گزارشی از مداخلات آمریکا در جهان برای به قدرت رساندن غربگرایان
چرا ایران شیلی نشد ؟!
سید روح الله امینآبادی
دخالت در مسائل داخلی کشورها از دیرباز مورد نفرت و اعتراض مردم و مسئولین این کشورها قرار میگرفته و استثناپذیر نیز نبوده است، چه کشورهای ضعیف و چه ابرقدرتها تا جایی که توان داشته و میتوانند از دخالت بیگانگان به هر تعبیری در امور داخلی خود جلوگیری میکنند و انتخابات بدیهیترین مصداق از امور داخلی یک کشور است که میتوان به آن پرداخت. انتخابات خرداد 88 در ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بدیهی است که انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نیز امری داخلی بوده و به هیچ ریزقدرت و ابرقدرتی مربوط نبوده که چه کسی در ایران از سوی ملت ایران به قوه مجریه راه مییابد و یا چه کسی شکست میخورد و در خانه مینشیند و ...
با این وجود بیگانگان همواره منافع خود را در امور داخلی کشورهای دیگر جست و جو میکنند، گروهی برای رسیدن به مطامع دنیوی تحتالحمایه بیگانگان قرار میگیرند و منافع قدرتها را در وطن خود پی میگیرند.
در این نوشتار قصد آن را نداریم که به بررسی دخالت مثلث خبیث آمریکا، انگلیس و اسرائیل در فتنه 88 بپردازیم که امری بدیهی و روشن است بلکه مراد در این نوشتار بررسی اعترافات یکی از مسئولین سابق سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) است که وی در این اعترافات که در کتاب خاطرات نامبرده منتشر شده به صراحت از دخالت آمریکا در امور داخلی کشورهای مختلف سخن گفته است.
این خاطرات که در آمریکا منتشر و در کشورمان نیز ترجمه و بازنشر شده راه را بر کسانی که منکر دخالت بیگانگان در این مسائل میشوند میبندد هر چند که نمیتوان کسانی که خود را به خواب زدهاند بیدار کرد!
پنهانکاری و دموکراسی!
استانسفیلد ترنر یکی از سران سیا است که اتفاقا همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و در دولت کارتر عهدهدار این سمت بوده است.
تاکنون از وی دو جلد کتاب در ایران و به همت انتشارات موسسه اطلاعات ترجمه و منتشر شده است .
«پنهانکاری و دموکراسی» و «پیش از خواندن بسوزانید » دو کتابی هستند که ترنر در آنها تجربیات خود را در اختیار مخاطبان قرار داده است و جالب است بدانید که نوشتههای سران و یا مامورین سیا پیش از انتشار، دهها بار توسط مصححین این سازمان خوانده، ویرایش و سانسور میشوند تا احیانا مواردی که نباید درز یابند و یا افکار عمومی از آن اطلاع داشته باشند در این خاطرات منتشر شوند.
ترنر در مقدمه کتاب «پنهانکاری و دموکراسی» خود به این مسئله به خوبی اشاره میکند و توضیح میدهد که چگونه خاطراتش این مراحل را طی کرده است.
ترنر در کتاب « پنهانکاری و دموکراسی» به نمونههای عینی از سیاست دخالت آمریکا در کشورهای مختلف از ایران گرفته تا شیلی و برخی کشورهای آمریکای لاتین و حتی اروپای به اصطلاح آزاد اشاره میکند.
در این نوشتار خواهیم کوشید به برخی از این مصادیق به نقل از کتاب ترنر بپردازیم.
عملیات پنهانی؛ حیلههای کثیف
ترنر در کتاب خود عملیات پنهانی و یا به عبارت دیگر «سیاست مداخله» آمریکا را چنین تعریف و تشریح میکند: «کوششهای ما برای تأثیرگذاری بر روند حوادث در یک کشور خارجی، بدون آن که جای پایی از خودمان باقی بماند، توسط بخش «عملیات پنهانی» طراحی و به اجرا در میآید. این نوع عملیات گرچه به کلی با امور جاسوسی- که مربوط به جمعآوری و ارزیابی اطلاعات از کشورهای دیگر است - تفاوت دارد، ولی انجام آن را غالباً به «سیا» محول میکنند، زیرا تنها سازمان «سیا» است که میتواند عملی را بدون جنجال تبلیغاتی، با حداکثر پنهانکاری سیاسی، و سازماندهی شبهنظامی مخفی به اجرا درآورد.»
