60 و آغاز اقدامات جنایتکارانه این سازمان در داخل کشور، آثار نمایشی متعددی در خصوص ماهیت آن در سینما و تلویزیون ساخته شده است اما به جرات ‌می‌توان گفت در مجموعه این آثار اشاره مستقیمی به زندگی و فعالیت شخصیت‌های اصلی و واقعی این سازمان در شکلی گسترده نشده  و حتی اگر برخی اتفاقات واقعی  به تصویر درآمده از اسامی مستعار استفاده شده است. از این رو «سیانور» قدمی جدی در شناساندن ماهیت چهره‌های حقیقی سازمان مجاهدین به غاطبه مردم به ویژه نسل امروز است. کما اینکه فیلمنامه‌ای نیز با عنوان «ضلع سوم» در تلویزیون با همین فضا به نگارش در آمده که هنوز تصمیمی برای ساخت آن گرفته نشده است.
نخستین ویژگی بارز «سیانور» که این فیلم را تبدیل به اثری منسجم کرده است فیلمنامه محکم و تقریبا بدون نقص آن است. سناریوی این اثر سینمایی بدون حاشیه و مقدمه چینی‌های بیهوده،  از سکانس نخست‌، تماشاگر را در متن قصه قرار ‌می‌دهد و ذهن ناخودآگاه بیننده در‌می‌یابد که با یک روایت تاریخی جدی روبرو است اما از جزئیات آن اطلاعی ندارد و رفته رفته که در جریان اوج و فرودهای دراماتیک پرسوناژهای اصلی قرار ‌می‌گیرد به یقین ‌می‌رسد که با حوادثی مستند و عینی مواجه است حتی اگر تاکنون نام وحید افراخته‌، محسن سید خاموشی‌، لیلا زمردیان و مجید شریف واقفی را نشنیده باشد... اما پتانسیل داستان به گونه‌ای است که او را در این مسیر سوق ‌می‌دهد و این همان نقطه عطفی است که شاید بسیاری از کارهای نمایشی مستند که قرار است واقعه یا شخصیتی را که مابه ازای بیرونی دارد را جان ببخشند فاقد آن هستند.
قصه از دفاعیه امیر فخرا دانشجوی دانشکده پلیس آغاز ‌می‌شود کاراکتری که تا پایان داستان از او با عنوان نور چشم تیمسار شهامت یاد ‌می‌شود‌‌. فخرا در بدو امر به وردستی یکی از بازجویان خبره کمیته مشترک گمارده ‌می‌شود که به دنبال اتفاقاتی مسئولیت بازجویی و اعتراف‌گیری از برخی از اعضای فعال سازمان مجاهدین از دو جبهه مارکسیست و اسلام‌گراها را عهده‌دار شده است و از این طریق درمی‌یابیم که امیر فخرا در گذشته دل در گرو مهر دختری به نام هنگامه از اعضای این سازمان داشته که دختر بنا بر مصلحت‌های حزبی او را رها کرده و تن به ازدواج با عضو دیگر سازمان داده است و حال با داشتن یک فرزند که نزد همسر سابقش است‌، فراری و زخمی به امیر پناه ‌می‌آورد‌‌. هنگامه از تقی شهرام خط ‌می‌گرفته شهرامی که اذعان ‌می‌دارد در خلوت خود در زندان هرچه تلاش کرده اتصالی میان احکام اسلا‌می ‌و مبانی فکری و ایدئولوژیکی سازمان بیابد موفق نشده و در نهایت مارکسیسم را به طور قاطع پذیرفته است. او در مقابل مجید شریف واقفی سرشاخه دیگر سازمان قرار دارد که یک مسلمان معتقد است که هیچگاه این نگاه انحطاطی را نپذیرفته است. شهرام پس از کش و قوس‌های متعدد به یقین ‌می‌رسد که مجید اصلاح‌ناپذیر است‌‌. تلاش‌های لیلا همسر مجید برای موجه نشان دادن او نزد سازمان بی‌فایده است. تقی مسئولیت ترور مجید را بر عهده وحید افراخته ‌می‌گذارد مجید مقاومتی نمی‌کند‌‌... جنازه سوزانده ‌می‌شود و در اطراف تهران دفن ‌می‌شود‌‌. ساواک که جنازه را یافته است در تمام مدتی که هنگامه آنچه که بر او و سازمان گذشته است را برای امیر بازگو ‌می‌کند امیر را نیز زیر نظر دارد در نهایت در هنگام دستگیری، هنگامه با سیانور خودکشی ‌می‌کند همان گونه که لیلا پیش از این نموده بود‌‌. وحید افراخته اعدام ‌می‌شود و امیر فخرا دیگر نور چشم تیمسار شهامت نیست‌‌.
خط و ربط آدم‌ها بر بستر موقعیت‌ها همچون یک لابیرنت منظم است. ساختمان داستان به گونه‌ای طراحی شده که جایی برای نقاط زائد نیست. همه چیز در محدوده «اصل مطلب» تعریف ‌می‌شود و فرعیات بنا بر اقتضای داستان جایی در آن ندارد. ضرورتی نیز برای فرعیات احساس نمی‌شود‌‌. شعیبی با یک ریتم مناسب اتفاقات را یکی پس از دیگری روایت ‌می‌کند‌‌. در این اثر از پلان‌های پرطمطراق ‌هالیوودی که شاید لازمه آثار سیاسی و جنایی است خبری نیست اما ترکیب‌بندی و میزانسن در بسیاری از سکانس‌ها در عین سادگی حیرت‌انگیز است از جمله صحنه ترور مجید‌، سکانس فرار اول هنگامه از خانه تیمی و شب قبل از اعدام وحید افراخته و مرتضی صمدیه که قطعا هنر علیرضا برازنده به عنوان مدیر فیلمبرداری یک پای محکم این پلان‌های هوشمندانه و نورپردازی درخشان است‌‌.
بازی مجموع بازیگران قابل قبول و درخور توجه است. از جمله بازی مهدی ‌هاشمی در نقش بازجوی ساواک که تصویر همیشگی کلیشه‌ای از ماوران ساواک را ‌می‌شکند‌‌... بابک حمیدیان به نقش مرتضی صمدیه و فرزین صابونی در کسوت تقی شهرام‌‌.
درمجموع «سیانور» یکی از فیلم‌های خوب جشنواره فجر امسال است که متاسفانه جایی در میان کاندیداهای این فستیوال نداشت کم‌لطفی محسوسی که بسیار از اهالی نقد و نظر برآن اذعان داشتند و البته از سوی دیگر دفاعیه هیئت محترم داوران مبنی بر اینکه هیچ غرض و سفارشی در کار نبوده و چون تعداد فیلم‌های خوب جشنواره امسال بیشتر از حد انتظار بوده تفاوت انتخاب‌های نهایی در حد چند درصد بوده است‌‌. اما آنچه مهم‌تر از بحث جشنواره است این است که شعیبی موفق به ساخت اثری شده که نسل جوان امروز از طریق آن با مقطعی از سال‌های پرالتهاب منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی آشنا ‌می‌شود و در‌می‌یابد که انسان‌هایی همچون شریف واقفی با اعتقادی راسخ بر سر ایمان خود ایستادند‌‌. به نظر می‌رسد پس از اکران عمومی این فیلم نام دانشگاه صنعتی شریف تنها دیگر یک نام نباشد.