نقش روحانيت در مشروطه و انقلاب اسلامى (1)
واژه مشروطه صفتى است كه موصوفش حذف شده است. در ابتدا مشروطه به عنوان صفتى براى سلطنت مطرح مى شد. در فلسفه سياسى نيز در بحث اقسام حكومت وقتى گفته مى شد مشروطه؛
واژه مشروطه صفتى است كه موصوفش حذف شده است. در ابتدا مشروطه به عنوان صفتى براى سلطنت مطرح مى شد. در فلسفه سياسى نيز در بحث اقسام حكومت وقتى گفته مى شد مشروطه؛ يعنى سلطنت مشروطه در مقابل سلطنت مطلقه. بحث سر اين نبود كه سلطنت باشد يا نباشد؛ بلكه فرض بر اين بود كه سلطنتى هست و كلام در اين است كه آيا اين سلطنت مطلق باشد يا مشروط؟ كسانى كه در آغاز، بخصوص متدينان كه قاطبه مردم را تشكيل مى دادند غير از يك عده معدودِ تحصيل كرده غربى و غرب زده، بقيه مردم وقتى مى گفتند مشروطه؛ يعنى سلطنت مطلقه نباشد؛ جنبه سلبى، منظور بود؛ يعنى نفى مطلق بودن سلطنت. اين طور نباشد كه سلطان، مطلق العنان باشد و هر چه مى خواهد عمل كند. حضرت امام (رض) نيز وقتى مى خواستند به حكومت پهلوى و قبل از پهلوى اشاره كنند، به داستان هاى تاريخى كه در خود ايران اتفاق مى افتاد و كدخداها و خان ها مردم را تحت فشار و شكنجه قرار مى دادند، اشاراتى داشتند. منظورِ متدينان طرفدار مشروطه، همين نفى مطلق بودنِ سلطنت بود؛ يعنى اين طور نباشد كه سلطان هر چه دلش مى خواهد بكند يا گماردگان سلطان در شهرها و استان ها هر چه دلشان بخواهد عمل كنند و بيشتر نگرانى علما از اين بود كه سلاطين كارهايى بر خلاف اسلام مى كردند. علاوه بر اينكه برخلاف مصالح عمومى مردم بود. احكام اسلام زير پا گذاشته مى شد و آنان خودشان را ملزم نمى ديدند احكام اسلام را رعايت كنند. در داخل دربار، مغنيات داشتند. مجالس لهو و لعب آنچنانى داشتند. سفرهاى خارجى مى رفتند و در هر كجا هر كارى دلشان مى خواست انجام مى دادند. در اموال مردم بى محابا تصرف مى كردند.
نگاه علماء و غربزدگان به مشروطه
وقتى يك عاملى از طرف حاكمى به يك منطقه فرستاده مى شد، گويى مالك آنجاست و مى تواند هر گونه مى خواهد رفتار كند. اينها بود كه مردم را به تنگ آورده بود؛ پس مردم عليه سلطنت مستبد شوريدند و نهضت مشروطيت بر پا شد. علما هم از آن جهت كه احكام اسلام و حقوق مردم كه مى بايد در سايه احكام اسلام تأمين شود، پايمال مى شد، اين حركت را تقويت و تأييد كردند مثل آخوندخراسانى و مرحوم ملاعبداللّه مازندرانى و آقاميرزا حسين و آقاميرزا خليل تهرانى و كسان ديگرى هم كه به سرشناسى ايشان نبودند و در درجه دوم، مرحوم آيت اللّه نائينى و كسان ديگرى كه شاگرد مرحوم آخوند بودند و از فضلاى معروف آن زمان به حساب مى آمدند. به هرحال در ابتدا صحبت بر سرِ مشروط بودن سلطنت بود و كسانى در اين فضا اين مسأله را مطرح كردند كه سلطنت بايد به چه چيز مشروط باشد؟ غربزدگان با استفاده از فرهنگ غربى و تجربه تاريخى اروپا كه در مقابل سلطنت استبدادى، دمكراسى ليبرال را مطرح كرده بودند، گفتند: مشروطه، يعنى سلطنت مشروط به رأى مردم، يا سلطنت مشروط به دمكراسى و باز مسأله احكام خدا براى اينها مطرح نبود. اين گروهى كه اسم برده شد، يا به اصطلاح امروز، ليبرال هاى آن زمان، مشروطه را تفسير كردند: يعنى سلطنتى كه مشروط به موافقت مردم است.
امّا علما كه مى گفتند مشروط؛ يعنى مشروط به احكام اسلام و نمونه اش بياناتى بود كه مراجع داشتند. علماى نجف چون از محيط ايران دور بودند، بيشتر روى جنبه تئورى قضيه فكر مى كردند كه وقتى مى گوييم سلطنت مشروط؛ يعنى سلطنت مشروط به اسلام؛ امّا علمايى كه در داخل بودند و بيش از بقيه شيخ فضل اللّه، مى ديدند كسانى دارند از اين فضا استفاده مى كنند. وقتى مى گويند سلطنت مشروطه، يعنى مطلقاً مشروط به رأى مردم. اين بود كه مثل شيخ فضل اللّه نورى و ديگران را به حركت درآورد كه اين حركت از مسيرى كه ما مى خواستيم دارد منحرف مى شود. آنچه ما مى خواستيم اين بود كه احكام اسلام در سايه مشروطيت تحقق پيدا كند و دست دشمنان از كشوراسلامى كوتاه بشود. دارد عكس قضيه مى شود. دشمنان با ايادي شان دارند نفوذ پيدا مى كنند و احكام اسلام دارد به فراموشى سپرده مى شود.
