گزینه استراتژیک روی میز دولت!(نگاه)
محمود عباسزاده مشکینی
اینکه هر از چند گاهی مقامات کاخ سفید از «موجود بودن تمام گزینهها روی میز برای مقابله با ایران» یا «حذف نشدن هیچ گزینهای از روی میز» صحبت میکنند قبل از اینکه حاکی از واقعیت داشتن یا عملی بودن این گزینهها باشد، حاکی از آن است که این شبه بلوفها، تشکیلدهنده بخشی از هندسه دیپلماتیک آمریکا برای مقابله با پیشرفت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است. البته با این تکمله که آنها هر گزینهای که برای متوقف کردن جمهوری اسلامی ایران عملی باشد از به کارگیری آن مضایقه نمیکنند و به تعبیری اگر اقدامی را انجام نمیدهند قطعا نمیتوانند یا در معادله «فایده» و «هزینه» به ضرر خود ارزیابی میکنند.
بنابراین بدیهی است بیشترین کارکرد این گزینهها در پشت میز مذاکره است چون در معادلات بینالمللی داشتن «حربه» به منزله داشتن «برگه» است و صد البته که آمریکا از این حربهها به منزله برگههای برنده خودش برای پیگیری مقاصد توسعهطلبانه و استکباری خود در میدان دیپلماسی استفاده میکند.
حال سوال اساسی این است که برگههای برنده طرف جمهوری اسلامی ایران چیست؟ البته لازم نیست برگههای برنده دو طرف متخاصم در یک معادله الزاما مثل هم باشد کما اینکه مکانیزم و ابزار دفاع یک گرگ و یک زنبور عسل کاملا متفاوت است.
آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران همه حربههای سخت و نرم خود را در طول 35 سال گذشته عملا آزموده است، اتفاقا در شرایط فعلی که جمهوری اسلامی ایران با سرمایهگذاری و تمرکز در حوزه تکنولوژی هستهای آخرین قدمهای خود را برای تکمیل چرخه پیشرفت و توسعه خود برمیدارد، که مولفههایی مانند خودکفایی، تضمین استمرار استقلال و تثبیت به عنوان یک قدرت منطقهای و جهانی و... را به دنبال دارد، به تنها و البته آخرین حربه به زعم خود موثر در مقابل پیشرفت ملت ایران دست برده است و آن هم حربه تحریم و فشار اقتصادی همهجانبه است. واقعیت این است که تحلیل سردمداران کاخ سفید از کارکرد تحریم و فشارهای اقتصادی در جهت محدود کردن حرکت ملت ایران مثبت است و متاسفانه ادبیات و مواضع معطوف به تبلیغات انتخاباتی برخی از فعالان سیاسی و رقبا و گروههای سیاسی در جریان انتخابات خرداد سال 92 به همین جمعبندی غیرواقعی آمریکا کمک کرد!
بنابراین سوال این است که اولا همین زعم و تحلیل غرب از کارکرد تحریم و فشار اقتصادی چقدر واقعبینانه است و سوال دیگر اینکه متقابلا برگه یا برگههای برنده جمهوری اسلامی ایران در این چالش تاریخی و سرنوشتساز چیست؟
عقلانیت و منطق ایجاب میکند نگاه ما به تنها برگه و حربه غرب واقعبینانه باشد. نگاه ما به کارکرد و تاثیر تحریمها نگاه صفر یا صد نیست، واقعیت این است که تحریم و فشارهای اقتصادی نه آن قدر موثر است که جمهوری اسلامی ایران را الزاما به تسلیم وادارد و آن قدر بیخاصیت است که هیچ تاثیری در اقتصاد ایران نداشته باشد. چون چنین تحریمهای بیسابقهای حتی میتواند اقتصاد کشورهایی به مراتب با ظرفیتتر از ایران را نیز با اخلال مواجه سازد.