وی در تشریح تاریخچه این سیاست نیز مینویسد: «موقعی که در سال ۱۹۴۷ سازمان «سیا» تأسیس شد، در مذاکرات کنگره هنگام تصویب اساسنامه سازمان هیچ صحبتی راجع به اجرای عملیات پنهانی توسط «سیا» به میان نیامد. و با اینکه همه میدانستند «سیا» در بسیاری موارد جانشین همان سازمان (او. اس. اس» جنگ جهانی دوم خواهد بود معهذا امکان ادامه عملیات پنهانی را توسط «سیا» نادیده گرفتند. ولی در دسامبر همان سال بلافاصله پس از آنکه «سازمان امنیت ملی آمریکا» مسئولیت انجام «عملیات روانی مخفی» را به عهده «سیا» واگذاشت، دروازه ورود به میدان «عملیات پنهانی» نیز بر روی «سیا» گشوده شد و «سیا» در این راستا به قدری سریع پیش رفت که در سال ۱۹۵۳ انواع عملیات پنهانی را به صورت امور تبلیغاتی و تأثیرگذاری بر مسائل سیاسی و نظامی ۴۷ کشور جهان در دست اجرا داشت و این در حالی بود که در این زمان تعداد اعضای سازمان ملل متحد حتی به ۷۰ کشور هم نمیرسید.»
عملیات پنهانی و یا سیاست نفوذ آمریکا در این برهه نزدیک 50 کشور از 70 کشور عضو سازمان ملل را در بر میگرفت و سازمان سیا در این کشورها برای پیروزی سیاستهای آمریکا برنامههای متنوع و پنهانی را پی میگرفت.
ترنر افزایش روزافزون عملیات پنهانی سیا در کشورهای جهان را در کتاب خاطرات خود مورد تایید قرار داده و مینویسد: «چند سال بعد تعداد عملیات پنهانی «سیا» در کشورهای جهان به چند هزار مورد رسید که البته اکثر آنها را نیز اقداماتی نه چندان چشمگیر و تهورآمیز به صورت مثلا انتشار مقاله در یک نشریه خارجی برای خنثی کردن تبلیغات کمونیستها، یا خریدن یک شخصیت بانفوذ (به امید انکه در عملیات پنهانی آینده مورد بهرهبرداری قرار گیرد) تشکیل میداد.»
البته ترنر برای توجیه این اقدامات دست به سیاستی همیشگی میزند و به تخریب کسان و یا گروههایی میپردازد که در کشورهای مبدأ علیه آنان تبلیغات گسترده صورت گرفته بود. او آنان را کمونیست مینامد و میخواند سیاستی که شاه نیز علیه انقلابیون به کار برده بود و هر کسی ندای مخالف سر میداد او را با وصف ناموزون مارکسیست اسلامی میکوبید!
از این رو است که ترنر هدف از عملیات پنهانی سیا را چنین توصیف و تشریح میکند: «در ابتدای کار هدف عمده از اقدامات تبلیغی پنهان و کسب حمایت سیاستمداران، کوششی بود برای استقرار پایههای دموکراسی در کشورهای اروپای غربی به خاطر جلوگیری از فشار فزاینده کمونیسم در دوران پس از جنگ جهانی دوم.»
کمک مالی آمریکا به تحتالحمایههای غرب!
مداخله در امور داخلی کشورها از طریق کمکهای مالی به گروههای همسو با آمریکا همواره یکی از روشهای راهگشا بوده است که آمریکا امروز نیز از آن بهره میگیرد. روشی که ابایی ندارند از آن سخن بگویند و یا گیرندگان این کمکها را نیز افشا کنند.
رئیس اسبق سیا در این راستا مینویسد: «در این راه از سوی «سیا» کمکهای مالی نیز در اختیار اتحادیههای کارگری ضد کمونیست، احزاب سیاسی، گروههای دانشجویی، سازمانهای فرهنگی و مطبوعات قرار میگرفت، تا در مقابل فشارهای نفوذی کمونیستها تاب بیاورند. و همچنین توصیههای لازم به آنها میشد، که چگونه زمینه پیروزی کاندیداهای دموکرات را در انتخابات فراهم کنند و یا به چه شکلی به مقابله با فعالیتهای کمونیستها بروند تا بتوانند مثلا جلوی اقداماتی شبیه به راه انداختن اعتصاب را که منجر به تضعیف اقتصاد ملی کشورها میشد بگیرند. نتایجی که از این فعالیتها در دو کشور فرانسه و ایتالیا به دست آمد به حد کافی رضایتبخش بود و توانست آثار چشمگیری در کشورهای متحد غرب از خود به جا گذارد.»