شيخ فضل اللّه ، طراح اولیه ایده شورای نگهبان
با تلاش هاى مرحوم شيخ فضل اللّه، آن مادّه شريفه ابديه گنجانيده شد كه بايد در مجلس پنج نفر از علماى طراز اول وجود داشته باشند كه اين مقررات مجلس را چك كنند؛ يعنى اينها كأنه يك «حقِ وتويى» نظير آنچه امروز ما در قانون اساسى مان به عنوان شوراى نگهبان داريم، داشته باشند؛ البته شوراى نگهبان خارج از مجلس است؛ ولى يك ارگانى از ارگان هاى قانون گذارى كشور است. آن روز شكل خامش اين بود كه در بين نمايندگان، پنج نفر از علماى طرازاول باشند. حالا اين شكل تكامل يافته اش است كه شوراى نگهبان به صورت يك ارگان خاص و مشخص درآمده است. اين خدمتى بود كه مرحوم شيخ فضلاللّه به نهضت مشروطيت كرد كه به كلى در دامن غربزدگان نيفتد و از مسير اسلام منحرف نشود و همان طور كه سلطنت شد مشروط، اما از نظر محتواى قوانين و احكام مطلق است از اسلامى بودن. مشروطه مطلقه يعنى مشروط به رأى مردم و مطلق بودن از اسلام. اين چيزى بود كه اينها مى خواستند و آنهايى كه مخالفت مى كردند، به اين جهت بود. حالا يا روى مشروعيت تكيه مى كردند نه مشروطيت و مى گفتند: ما مشروعه مى خواهيم نه مشروطه، يا مى گفتند مشروطه مشروعه و گاهى بحث هاى ديگرى هم واقع مى شد و از اشكالاتى كه مى كردند اين بود كه شما وقتى مى گوييد مشروطه مشروعه اين مشروطه خودش صفت سلطنت است، آنوقت مى شود سلطنت مشروطه مشروعه؛ پس امضاى مشروعيت سلطنت است و اين در حالى است كه سلطنت اصلاً در اصلش مشروع نيست.
اين اشكالى بود كه با حذف مشروعه درست نمى شد. وقتى فقط گفتيم مشروطه، ديگر هم سلطنت از مشروعيت خارج مى شود و هم احكام اسلام احيا نمى شود. اشكال وارد بود؛ ولى راه حلش اين نبود كه قيد مشروعيت را حذف كنيم. به هر حال، اگر بخواهيم بحث را از نظر تئورى بررسى كنيم، ابتدا بايد مفهوم تئورى مشروعيت را روشن كنيم. سلطنت مشروط به احكام اسلام يك تز است؛ ولى حكومت مشروط به احكام اسلام طرح ديگرى است و سلطنت مشروط به رأى مردم نيز دو شكل دارد. اگر از ميان اين چهار گزينه نظر اسلام را جويا شويم، روشن است كه اسلام نمى تواند بپذيرد سلطنت يا حكومت، از قيد اسلام آزاد باشد ولو هزار شرط ديگر داشته باشد.اسلام چنين چيزى را نمى تواند بپذيرد؛ مگر بر اساس تفكر سكولار؛ يعنى بگوييم اصلاً اسلام كارى به حكومت ندارد. آنوقت مى شود گفت كه حكومتى مى تواند مشروع و قانونى باشد ولو اينكه كارى با احكام اسلام ندارد و مخالف احكام سياسى اجتماعى اسلام هم باشد و اين بدان جهت است كه اينها اصلاً براى اسلام قايل به احكام سياسى ـ اجتماعى نيستند. در گرايش سكولار، تفكيك بين دين و دنيا، تفكيك بين دين و مسايل سياسى ـ اجتماعى معنايش اين است كه اصلاً اسلام به مسايل سياسى و اجتماعى ربطى ندارد؛ كما اينكه امروز در كتاب هايى كه به نام جمهوريت نوشته مى شود يا مقالاتى كه در حمايت از جمهوريت نوشته مى شود، صريحاً گفته مى شود كه اصلاً دين را بايد كاملاً از مسايل حكومت جدا كرد و جمهورى اسلامى مورد نظر ما بر جمهوريت تكيه دارد و قيد اسلاميتش ضعيف مى شود و عملاً اگر كار دست آنها بيفتد، حذف خواهند كرد.
اين چيز تازه اى نيست. اين چيزى است كه در نهضت مشروطيت هم وجود داشت، امروز هم وجود دارد. آنها همان تربيت يافتگان فرهنگ غربى بودند، اينها هم همانها هستند.
سخنرانی آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) درميزگرد نقش روحانيت در پيدايش و استمرار انقلاب اسلامي ؛ 26/3/79
زلال بصیرت روزهای پنج شنبه منتشر می شود.