اما وقتی حریف برای تسلیم شما حاضر شد تمام اصول و قوانین و مقررات و عرف و ارزشهای بینالمللی را زیر پا گذاشته و با منطق «هدف وسیله را توجیه میکند» از تمام ابزارها برای متوقف کردن قطار حرکت یک ملت سوء استفاده کند و نهایتا بعد از آزمودن تمام راهها به آخرین حربه و برگه ممکن چنگ بیندازد اصولا عقلانیت و منطقه دفاعی ما ایجاب میکند که تمام ظرفیتهای کشور را برای مقابله با همین حربه به کار بگیریم و این موثرترین و تنها گزینه روی میز ما باشد.
بنابراین، شکی نیست گزینهای که هفته گذشته مقام معظم رهبری روی میز دولت گذاشتند موثرترین گزینه روی میز ماست. چون گزینه اقتصاد مقاومتی آنتی تز تمام فشارها و تحریمهاست و اتفاقا قدرت اقتصادی تولد یافته از همین مادر اقتصاد مقاومتی میتواند مطمئنترین پشتیبان اقتصادی تمدن عظیم اسلامی- ایرانی باشد که در بعد نظری تنها گزینه در مقابل لیبرال دموکراسی رو به افول دنیاست.
اقتصاد مقاومتی دستاوردی قابل مقایسه با خود انقلاب اسلامی است. چرا که مانایی انقلاب اسلامی ایران را ضمانت میکند.
هفته گذشته مقام معظم رهبری در دیدار مردم آذربایجان به مناسبت 29 بهمن ماه فرمودند «دشمنی آمریکا با اصل انقلاب است و با مذاکرات هستهای پایان نمییابد» گزارهای که حضرت آقا به آن صحه گذاشتند دیگر در ادبیات غربیها نیز کتمان نمیشود، به طوری که حتی در زبان نیویورکنشینان ایرانیالاصل نیز منعکس میشود، مثلا هوشنگ امیراحمدی رئیس شورای ایرانیان- آمریکائیان اواسط دیماه در گفتوگوی مفصلی که با ضمیمه روزنامه اعتماد داشت میگوید «من وقتی در زمینه رابطه ایران و آمریکا فعالیتم را آغاز کردم درک عمیقی از مسئله نداشتم اما به مرور به نتایج عمیقی رسیدم. حالا به نظر من مسئله اصلی ایران و آمریکا انقلاب اسلامی است، در ظاهر رابطه ایران و آمریکا جعبهای است که همه چیز در داخل آن وجود دارد از جمله غنیسازی، صلح اعراب و اسرائیل، تروریسم، حقوق بشر و غیره اما هیچ کدام از اینها مسئله مهم و اصلی نیستند... ایالات متحده مادامی که رفتار، کردار و پندار جمهوری اسلامی انقلابی است با او کنار نمیآید.»
البته اینکه مسئله آمریکا با ملت ایران انقلاب اسلامی است قابل تردید نیست چون از بعد نظری دامنه و موج انقلاب اسلامی فروپاشی استکبار به تعبیر دقیقتر انقلاب اسلامی آنتیتز لیبرال دموکراسی غربی است که برای بلعیدن منابع تمام ملتها هاضمه خود را صابون زده است.
لذا اگر به اقتصاد مقاومتی- که خوشبختانه چهارچوب اجرایی آن توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد- نگاه استراتژیک داشته باشیم تحقق آن در سپهر عمل تضمین خواهد شد.
نگارنده به عنوان کسی که هم در حوزه اقتصاد سیاسی کار کرده و هم عملا در جایگاه مدیریت اجرایی عالی یکی از استانها در خصوص عملی بودن اقتصاد مقاومتی دارای تجربه است به ضرس قاطع اعتقاد دارد اقتصاد مقاومتی به عنوان ضرورت و الزام ادامه راه انقلاب اسلامی کاملا شدنی است به شرط اینکه در سطح شعار و همایش و دستور متوقف نشود.
