kayhan.ir

کد خبر: ۶۵۱۸۵
تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۹

سوگنامه شهید عاشقی


ادب و هنر:درپی شهادت عالم مجاهد آیت‌الله شیخ نمر باقرالنمر، بدست دژخیمان آل سعود، شاعران متعهد کشورمان در سوگ این مبارز نستوه، اشعاری سرودند. برخی از این سروده‌ها را می‌خوانید:
باز تنهاست «محمد»
 به اُحُد برگردیم

احمد بابایی
رشد از موج خبر، چشم همه، ساحل‌ها‌
حبس هرگز نشود کشتی خون، در گِل‌ها
سربه‌دارند در این قافله، دریادل‌ها...!
ناله را وقت، فراخ است، به خود برگردیم
باز تنهاست «محمد»، به اُحُد برگردیم
***
گر به دندان سعودی، جگر آید، بهتر
بالش نیزه اگر زیر سر آید، بهتر
رجز از سینه صدچاک برآید، بهتر!
دار بر دوش، کِشد پشت سرش حیرت را
معنی تازه دهد شیخ نمر، غیرت را
***
آه، ‌ای شیخ! زمان را سپسی داده خدا
از شهادت، به تو تازه نفسی داده خدا
مرگ نمرود به دست مگسی داده خدا!
شفق قتل تو گوید ز شبِ صد‌ها ایل
می‌چکد خون تو از کنج لب اسرائیل
***
رعد و برقیم و جنون‌باور و مرگ‌آگاهیم
امت واحده و قوم شهادت خواهیم
سنی و شیعه، نمک خورده روح اللهیم
سربه‌داری، نمک سفره بیداری شد
خون زهراست که در رگ رگ ما جاری شد
***
خون مظلوم، «گواه» است، شهادت این است
حج ما بر سرِ نیزه ست، عبادت این است
بکُشید امت حق را که سعادت این است
خاک پای شهدا، تاج شرف خواهد شد
برکت خون «نمر»، مکه، نجف خواهد شد
***
وقت آن است حجاز از جگرش آه کشد
از قطیف، آه کشد، تا به یمن راه کشد
یوسف فاطمه، بیرون ز دل چاه کشد
سنی و شیعه کند آنچه دل احمد خواست
«امت واحده از شرق به‌پا خواهد خاست»
***
از یمن تا به منا، خاک سیاهید شما
انتقام، آتش غیرت شده، «کاهید» شما
«کدخدا»، چاهکن است و تهِ چاهید شما
سنی و شیعه، به تکفیر، حریفیم همه
از یمن تا به دمشق، اهل قطیفیم همه

ثمر نمی‌میرد...
محسن غلامحسینی
خبر رسیده ز گلشن ثمر نمی‌میرد
بگو به شب‌زدگان که سحر نمی‌میرد

قسم به شمس جمال علی ولی الله
در آسمان ولایت قمر نمی‌میرد

اگر به سنگ جفا شیشه دلی بشکست
به گنجه دل عاشق گوهر نمی‌میرد

به قلب خصم علی مهر باطلی زد و رفت
که تا به صبح ظهور آن اثر نمی‌میرد

هزار شیخ نمر زاده می‌شود آری
بگو به دشمن حق که نمر نمی‌میرد

نِمِر هرگز نخواهد مرد

حسین نبی‌زاده اردکانی
نِمِر هرگز نخواهد مرد
هر چند کنی اعدام او را شیخ سلمان!

شهیدان زنده و مرزوق هستند
بود قول خداوندی به قرآن

به ثارالله پیوندد چو خونش
کند ویرانه کاخ ظلم و طغیان

به بمب خوشه‌ای کشتار کردی
مسلمانان، چرا‌ای نامسلمان؟

دلارت چشم دولت‌ها فروبست
زبان بستند اینک همچو حیوان

ولی چشمان مردم هست ناظر
تو را چون دیو و دَد بینند الآن

تو محکومی‌به حکم نصِّ قرآن
تنازع کرده‌ای با اهل ایمان

تو خواهی مرد با خواری و خفت
مهیّا از برایت نارِ نیران

آسمان نمی‌میرد
اباصلت رضوانی
دوباره واژه به چشمان من سپید شده
برای «شیخ نمر» شعر هم شهید شده

دوباره روی سر نیزه می‌رود سرها
دوباره دوره سر مستی یزید شده

خدای عزوجل قفل کرده‌ام -شیطان
به کعبه خیمه زده صاحب کلید شده

شبیه «شیخ نمر» آسمان نمی‌میرد
اگر که خاک خدا بیشتر پلید شده

حدیث کهنه «قابیل» بود با «هابیل»
که در روایت ما با خدا جدید شده

نخوانده است به‌جز یا «محول‌الاحوال»
برای «شیخ نمر» تازه عید شده

ای دریغا...
صائم کاشانی
از آل سعود بد اختر
کُشت مردی فروغ شوکت و فر

باز در بحر فضل و دانش و علم
رفت از دست خلق طرفه گهر

آیت‌الله و رهرو ایمان
مظهر لطف حضرت داور

مرگ بادا به خائنان سعود
که ندارند پاس علم و هنر

نیست همتای او در آن سامان
نیست همپای او دریغ دگر

گفت «صائم» به سوگ حضرت او
ای دریغا که رفت «شیخ نمر»

ماپسران ماهیم
محسن شاکری
به سرانجام رسد ظلم جهان هم آری
گل شکوفا شود این گونه میان خواری

شام هجران سحری نیز پی خود دارد
طعم لبخند شود در پی غم یا زاری
نشنیده است کسی تیره شود روز به زور
خون پاکان جهان هست در این ره جاری

می‌شود پاک زهر کفر و نفاقی دنیا
کار شیطان صفتان هست پس ازآن زاری

ایها الکفر ببین ماپسران ماهیم
کور گردید که اسلام کند سرداری

شیعیان منتظرانند که با اذن ولی
روزهاتان بنمایند چو شب‌ها تاری

ما ز اولاد بنی فاطمه خط می‌گیریم
مرد میدان بلاییم اگر سرداری

یاعلی بیعت ما با تو خدابست خدا
وای برحال عدو گر که به لبها آری

بشتابید به پیکار و بپاشید زهم
بین کفار نماند بخدا جانداری

می‌دمد صبح فرج با نفس قدسی دوست
می‌رسد حجت حق تا بکند دینداری

مرده یا زنده، به اعدام و یا در زنجیر
خون ماهست به تاریخ همیشه جاری

ای شیخ...!
علیرضا چخماقی
ای شيخ شجاع بوده در بند
در علم و جهاد، بزرگ هنرمند
تا آل سعود، تو را شهيد کرد
او گور خودش به دست خود کند