سیاستمدارانی که قلاده نمیخواهند!
در برخی از کشورها این کمکها چنان حالت علنی گرفته بود که برخی سیاستمداران وابسته به غرب در هر شهر و منطقه به دنبال ماموران سیا بودند تا با اعلام وفاداری و وابستگی این کمکها را دریافت کنند و ترنر این گونه این سیاستمداران را مورد اشاره قرار میدهد: «آن طور که از گزارش کمیته «چرج» (کمیته ویژه کنگره برای تحقیق در امور اطلاعاتی) برمیآید: عملیات پنهانی «سیا» در خلال دو دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ تقریباً کلیه سطوح اجتماعی کشورهای محل فعالیت سازمان را تحت تأثیر قرار داده بود. تا جایی که طبق تحقیقات این کمیته در یکی از کشورها، سیاستمداران بلندپرواز به طور خودکار به سراغ رئيس پایگاه «سیا» میرفتند تا از کمکهایش برای پیروزی خود در انتخابات استفاده کنند.»
ترنر به روش دیگر مداخلات آمریکا نیز اشاره میکند و میگوید که چگونه کمکهای مالی آمریکا در برخی کشورها به صورت غیرمستقیم و برای شکبرانگیز نبودن به مقاصد خود میرسید.وی تصریح میکند :«در سال ۱۹۶۷ مجموع مخارج «سیا» برای حمایت از گروهها و سازمانهای مفید به حال آمریکا در کشورهای خارج بالغ بر سالی ۱۰ میلیون دلار میشد و اقلام عمدهای از این پول نیز در اختیار اتحادیههای کارگری، انجمنهای دانشجویی، و بنیادهای خصوصی داخل خاک آمریکا قرار میگرفت تا از طریق آنها به همکاران و همفکرانشان در کشورهای خارجی پرداخت شود که با این اقدام، چون سازمانهای آمریکایی نقش واسطه بین «سیا» و کشورهای دیگر را به عهده داشتند، لذا سازمانهای خارجی دریافتکننده کمک، در معرض اتهاماتی از قبیل همکاری با «سیا» و یا «عروسک آمریکا» قرار نمیگرفتند و نیز استفاده از این روش گاه به «سیا» امکان میداد تا بدون نیاز به واسطگی سازمانهای آمریکایی طوری کمکهای خود را به کشورهای خارج حواله کند که سازمان دریافتکننده پول به هیچ وجه متوجه نشود که تحت حمایت مالی «سیا» قرار دارد.»
شخصیتی که چوب اعتمادش به آمریکا را خورد!
ترنر در کتاب خاطرات خود به مصادیق عینی فراوانی در این زمینه اشاره میکند.
یکی از این نمونهها ساقط ساختن مصدق و برگرداندن شاه به سلطنت بوده است. در این زمینه باید گفت مصدق بیش از آن که توسط آمریکا ساقط شود به این قدرت شیطانی اعتماد کرده بود و طبیعی است که چوب این اعتماد را بایستی میخورد.
ترنر در کتاب خود به عزل مصدق از سوی شاه و آغاز برنامهریزی سیا اشاره کرده و مینویسد: «سیا در راه رسیدن به این هدف توانست بازاریان را، هم به وسیله رشوه و هم با دلگرمی دادن به خیابانها بکشاند و تعداد آنها را به حدی افزایش دهد که بتوانند در مقابل تظاهرات طرفداران مصدق عرضاندام کنند. متعاقب این اقدام، عوامل سیا در ارتش ایران نیز به طرفداری از شاه وارد صحنه شدند و موقعی که به نتیجه مورد نظر رسید، با کمک سیا یک دولت دوستدار شاه – که از چندی قبل تدارک دیده شده بود – قدرت را در ایران به دست گرفت.»
مداخله در گواتمالا با طراحی یک شورش عمومی
ترنر در کتاب خاطرات خود به دومین نمونه از عملیات پنهانی سازمان سیا برای به قدرت رساندن فرد مطلوب آمریکا در گواتمالا میپردازد.
در گواتمالا تحت رهبری «خاکوبو آربنز [گوزمان]» مقدمات حرکتی شبیه آنچه بعدا فیدل کاسترو در کوبا طی سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۹ انجام داد، در حال شکل گرفتن بود و «سیا» به گفته ترنر مأمور شد تا به هر نحو میتواند از استقرار رژیم او جلوگیری کند.
