کد خبر: ۳۲۳۱۴۶
تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۷

اخبار ویژه

اسرائیل هیوم: ایران در جذب اتباع اسرائیل
 بسیار پیشرفته عمل می‌کند
رئیس پیشین میز ایران در اطلاعات ارتش اسرائیل مدعی شد ایران از انتخابات در اسرائیل به عنوان ابزاری برای عمیق‌تر کردن شکاف در جامعه این رژیم استفاده می‌کند و اسرائیل در مقابل این تهدید ایران آماده نیست.
دنی سیترینوویچ ضمن یادداشتی در روزنامه اسرائیل هیوم نوشت: در چند سال گذشته، و حتی بیشتر از ۷ اکتبر، ایران شروع به اجرای چندین عملیات تأثیرگذار بر جامعه اسرائیل کرده است، با هدف استراتژیک تضعیف ثبات سیاسی اسرائیل به عنوان ابزاری برای تضعیف جامعه اسرائیل. برای این منظور، تهران مجموعه گسترده‌ای از نهادهای خیالی را در شبکه‌های اجتماعی متعددی اداره می‌کند که به عنوان ابزاری مؤثر برای انتشار اطلاعات نادرست عمل می‌کنند و هدف رژیم ایران را تأمین می‌کنند.
به عنوان درسی از کمپین انتخاباتی ۲۰۲۲ که ایرانی‌ها در تلاش‌های مختلف تأثیرگذاری شرکت داشتند و با توجه به درک آن‌ها از اهمیت کمپین انتخاباتی پیش رو در اسرائیل، می‌توان فرض کرد که ایرانی‌ها قصد دارند قبل، حین و بعد از کمپین انتخاباتی در تلاش‌های تأثیرگذار شرکت کنند. آن‌ها از تجربه گسترده‌ای که از «اصطکاک» با جامعه اسرائیل در سال‌های اخیر به دست آورده‌اند، برای بهبود و بهبود کمپین‌های نفوذ خود پیش از روز انتخابات استفاده می‌کنند.
از تحلیل تلاش‌های گذشته ایران برای نفوذ با تأکید بر کمپین انتخاباتی قبلی، روشن است که تهران قصد ندارد تا روز انتخابات صبر کند. بنابراین، به نظر می‌رسد ایران تلاش خواهد کرد تا «سازماندهی» نظام سیاسی را پیش از انتخابات در میان مردم یهودی و عرب تحت تأثیر قرار دهد تا این سازمان از هدف استراتژیک خود برای ایجاد هرج و مرج در نظام سیاسی حمایت کند.
این اقدام در آمادگی برای روز انتخابات است، جایی که احتمالاً تهران تلاش خواهد کرد با استفاده از «دارایی‌های پنهان» در گروه‌های منتخب در شبکه‌های اجتماعی، اخبار جعلی و اطلاعات نادرست را منتشر کند تا روند صحیح انتخابات را آسیب برساند و برای دور سوم تضعیف نتایج انتخابات پس از آن آماده شود.
نمونه‌ای از این موضوع فعالیت ایرانی‌ها در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ ایالات متحده است، زمانی که آن‌ها از نام جنبش راست افراطی(پسران مغرور) استفاده کردند تا از رأی‌دهندگان بالقوه بخواهند به رأی دادن نروند و روند رأی‌دهی در ایالات متحده را تضعیف کنند. ایران می‌تواند این الگوی رفتار را در انتخابات اسرائیل نیز تقلید کند و مجموعه‌ای از اقدامات را انجام دهد که هدف اصلی آن آسیب رساندن به روند انتخابات خواهد بود.
نکته مهم دیگر این است که ایران از دارایی‌های خود در شبکه‌های اجتماعی برای متقاعد کردن افراد‌(چه به دلیل «جعل هویت یک حزب سیاسی واحد» یا انگیزه‌های مالی) استفاده کند تا اقداماتی را نه تنها در حوزه سایبری بلکه در فضای فیزیکی انجام دهند که هدف آن نیز آسیب رساندن به روند انتخابات در دولت اسرائیل است.