اینکه هر از چند گاهی مقامات کاخ سفید از «موجود بودن تمام گزینهها روی میز برای مقابله با ایران» یا «حذف نشدن هیچ گزینهای از روی میز» صحبت میکنند قبل از اینکه حاکی از واقعیت داشتن یا عملی بودن این گزینهها باشد، حاکی از آن است که این شبه بلوفها، تشکیلدهنده بخشی از هندسه دیپلماتیک آمریکا برای مقابله با پیشرفت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است. البته با این تکمله که آنها هر گزینهای که برای متوقف کردن جمهوری اسلامی ایران عملی باشد از به کارگیری آن مضایقه نمیکنند و به تعبیری اگر اقدامی را انجام نمیدهند قطعا نمیتوانند یا در معادله «فایده» و «هزینه» به ضرر خود ارزیابی میکنند.
بنابراین بدیهی است بیشترین کارکرد این گزینهها در پشت میز مذاکره است چون در معادلات بینالمللی داشتن «حربه» به منزله داشتن «برگه» است و صد البته که آمریکا از این حربهها به منزله برگههای برنده خودش برای پیگیری مقاصد توسعهطلبانه و استکباری خود در میدان دیپلماسی استفاده میکند.
حال سوال اساسی این است که برگههای برنده طرف جمهوری اسلامی ایران چیست؟ البته لازم نیست برگههای برنده دو طرف متخاصم در یک معادله الزاما مثل هم باشد کما اینکه مکانیزم و ابزار دفاع یک گرگ و یک زنبور عسل کاملا متفاوت است.
آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران همه حربههای سخت و نرم خود را در طول 35 سال گذشته عملا آزموده است، اتفاقا در شرایط فعلی که جمهوری اسلامی ایران با سرمایهگذاری و تمرکز در حوزه تکنولوژی هستهای آخرین قدمهای خود را برای تکمیل چرخه پیشرفت و توسعه خود برمیدارد، که مولفههایی مانند خودکفایی، تضمین استمرار استقلال و تثبیت به عنوان یک قدرت منطقهای و جهانی و... را به دنبال دارد، به تنها و البته آخرین حربه به زعم خود موثر در مقابل پیشرفت ملت ایران دست برده است و آن هم حربه تحریم و فشار اقتصادی همهجانبه است. واقعیت این است که تحلیل سردمداران کاخ سفید از کارکرد تحریم و فشارهای اقتصادی در جهت محدود کردن حرکت ملت ایران مثبت است و متاسفانه ادبیات و مواضع معطوف به تبلیغات انتخاباتی برخی از فعالان سیاسی و رقبا و گروههای سیاسی در جریان انتخابات خرداد سال 92 به همین جمعبندی غیرواقعی آمریکا کمک کرد!
بنابراین سوال این است که اولا همین زعم و تحلیل غرب از کارکرد تحریم و فشار اقتصادی چقدر واقعبینانه است و سوال دیگر اینکه متقابلا برگه یا برگههای برنده جمهوری اسلامی ایران در این چالش تاریخی و سرنوشتساز چیست؟
عقلانیت و منطق ایجاب میکند نگاه ما به تنها برگه و حربه غرب واقعبینانه باشد. نگاه ما به کارکرد و تاثیر تحریمها نگاه صفر یا صد نیست، واقعیت این است که تحریم و فشارهای اقتصادی نه آن قدر موثر است که جمهوری اسلامی ایران را الزاما به تسلیم وادارد و آن قدر بیخاصیت است که هیچ تاثیری در اقتصاد ایران نداشته باشد. چون چنین تحریمهای بیسابقهای حتی میتواند اقتصاد کشورهایی به مراتب با ظرفیتتر از ایران را نیز با اخلال مواجه سازد.