در اجرای این ماموریت، اهالی گواتمالا برای شرکت در یک «شورش مردمی» به حمایت از سرهنگ «کارلوس کاستیو آرماس» (که افسر متمایل به آمریکا بود و در تبعید به سر میبرد) برانگیخته شدند و ضمن آن «سیا» با جمعآوری یک نیروی ۲۰۰ نفری برای سرهنگ «آرماس» و در اختیار نهادن چند هواپیمای جنگنده و بمبافکن قدیمی (که توسط خلبانان روزمزد هدایت میشد) عملیات خود را برای سرنگونی «آربنز» آغاز کرد.
روز شروع عملیات (۱۸ ژوئن ۱۹۵۴) از یک ایستگاه رادیویی که توسط سیا دایر شده بود – و به عنوان سخنگوی شورشیان برنامه پخش میکرد – به مردم گواتمالا اطلاع داده شد که سرهنگ «آرماس» هم اکنون از هندوراس به طرف گواتمالا یورش آورده است و متعاقب آن نیز این رادیو مرتب خبرهایی پخش کرد که حاکی از حمله 5 هزار نفر به پایتخت گواتمالا بود.
در چنین موقعیتی یکی از هواپیماها بمبی را به یک میدان رژه پرتاب کرد که هیچ تلفاتی به بار نیاورد و بعد از آن، در حالی که هنوز دو روز از این وقایع سپری نشده بود، و رادیویی متعلق به «سیا» دایم اخبار غیرواقعی راجع به حملات شورشیان و نزدیک شدنشان به پایتخت را پخش میکرد، «آربنز» از سمت خود استعفا کرد و رفت که به دنبال او سرهنگ «آرماس» همراه با نفرات معدودش با هواپیما به حومه پایتخت آمدند، و از آنجا با حالتی فاتحانه وارد شهر شدند.
موفقیت عملیات «سیا» در این مورد نیز - شبیه ایران به گفته ترنر- فقط با کوششی مختصر همراه بود زیرا در گواتمالا هم دولت آن چنان پایگاه ضعیفی داشت که برای سرنگونیاش فقط وارد آوردن یک فشار ضعیف کفایت میکرد.
آلنده چگونه سقوط کرد؟!
یکی دیگر از عملیاتهای «سیا» برای به کرسی نشاندن غربگرایان، جریان مداخلات دهساله این سازمان در شیلی بود که به طور مداوم از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۳ ادامه داشت.
فعالیتهای اولیه «سیا» در شیلی، برای رسیدن به نتیجه مورد نظر آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۶۴ آن کشور بود که «سیا» به خاطر این هدف، نصف بیشتر هزینه مبارزات انتخاباتی حزب دموکرات مسیحی شیلی را پرداخت تا از این طریق مانع پیروزی «سالوادور آلنده» نامزد مخالف آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری شود.
«سیا» علاوه بر کمک مالی به مبارزات انتخاباتی « ادواردو فری» نامزد دموکرات مسیحی انتخابات ریاست جمهوری شیلی مبالغ هنگفتی نیز برای یک سلسله تبلیغات گسترده و پر سر و صدا علیه مخالفینی که کمونیست میدانست به صورت چاپ پوستر، پخش برنامههای رادیویی، نمایش فیلم، توزیع جزوه و درج مقاله در مطبوعات به مصرف رساند، تا مردم شیلی را مجاب کند که چنانچه «آلنده» و کمونیستها به پیروزی دست یابند، میلیتاریسم شوروی و خشونت کوبایی بر کشورشان حکمفرما خواهد شد.
سرانجام گرچه «سیا» توانست پس از کوشش فراوان «فری» را به ریاست جمهوری شیلی برساند، ولی این اقدامات چندان هم مخفی نماند و بسیاری از مسائل مربوط به مداخله «سیا» در انتخابات سال ۱۹۶۴ شیلی به بیرون درز کرد. به همین جهت موقعی که دوره انتخابات بعدی ریاست جمهوری شیلی در سال ۱۹۷۰ فرا رسید، «سیا» رغبت چندانی به دخالت همهجانبه در این انتخابات - مثل سال ۱۹۶۴ - از خود نشان نداد.
با وجود تلاشهای سیا، آلنده توانست به خاطر ائتلاف چند حزب و البته بدون کسب اکثریت مطلق آرای مردم، از نامزدهای رقیب جلوتر بیفتد و بعد هم براساس قوانین شیلی قرار شد حدود هفت هفته بعد اعضای پارلمان کشور درباره انتخاب آلنده به ریاست جمهوری تصمیم بگیرند.