تجربه گذشته ثابت کرده است که ایران در توانایی جذب عناصر مختلف در اسرائیل برای جذب و انجام اقدامات به نمایندگی از خود، چه از طریق تقلب و چه به طور مستقیم، بسیار پیشرفته شده است، در حالی که آشنایی عمیق خود با جامعه اسرائیل را نشان می‌دهد که جذب این عناصر را برای آن آسان‌تر می‌سازد.
همان‌طور که در هفته‌های اخیر آشکار شده است، سیستم‌های نفوذ ایران به طور گسترده توسط رژیم ایران تخصیص داده می‌شود؛ رژیمی که ده‌ها نفر را تحت واحدهای ویژه سپاه پاسداران به کار می‌گیرد و هدف اصلی‌شان ترویج عملیات نفوذ است، نه تنها در اسرائیل بلکه در ایالات متحده و بریتانیا نیز. همان‌طور که اشاره شد، باید فرض کنیم که برخی از آن‌ها هم‌اکنون در حال آماده‌سازی برای انتخابات اسرائیل هستند. در مواجهه با این اقدامات و در تلاش برای حفظ سلامت انتخابات، بسیار مهم است که سیستم‌های مربوطه برای عملیات‌های نفوذی مبتنی بر انتخابات ایران آماده شود، با این درک که آمادگی‌ها برای آن‌ها قبلاً آغاز شده یا به زودی آغاز خواهد شد.
ایرانی‌ها در سال‌های اخیر بسیار پیشرفته شده‌اند و به گونه‌ای «تمایز» عمدی بین دارایی‌ها ایجاد می‌کنند که شناسایی آن‌ها را دشوار می‌سازد.
در یک زمینه مستقیم، انتظار می‌رود که رژیم ایران به طور گسترده از ابزارهای هوش مصنوعی استفاده کند تا اعتبار این دارایی‌ها را افزایش دهد و دیدگاه‌هایی درباره پیام‌هایی که ایرانی‌ها قصد انتشار آن را خواهند داشت، «جذب» کند. در عین حال، انتظار می‌رود عناصر سایبری ایران و کسانی که در عملیات نفوذ دخیل هستند، با هم همکاری کنند تا اینترنت را با اطلاعاتی که ایرانی‌ها از طریق هک وب‌سایت‌های اسرائیلی به دست می‌آورند و از تلاش‌هایشان برای مختل کردن روند انتخابات حمایت می‌کند، پر کنند.
این یک چالش مهم است و عدم موفقیت در سال‌های اخیر در تضعیف عملیات نفوذ ایران این را ثابت می‌کند، اما با توجه به آسیب احتمالی که ممکن است از این اقدام وارد شود، مناسب است که منابع مناسب برای جلوگیری از این تلاش‌ها سرمایه‌گذاری شود، زیرا توانایی ایرانی‌ها در آسیب رساندن به روند انتخابات اسرائیل نباید دست‌کم گرفته شود. 
عملکرد درخشان دولت رئیسی
موجب شرمندگی شماست آقای جهانگیری!
روزنامه هم‌میهن به جای مواخذه معاون اول دولت روحانی برای پاسخگو کردن وی، به ادعای وی استناد کرد.
این روزنامه در یادداشتی با عنوان داوری ترسناک جهانگیری نوشت: «اسحاق جهانگیری سیاست‌ورز باسابقه ایرانی را می‌توان در ته‌خطی از اصلاح‌طلب‌ها فرض کرد که در همسایگی جناح سیاسی اعتدالگرایان قرار دارد. جهانگیری در 4 سال نخست ریاست‌ حسن روحانی در مقام معاون اول، چهره‌ای تازه از این منصب ارائه کرد. او با اختیاراتی که از سوی رئیس دولت به او تفویض شده بود در اداره دولت یازدهم نقش قابل اعتنایی داشت. این سیاستمدار باسابقه‌، در دولت چهاردهم همچنان در حاشیه قرار دارد. وی در این مدت اما توانست رخدادهایی که در 8 سال معاونت اولی در سپهر سیاست جمهوری اسلامی رخ داده بود را در کتاب بازگو کند. هفته گذشته بود که در مراسمی نسبتاً مهم از این کتاب رونمایی شد. اسحاق جهانگیری که در سخنان خود همیشه با احتیاط برخی مسائل نهان را بر زبان می‌آورد، در مراسم رونمایی از کتاب خود نکاتی را گفت که اهمیت دارد.
