عقلهای متحجر در شوروی و آمریکا در کار آیتالله خمینی درماندند(خبر ویژه)
«عقلهای متحجر چه در غرب و چه در شوروی از انقلاب گسترده مردم ایران تحت مدیریت آیتالله خمینی که رژيم مستبد و غربگرای شاه را از پا انداخت، بهت زده بودند و میگفتند مگر با اسلام میشود انقلاب یا پیشرفت کرد».
«عقلهای متحجر چه در غرب و چه در شوروی از انقلاب گسترده مردم ایران تحت مدیریت آیتالله خمینی که رژيم مستبد و غربگرای شاه را از پا انداخت، بهت زده بودند و میگفتند مگر با اسلام میشود انقلاب یا پیشرفت کرد».
گنادی لیتوینیتسف تحلیلگر روس این تحلیل را در سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در تارنمای «ایران رو» منتشر کرد و نوشت: انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و تلفیق مجدد دولت و دین، بازگرداندن ملت به سرچشمههای معنویت، پیوند زدن زندگی معاصر بدون ترک دستاوردهای فکری و فنی آن به فرهنگ سنتی با مبانی «قدیمی» و جاویدان آن نظیر عدالت اجتماعی، اخلاق در سیاست را هدف خود اعلام کرد.
وی میافزاید: سی و پنج سال است انقلاب اسلامی که به همت مردم پیروز شد، همه کلیشهها و پیشبینیهای فلسفه سیاسی غرب را نقش برآب کرده است؛ آنها با کاربرد ادبیات رایج خود به بحث درباره ارتجاع، تاریکاندیشی دینی و بازگشت به قرون وسطی پرداختند.
محقق روسی خاطرنشان میکند: امام خمینی میگفت اول اسلام و بعد هر چیز دیگر. به همین علت، اسلام در ایران به نیروی متحدکنندهای تبدیل شد که دشمنان داخلی و خارجی از پس آن برنمیآیند. مخالفان لیبرال و چپگرا بیکفایتی از خود نشان دادند. شعارهای ملیگرایان هم از حمایت تودههای مردم برخوردار نشدند.
وی همین کشورهای غربی و قبل از همه، آمریکا که اکنون از «میدان اوکراین» پشتیبانی میکنند، در سال 1979 از شاه که به سرکوب وحشیانه مردم پرداخت، درخواست نمیکردند که «به زور متوسل نشود»؛ گارد و پلیس را از پایتخت بیرون بکشد و با رهبران قیام دور میز مذاکرات بنشیند. بر عکس، آنها به هر وسیله ممکن و از جمله از راه نظامی به غرق کردن قیام مردم در خون کمک مینمودند.
در ادامه این تحلیل آمدهاست: مخالفان «نظام آیتاللهها» در طول همه سالهای بعد از پیروزی انقلاب چشم به راه تکانهای شدید جدید در ایران بودند اما انتظار آنها بینتیجه ماند. اگر حوادث و چرخشهای دراماتیک فرانسه بعد از سال 1789 و روسیه بعد از سال 1917 و یورشها به «همراهان»، ترور گسترده و سیلاب خون در این کشورها را به خاطر آوریم، باید اعتراف کنیم که رژیم اسلامی که تنها در دو سه سال اول میجوشید، درجه بالای «خود انضباطی»، تسامح و پایداری را از خود نشان داد. انقلاب به جنگ داخلی منجر نشد و مخالفان کمونیست و لیبرال نتوانستند در برابر نفوذ تعیین کننده سازمانهای دینی هیچ کار مهمی بکنند. جان کلام، انقلاب اسلامی به یکی از کمهزینهترین انقلابهای تاریخ به لحاظ خونریزی تبدیل شد.
لیتوینیتسف در ادامه مینویسد: ملتی که حیثیت ملی خود را باز یافت، به لحاظ معنوی به خود آمد و به ریشههای دین خود روی آورد، قادر به بازسازی خود از نو و بازگشت به صحنه تاریخی به صورت نوسازی شده و شاد و با طراوت و مملو از توانمندیهای خلاقانه جدید شد. اما سیاستمداران و نظریهپردازان غرب هنوز ایران را به فقدان دمکراسی و «نقض حقوق» متهم میکنند. ما در این زمینه شاهد گزینه کلاسیک افسانهسازی لیبرال هستیم. در این افسانهها هر چیزی که با منافع غرب مطابقت نداشته باشد، به عنوان «نیروهای شر» وصف میشود در حالی که همه آنهایی که وفادار به منافع غرب هستند، از هاله آزادی و قداست برخوردار میشوند. گاهی رژیمهای سرکوبگر کهنه، خودکامه و ارتجاعی توسط عروسکبازان واشنگتن و بروکسل به اردوگاه «دمکراسی» نسبت داده میشوند. مهم این است که آنها اراده غرب را اجرا کرده و ملتهای خود را خوب مهار بزنند.
وی در ادامه خاطرنشان میکند: هرگونه اعتراض به خودخواهی اقتصادی غرب، فلسفه بیاصول «جامعه مصرفی» و فرهنگ عمومی فاسدکننده و اغفالکننده، در «جهان آزاد» به عنوان شورشی تلقی میشود که باید فوراً مجازات گردد. تصادفی نیست که امام خمینی کشورهای غرب و قبل از همه آمریکا را «استکبار جهانی» نامگذاری کرد؛ نظریهپردازان و عوامل تبلیغات آنها نمیتوانند حتی این اندیشه را به ذهن خود راه دهند که شاید کسی جرات کند به گونه خاص خود مفاهیم آزادی و دمکراسی را تعریف کند.