به دنبال این مسئله، کاخ سفید به «سیا» ماموریت داد تا به هر نحو شده از انتخاب آلنده توسط اعضای پارلمان جلوگیری کند و «سیا» نیز در اجرای این وظیفه چارهای ندید جز آنکه مخالفان سیاسی آلنده را تقویت و با خود همراه کند، تا از این طریق بتواند بر رای پارلمان اثر بگذارد و با توسل به نوعی کودتای پارلمانی مانع انتخاب آلنده شود.
برای رسیدن به چنین هدفی، علاوه بر مطالب گوناگونی که در جراید انتشار یافت، «سیا» مخارج چاپ ۷۲۶ مقاله را به صورتهای مختلف از قبیل: خبر، شایعه، سرمقاله و انواع دیگر در مطبوعات شیلی و جهان تقبل کرد و اثر بعضی از این مقالات هم چنان بود که در یک مورد چاپ مقاله سفارشی «سیا» در مجله تایم توانست موضع این مجله را نسبت به آلنده کاملا دگرگون سازد.
ولی این بار هم کوششهای «سیا» به نتیجه دلخواه نرسید و فقط به خاطر آن که سیاستمداران شیلی حاضر به نقض قانون اساسی نشدند، سرانجام آلنده توانست با رای پارلمان به مقام ریاست جمهوری دست یابد.
البته قبل از آن، دولت آمریکا به عنوان مکمل عملیات «سیا» اقدام به وارد آوردن فشارهای اقتصادی بر شیلی کرده بود تا به این وسیله نیز راهی برای جلوگیری از انتخاب آلنده بگشاید ولی نتیجه چندانی از این کار به دست نیامده بود.
در اقدام دیگری نیز که تحت نظارت مستقیم «سیا» انجام گرفت، فرماندهان ارتش شیلی تشویق به انجام کودتا شدند، که نیکسون تصمیم به اجرای چنین کودتایی را حتی به مقامات آمریکایی در وزارت خارجه و دفاع، و نیز سفیر آمریکا در شیلی، خبر نداده بود.
ولی این کودتا که بدون سازماندهی مرتب و برنامهریزی دقیق در روز 22 اکتبر 1970 (دو روز قبل از انتخاب آلنده از سوی پارلمان) به مرحله اجرا درآمد، به خاطر کشته شدن فرمانده ستاد ارتش شیلی ناکام ماند.
از روز ۲ نوامبر ۱۹۷۰ که آلنده رسما مقام ریاست جمهوری شیلی را به دست میگرفت، تا مدت سه سال «سیا» با داشتن اختیارات تام از سوی شورای امنیت ملی آمریکا مبلغ ۷ میلیون دلار به صورت محرمانه در شیلی برای تبلیغات علیه آلنده خرج کرد. نتیجه این اقدامات، همراه با فعالیت دولت آمریکا به صورت وارد آوردن انواع فشارهای اقتصادی و سیاسی بر حکومت آلنده توسط ارگانهای مختلف، کار را به جایی رساند که زمینه مناسب برای یک کودتای نظامی در شیلی فراهم شد و سرانجام هم در روز ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ با کودتایی که صورت گرفت آلنده به قتل رسید.
چرا ایران شیلی نشد؟!
آنچه ذکرش رفت تنها سه نمونه از مصادیق فراوانی است که مداخلات آمریکا در کشورهای دیگر را برای به قدرت رساندن وابستگان به غرب تصویرگر میشود. کشورهایی که هدف مداخلات آمریکا قرار میگیرند یا پیش از آن به آمریکا اعتماد کرده بودند و یا به چنان ضعفی دچار بودهاند که اندک فشاری برای سقوط کافی بود و صد البته حالت سومی نیز هست که آمریکا از آن بارها استفاده کرده است؛ سرمایهگذاری بر روی گروهها و افراد مرجع که در پیش مردم به دلیل سوابق درخشان از اعتبار و اهمیتی برخوردار هستند.
این افراد و گروهها از این اعتبار و با استفاده از سرمایههای دریافتی از غرب برای نفوذ دادن جریان غربگرا در کشور حداکثر بهره را میبرند.
با این وجود شیوههای گوناگون مداخلات آمریکا در ایران که در فتنه 88، پیش و پس از آن آزموده شد به مدد وجود رهبری فرزانه، مدیر و مدبر با شکست مواجه شد و اگر نبود راهبریهای ولایت امری که نماینده امام زمان بوده و حجت مومنین، بیشک دشمنان در اهداف خود چنان که در بسیاری نقاط پیروز گشتهاند با موفقیت مواجه میشدند.