یکی از مهم‌ترین نکاتی که بسیار هم ترسناک است و در داوری جهانگیری بر زبان آمد این بود که: «شرایط مردم دشوار است. نمی‌توانیم در قفسی جدا از مردم زندگی کنیم. این شرایط دشوار با شرایط نه جنگ و نه صلح دشوارتر شد. هیچ‌کس نمی‌داند برای آینده چه باید بکند. اسنپ‌بک و برگشت تحریم‌ها شرایط را پیچیده‌تر کرده است. ناترازی‌های جدی در بخش‌های مختلف وجود دارد و کشور نیازمند اصلاحات اقتصادی است که نمی‌توان آن را عقب انداخت.»
بخش ترسناک سخنان جهانگیری این است که «هیچ‌کس نمی‌داند برای آینده چه باید بکند.» اگر سیاستمداری در اندازه اسحاق جهانگیری که بیشتر وقت‌ها با احتیاط سخن می‌گوید در یک نشست که در کانون توجه بوده است، می‌گوید «هیچ‌کس نمی‌داند برای آینده چه باید بکند» باید بدانیم که روزگار ایران از آنچه تصور می‌کنیم مبهم‌تر است. در شرایط حاضر و در حالی که نرخ تورم فزاینده‌تر از سال‌های پیش به سوی بالاتر از 50 درصد می‌رود و در وضعیتی که رشد اقتصادی برای امسال دوباره منفی می‌‌شود و در روزهایی که تراز تجاری کشور بدون استفاده از درآمد نفت هر سال بیشتر می‌‌شود و اگر درآمد نفت با آسیب روبه‌رو شود تامین غذای ایرانیان سخت و سخت‌تر خواهد شد، باید عبارت برزبان آمده از سوی جهانگیری را در کانون توجه قرار دهیم».
باید به یاد هم‌میهن و شاهدش(!) یادآوری کرد که همین آقای جهانگیری و دولت روحانی در اولین جلسه پس از انتخاب آیت‌الله رئیسی به ریاست‌جمهوری، گزارش داده بودند که خزانه خالی است و قادر نیستند حقوق سر ماه کارمندان دولت را بدهند. اسحاق جهانگیری در همان جلسه گفته بود «آقای رئیسی در شرایطی مسئولیت اداره دولت را بر‌عهده گرفته‌ که فشار آمریکایی‌ها و مسائل منطقه، بسیار سخت شده است. این شرایط کرونا، این شرایط خشکسالی؛ منابع کشور هم که ته کشیده است». وزیران نیرو و جهاد کشاورزی هم، گزارش‌هایی درباره ناترازی‌های برق و نبود بودجه ارزی 3/2 میلیارد دلاری برای واردات گندم و روغن ارائه کرده بودند.
این همان مقطعی است که ویروس کرونا قتل‌عام‌های چندصدنفره انجام می‌داد اما کسانی مانند روحانی و ربیعی ادعا می‌کردند واکسن، سوهان قم نیست و تا مشکل برجام و FATF حل نشود، نمی‌توان واکسن وارد کرد. همچنین وزیر نفت و رئیس سازمان برنامه‌ها می‌گفتند که در اثر تحریم‌های شدید قادر به صادرات نفت نیستند.
اما با روی کار آمدن دولت شهید رئیسی و اراده و اهتمام و برنامه‌ریزی انجام شده، صادرات نفت از 500هزار بشکه به یک‌میلیون و پانصدهزار بشکه افزایش یافت، واردات واکسن در تیراژ بیش از یکصدمیلیون دُز انجام گرفت و واکسیناسیون موفقیت‌آمیز برای مهار کرونا انجام گرفت، نزدیک به پانصدهزار میلیارد تومان بدهی و تعهدات سررسیدشده پرداخت شد، واردات هشت‌میلیون تنی گندم متوقف شد و خودکفایی در تولید گندم با سقف تولید 13میلیون تن احیا گردید، هشت‌هزار کارخانه تعطیل و نیمه‌تعطیل به چرخه تولید بازگشتند و رشد اقتصادی منفی شده، مجدداً به ارقام سه و پنج‌درصد بازگشت. همچنین در این مقطع کوتاه کمتر از سه سال، نرخ تورم 45درصد تا 33درصد کاهش یافت.
