احسان نراقی-20
امحای بخشی از سوابق نراقی در ساواک توسط بنیصدر(پاورقی)
ارتباط بنیصدر با نراقی به میزانی تنگاتنگ بود که وقتی او را برای «تصدی امور جوانان یونسکو» در نظر گرفتند، مأمور ساواک فرانسه، که دارای نامِ جعلی «شهریار» بود، نوشت:
«دکتر احسان نراقی، شغلی در یونسکو، قسمت بین المللی آن گرفته، که به زودی وارد پاریس میشود تا آن را به عهده بگیرد. ابوالحسن بنیصدر، آپارتمان خوبی در حومه پاریس دارد، که احسان نراقی هر وقت به پاریس بیاید، در منزل او مقیم میشود. زنِ ابوالحسن بنیصدر، که بسیار زیبا هم هست، از دکتر نراقی پذیرائی میکند. احسان نراقی، در تهران از ابوالحسن بنیصدر حمایت میکند و اکنون که به پاریس میآید، ممکن است در یونسکو شغلی برای بنیصدر تهیه کند.»187
صمیمیت این دو، موجب شد تا حتی برخی از مطالبی که توسط احسان نراقی در ایران منتشر میشد، به ابوالحسن بنیصدر نسبت داده شود:
«منبع اظهار میداشت که: بیشتر انتشاراتی که احسان نراقی در ایران، به نام خود منتشر میکند، کتابهایی است که ابوالحسن بنیصدر ترجمه میکند، ولی بدون ذکر نام خود، برای احسان نراقی میفرستد و نراقی به اسم خود منتشر میکند.»188
حضورِ احسان نراقی در پاریس، در فعالیتهای بنیصدر، به گونهای تأثیر داشت که درباره او گفته شد:
«دستِ ابوالحسن بنیصدر، به تدریج دارد خوانده میشود؛ چون فعالیتش، از وقتی که دکتر احسان نراقی به پاریس آمده، بیشتر شده و مثل اینکه با این فعالیتها میخواهد داخل اتحادیه دانشجویان نفاق بیاندازد.»189
تلاشهایی که با عنوانِ «جبهه ملی سوم» و تحت نظر احسان نراقی، همراه با جلسات منظم هفتگی در منزل او، صورت میگرفت،190 این ذهنیت را به وجود آورده بود که:
«تلفیق گروههای مذهبی با جبهه سوم، این گمان را به وجود میآورد که اینان، به زودی قدرتی معادل کنفدراسیون در کشورهای اروپایی و آمریکایی به وجود آورده و بدین ترتیب است که همیشه کنفدراسیون و اتحادیه را به دیده تحقیر مینگرند.»191
البته ذکر این نکته ضروری است که فعالیتهای نیروهای مذهبی که با نام «انجمنهای اسلامی» در اروپا و آمریکا صورت میگرفت، مقولهای مستقل و نیازمند تحقیق و بررسی جداگانهای میباشد که این نوشته، متعرّضِ آن نیست و ارتباطی با ابوالحسن بنیصدر و احسان نراقی ندارد.
در سال 1352ش، احسان نراقی که در آستانه بازگشت به ایران قرار داشت، برای حسین ملک (برادرِ خلیل ملکی)، کاری در یونسکو فراهم کرد. بنیصدر پس از آگاهی از این نکته، در سخنانی سمبلیک، به تعریف و تمجید از نراقی پرداخت و گفت:
«اگر در کابینه آنها، ایشان شغل نخستوزیری را داشته باشند، دکتر نراقی را وزیر اموراجتماعی و کار خواهند نمود؛ چون مرتب برای دیگران کاریابی و مشکلگشایی مینماید.»192
پس از بازگشت احسان نراقی به ایران، دیگر، از چگونگی و میزانِ ارتباط این دو، گزارشی به ثبت نرسید؛ ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور ابوالحسن بنیصدر، به عنوان یک نیرویِ انقلابی! تأثیرگذار در جریان انقلاب اسلامی و یارِ امام خمینی(ره)، کفه ترازو را به نفع احسان نراقی سنگین کرد.
به همین دلیل بود که در ملاقات با محمدرضا پهلوی، زمانی که امام خمینی(ره) در فرانسه بود، مورد سؤال شاه واقع شد که: «آیا شما افراد نزدیک به او را میشناسید»، که در پاسخ گفت:
«من، دو نفرشان را میشناسم، چون خودم آنها را به عنوان بورسیه به فرانسه فرستادم و اکنون از نزدیکان او هستند.»193
به همین دلیل بود که بعد از دومین ملاقاتی که با شاه در تاریخ 22 مهرماه سال 1357ش داشت، به پاریس رفت و در آنجا با ابوالحسن بنیصدر نیز صحبت کرد، ولی در این موقع، بنیصدر در جایگاهی نبود که بتواند مانند گذشته در خدمت احسان نراقی باشد و با او، مطابق میل او، همکاری کند. به همین دلیل بود که در روز دهم آبان ماه از پاریس با علی امینی تماس گرفت و در پاسخ امینی که گفت:
«شماها در آنجا بچهها را نصیحت کنید»، پاسخ داد: «دیگری سیدبنیصدر است، که همه افتادهاند روی آن خط.»194
با وجود این مسئله، هنوز چند روزی از پیروزی انقلاب اسلامی سپری نشده بود که ابوالحسن بنیصدر، خود را به آرشیو ساواک رساند، تا برخی از سوابق! را مورد مطالعه! قرار دهد و یکی از سوابقی که مطالعه و احتمالاً امحایِ آن برای او اهمیت داشت، سوابق احسان نراقی بود. پروندهای که احسان نراقی، آن را سه جلد میداند، ولی امروز، تنها، همین اسنادی که در این مجموعه گردآوری شده، از آن باقی است:
«28 بهمن ماه 1357 یکی از دوستان به من گفت: امروز بنیصدر مرا خواسته و گفته خودم را با زحمت به آرشیو ساواک رساندم و پرونده نراقی را دیدم. البته این مسئله برای خودش هم مهم بود، چون با من ارتباط داشت. این حرف را بنیصدر، شش روز پس از پیروزی انقلاب گفته بود. گزارشهای زیادی راجع به من وجود داشت. در ساواک، افراد مختلف دربارۀ من سخن گفته بودند. سه پرونده بود که برای شاه تنظیم شده بود، شاه هم حاشیهنویسی و توصیه کرده بود که کار حساس به من ندهند و امثال اینها. این مطلب، باعث دلگرمی من بود.»195