اما وقتی حریف برای تسلیم شما حاضر شد تمام اصول و قوانین و مقررات و عرف و ارزشهای بینالمللی را زیر پا گذاشته و با منطق «هدف وسیله را توجیه میکند» از تمام ابزارها برای متوقف کردن قطار حرکت یک ملت سوء استفاده کند و نهایتا بعد از آزمودن تمام راهها به آخرین حربه و برگه ممکن چنگ بیندازد اصولا عقلانیت و منطقه دفاعی ما ایجاب میکند که تمام ظرفیتهای کشور را برای مقابله با همین حربه به کار بگیریم و این موثرترین و تنها گزینه روی میز ما باشد.
بنابراین، شکی نیست گزینهای که هفته گذشته مقام معظم رهبری روی میز دولت گذاشتند موثرترین گزینه روی میز ماست. چون گزینه اقتصاد مقاومتی آنتی تز تمام فشارها و تحریمهاست و اتفاقا قدرت اقتصادی تولد یافته از همین مادر اقتصاد مقاومتی میتواند مطمئنترین پشتیبان اقتصادی تمدن عظیم اسلامی- ایرانی باشد که در بعد نظری تنها گزینه در مقابل لیبرال دموکراسی رو به افول دنیاست.
اقتصاد مقاومتی دستاوردی قابل مقایسه با خود انقلاب اسلامی است. چرا که مانایی انقلاب اسلامی ایران را ضمانت میکند.
هفته گذشته مقام معظم رهبری در دیدار مردم آذربایجان به مناسبت 29 بهمن ماه فرمودند «دشمنی آمریکا با اصل انقلاب است و با مذاکرات هستهای پایان نمییابد» گزارهای که حضرت آقا به آن صحه گذاشتند دیگر در ادبیات غربیها نیز کتمان نمیشود، به طوری که حتی در زبان نیویورکنشینان ایرانیالاصل نیز منعکس میشود، مثلا هوشنگ امیراحمدی رئیس شورای ایرانیان- آمریکائیان اواسط دیماه در گفتوگوی مفصلی که با ضمیمه روزنامه اعتماد داشت میگوید «من وقتی در زمینه رابطه ایران و آمریکا فعالیتم را آغاز کردم درک عمیقی از مسئله نداشتم اما به مرور به نتایج عمیقی رسیدم. حالا به نظر من مسئله اصلی ایران و آمریکا انقلاب اسلامی است، در ظاهر رابطه ایران و آمریکا جعبهای است که همه چیز در داخل آن وجود دارد از جمله غنیسازی، صلح اعراب و اسرائیل، تروریسم، حقوق بشر و غیره اما هیچ کدام از اینها مسئله مهم و اصلی نیستند... ایالات متحده مادامی که رفتار، کردار و پندار جمهوری اسلامی انقلابی است با او کنار نمیآید.»
البته اینکه مسئله آمریکا با ملت ایران انقلاب اسلامی است قابل تردید نیست چون از بعد نظری دامنه و موج انقلاب اسلامی فروپاشی استکبار به تعبیر دقیقتر انقلاب اسلامی آنتیتز لیبرال دموکراسی غربی است که برای بلعیدن منابع تمام ملتها هاضمه خود را صابون زده است.
لذا اگر به اقتصاد مقاومتی- که خوشبختانه چهارچوب اجرایی آن توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد- نگاه استراتژیک داشته باشیم تحقق آن در سپهر عمل تضمین خواهد شد.
نگارنده به عنوان کسی که هم در حوزه اقتصاد سیاسی کار کرده و هم عملا در جایگاه مدیریت اجرایی عالی یکی از استانها در خصوص عملی بودن اقتصاد مقاومتی دارای تجربه است به ضرس قاطع اعتقاد دارد اقتصاد مقاومتی به عنوان ضرورت و الزام ادامه راه انقلاب اسلامی کاملا شدنی است به شرط اینکه در سطح شعار و همایش و دستور متوقف نشود.