بنابراین تاریک‌بینی و تاریک‌اندیشی امثال آقای جهانگیری به عملکرد مستاصل خود آنها برمی‌گردد که در اثر اعتماد مطلق به آمریکا و اروپای خبیث و سوزاندن فرصت‌ها در همین روند فشلی و معطلی برمی‌گردد وگرنه دولت شهید رئیسی در عمل نشان داد که بسیاری از مشکلات راه‌حل دارد.
همچنین باید سخنان ولی‌الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی در دولت حسن روحانی در مورد نحوه تصمیم‌گیری درباره فروش سکه‌های طلا را یاد‌آوری کرد که اخیراً گفت: در جلسه‌ای، آقای روحانی دستور دادند که سکه‌ها بدون هیچ محدودیتی عرضه و فروخته شوند. وقتی از ایشان پرسیدم که دو سال بعد چه کنیم؟ ذخایر طلا در دو سال آینده تمام می‌شود، پاسخ داد: «من با دو سال دیگر چه کار دارم؟ چقدر از دوره‌ام باقی مانده؟ أَنَا رَبُّ اَلْإِبِلِ. من مسئول دوره خودم هستم.»
در این دوره، 30میلیارد دلار به قیمت 4200 تومان (موسوم به دلار جهانگیری!) و 60 تن طلا حراج شد که عمدتاً به کام رانت‌خوران رفت و کشور را از خزانه ارزی و طلا تهی کرد.
اما در دوره یک‌ونیم ساله اخیر نیز متاسفانه احیای برخی انگاره‌های متوهمانه و ابطال‌شده در زمینه توافق با آمریکا موجب از دست رفتن فرصت‌های مدیریت درون‌زا شده و چاره کار کنار گذاشتن عینک اعتماد به آمریکا و غرب است که موجب کوررنگی سیاسی و سرخوردگی شدید می‌شود.
به تعبیر مولوی: «پیش چشمت داشتی شیشهٔ کبود- زان سبب عالم کبودت می‌نمود/ گر نه کوری، این کبودی دان ز خویش- خویش را بد گو، مگو کس را تو بیش».
اوکراین عملاً به بازیچه آمریکا و اروپا 
تبدیل شده است
یک اندیشکده آمریکایی می‌گوید اروپا هرچند به طرح‌های ترامپ لبخند می‌زند، اما در واقع روش مقاومت و تهی‌کردن طرح‌های پیشنهادی از محتوا را در پیش گرفته است.
الدار مامدوف در تحلیلی برای اندیشکده کوئینسی نوشت: در پایتخت‌های اروپا دوباره همان صحنه آشنا جان گرفته است؛ این‌بار در واکنش به طرح صلح ۲۸‌بندی دولت ترامپ. الگوی رفتاری، تفاوت چندانی با آنچه پس از دیدار ترامپ با پوتین در آلاسکا دیده شد، ندارد؛ رهبران اروپایی در ظاهر برای هر ابتکاری که رنگ پایان جنگ داشته باشد، لبخند می‌زنند و اعلام همراهی می‌کنند، اما در پسِ این نمایش دیپلماتیک، سیاستی عملاً بازدارنده جریان دارد؛ سیاستی که هر گزینه‌ای غیر از رؤیای «تسلیم کامل روسیه» را به حاشیه می‌برد و بی‌اعتبار می‌سازد.
این نوع همراهی ظاهری، بیش از آنکه نشانه حمایت از صلح باشد، تلاشی حساب‌شده برای تهی‌کردن پیشنهاد واشنگتن از هر عنصری که بتواند برای مسکو قابل مذاکره باشد. نتیجه روشن است؛ مسیری که اروپا پیشِ رو می‌گیرد بار دیگر اوکراین را به ورطه یک جنگ طولانی، فرساینده و بی‌انتها سوق می‌دهد؛ مسیری که با توجه به وضعیت کنونی خطوط نبرد، به‌ طور فزاینده‌ای به سود مسکو تمام می‌شود و اوکراین را آهسته اما پیوسته در شیب تحلیل و فرسایش قرار می‌دهد.
واکنش اروپا به طرح صلح ترامپ نه‌تنها سریع، بلکه صریح و آشکارا بازدارنده بود. کی‌یر استارمر، فریدریش مرتس و امانوئل مکرون تقریباً بی‌درنگ در کنار ولودیمیر زلنسکی قرار گرفتند و بندهای کلیدی این طرح ۲۸‌بندی را رد کردند. اظهارنظر کوتاه مسئول سیاست‌خارجی اتحادیه اروپا، عملاً بیانگر نقشه راه واقعی اروپا بود: «اول، تضعیف روسیه؛ دوم، حمایت از اوکراین.» همین. نه افق دیپلماتیکی در این جمله پیداست، نه چشم‌اندازی از معماری امنیتی آینده قاره و نه اشاره‌ای به مصالحه‌هایی که لازمه ختم جنگی سه‌ساله است. سندی با چنین چارچوبی به‌سختی رنگ «طرح صلح» دارد. بیشتر شبیه بیانیه‌ای اخلاقی است؛ متنی نمادین که نام صلح را یدک می‌کشد اما در عمل به معنای طولانی‌تر‌شدن جنگ، ویرانی بیشتر اوکراین و بالا رفتن احتمال سرایت بحران به دیگر نقاط اروپا است.
موضوع عدم عضویت اوکراین در ناتو نباید به گره‌ای لاینحل تبدیل شود. این نکته‌ای است که خود مخالفان اروپایی طرح ترامپ نیز به‌خوبی از آن آگاهند؛ عضویت اوکراین در ناتو نه اکنون و نه در آینده‌ای قابل پیش‌بینی رخ نخواهد داد. دلیل آن هم ساده و عینی است و آن این است که هیچ‌یک از کشورهای عضو، کوچک‌ترین نشانه‌ای از آمادگی برای ورود به جنگی مستقیم با روسیه در دفاع از اوکراین بروز نداده‌اند. پس پرسش اساسی همچنان پابرجاست: چرا باید ادامه جنگ را به مطالبه‌ای پیوند زد که نه ناتو به تحقق آن باور دارد، نه اوکراین و نه حتی حامیان اروپایی کی‌یف؟
اروپا با انتخابی تعیین‌کننده روبه‌روست. می‌تواند بر مسیر کنونی یعنی کوچک‌نمایی طرح، تشویق کی‌یف به افزودن بندهایی که ماهیت توافق را مسموم می‌کند، تدوین گزینه‌های غیرعملی و امید بستن به اینکه ابتکار واشنگتن در نهایت در داخل آمریکا از هم بپاشد، پافشاری کند اما این قمار هزینه‌ای سنگین دارد. اگر ترامپ بتواند با ترکیبی از فشار و مشوق، زلنسکی را متقاعد کند که این طرح «کم‌هزینه‌ترین گزینه موجود» برای اوکراین است، چه؟ اروپا خود را در آستانه حذف کامل از مهم‌ترین روند صلح چند دهه اخیر خواهد دید؛ توافقی که می‌تواند بزرگ‌ترین جنگ قاره را پایان دهد، بی‌آنکه اروپایی‌ها در شکل‌گیری‌اش سهمی داشته باشند.
اروپا با تلاش برای تهی‌کردن تنها ابتکار واقعی موجود، نه اوکراین را نجات می‌دهد و نه امنیت خود را تضمین می‌کند؛ فقط جنگ را طولانی‌تر و جایگاه خود را کم‌رنگ‌تر می‌کند. اکنون در برابر طرح ناقص اما موجود ترامپ، گزینه‌ای بهتر قرار ندارد؛ تنها آلترناتیو واقعی «جنگی بی‌پایان» است که دیر یا زود، اروپا باید هزینه‌اش را تنهائی بپردازد.