مستنداتی از سیر حوادث و اظهارات و اعترافات متهمان وقایع پس از انتخابات
بودجه بهینه سازی مصرف سوخت در باک یک ستاد انتخاباتی(پاورقی)
برخی از شرکتهای دیگر بودند که تحت عنوان آنها پول پرداخت شده بود ولی اصلا این شرکتها ثبت نشده بودند و وجود خارجی نداشتند. آقای مهدی هاشمی معتقد به پولشویی بودند یعنی اعتقاد داشت پولهایی که از این شرکتها اخذ میشود باید برود به صرافی در آنجا چنچ (Change) شود تبدیل به دلار بشود بعد تبدیل به ریال بشود که یک سری وقتها دلار میداد برای کارهای تبلیغاتی و میگفت اول ببرید تبدیل به ریال کنید بعد تبدیل به دلار کنید بعد دوباره ریال کنید و مصرف کنید! وقتی حکمت این کار را از ایشان میپرسیدیم ایشان میگفتند که با این کار دستگاههای مسئول نمیتوانند به سادگی به منشأ پولها دست پیدا کنند.
به هر حال فشار ایشان به زیرمجموعه شامل آقای سورنا ستاری قائم مقام سازمان و همینطور این جانب و پرسنل واحد فرهنگسازی و همینطور شرکتهای تحت پوشش باعث شد که متأسفانه از این سازمان با فشار و فرس force ایشان برداشت بشود و برای تبلیغات انتخاباتی پدرشان هزینه شود هرچند ایشان 320 میلیون ]تومان[ برای کسانی که این کارها را میکردند حقالزحمه در نظر گرفته بودند که بنده به سهم خود آماده هستم که آن قسمت را به بیتالمال برگردانم چون آن را حرام میدانم و شرکتهایی که فاکتور جعل میکردند اینها خودشان هم منافع داشتند چون این شرکتها مهر و حیثیت خودشان را میفروختند و بعد از انتخابات وقتی که پدر ایشان شکست خوردند باز این عملیات ادامه پیدا کرد، آقای مهدی هاشمی رفسنجانی از آنجا رفتند و آقای سورنا ستاری مدیرعامل سازمان شدند و مابقی طلبهای انتخاباتی هم پرداخت شد.
در مجموع پولهایی که باید صرف تبلیغات بهینهسازی مصرف سوخت میشد متأسفانه با فشار ایشان و همین طور روندی که خدمت دادگاه عرض کردم صرف تبلیغات انتخاباتی پدرشان میشود و چیزی که در حوزه من برداشت شد دو میلیارد تومان برای تبلیغات انتخاباتی بود و در قسمتهای دیگر همچون قسمت فرهنگسازی کوچکترین قسمت آنجا بود قسمت های دیگر هم بود که آن قسمتها ایشان باز احتمالا اتفاقاتی افتاده که اگر بررسی شود منجر به نتیجه خواهد شد.
به هر حال اینک به انتخابات دهم ریاستجمهوری میپردازم که منجر به آشوب و شورش شد و تخلفات مربوط به آن را توضیح میدهم. ابتدا آقای مهدی هاشمی رفسنجانی با من صحبت کردند که ما باید کار رسانهای قوی را برای انتخابات راهاندازی کنیم.
چند روز بعد آقای دکتر جاسبی در جلسهای به من گفتند که ما باید کاری کنیم که هر کسی رئیسجمهور شود الا آقای احمدینژاد. چون دانشگاه با دولت رابطه خوبی نداشت ما هم سایت جمهوریت را به عنوان سایت طرفداران هاشمی با مدیریت ارشد آقای مهدی هاشمی و سردبیری آقای محمدرضا نوربخش و سردبیری شیفت صبح آقای ایرج جمشیدی و شیفت عصر آقای مسعود باستانی و پیمان مقدم و با همکاری تعدادی از نویسندگان و خبرنگاران تشکیل شد ]دادیم[.
چند روز بعد آقای دکتر جاسبی اعلام کرد که من از نظرم منصرف شدم و میخواهم در انتخابات بینظر باشم و دستور تعطیلی سایت را صادر کردند. اما آقای هاشمی گفتند که سایت باید ادامه کار بدهد و با آن مخالفت کردند. به هر حال با تعطیلی آن مخالفت کردند و به دستور آقای مهدی هاشمی رفسنجانی مجبور شدیم سایت جمهوریت را از ابتدا در مکان دانشگاه واقع در خیابان بنیهاشم سپس در روزنامه فرهیختگان مربوط به دانشگاه و با پول و هزینههای مکان و پرسنل و بودجه دانشگاه اداره کنیم.
سایت جمهوریت ابتدا مقرر بود سایتی باشد که از کاندیدای مورد نظر حمایت کند و یک نقد نرمی هم به دولت داشته باشد اما متأسفانه با فشارهای آقای مهدی هاشمی رفسنجانی و اطرافیان ایشان سایت مذکور به سایتی ساختارشکن تندرو و سایتی که نهادهای رسمی و قانونی نظام را مثل شورای محترم نگهبان، وزارت کشور، سپاه، بسیج و صدا و سیما را تضعیف میکرد، تبدیل شد. سایت جمهوریت با نقل اخبار غیرواقعی از ستاد میرحسین مبنی بر وجود تقلب در انتخابات به تشویش افکار عمومی پرداخت همینطور سایت جمهوریت خدمات دولت را به اقشار مختلف در آستانه انتخابات پولپاشی و حرکت تبلیغاتی معرفی میکرد و نسبت به آن منفیبافی داشت. سایت جمهوریت به خلاف مواضع رسمی نظام و به خلاف واقعیت دائما شبهه تقلب در انتخابات را ترویج میکرد و از افزایش صندوقهای سیار و موارد مشابه به عنوان احتمال تقلب در انتخابات ذکر میکرد و التهاب اجتماعی را افزایش میداد.
آقای مهدی هاشمی رفسنجانی هر از گاهی مطالب خیلی تندتری را هم به سایت میدادند از جمله دو روز قبل از انتخابات ایشان گزارشی نوشته بود علیه فرمانده بسیج مبنی بر اینکه فرمانده بسیج میرحسین را تخریب میکند و از آقای احمدینژاد حمایت میکند و همینطور یک سری اتهامات واهی به فرمانده بسیج که ما از چاپ آن خودداری کردیم و یک سری اسناد محرمانه را میخواست چاپ کند که فشار به سایت در این زمینهها زیاد بود. در مجموع سایت جمهوریت به افزایش اختلافات سیاسی در جامعه، تضعیف نهادهای رسمی و قانونی، ایجاد یأس و ناامیدی درمردم نسبت به مسئولان و افزایش هیجانات کاذب انتخاباتی دامن زد، طوری که بعدها فرصت پیدا کردم ]فکر کنم و بررسی کنم[ به این نتیجه رسیدم که سایت جمهوریت در افکار مخالفین نظام استحاله شده بود.
در روزهای آخر هم متأسفانه برخی از پرسنل سایت با چاپ شبنامه غیرقانونی موج، نسبت به تضعیف مسئولین و دولت محترم اقدام کردند و در تیراژ وسیع در سطح ستادهای میرحسین موسوی توزیع گردید که جای بسی تأسف و شرمندگی دارد. همانطوری که ملاحظه فرمودید ما در این دو انتخابات مورد استفاده ابزاری قرار گرفتیم و من از اینکه با چنین افرادی با این دیدگاه نسبت به نهادهای رسمی نظام و با این طرز عملکرد نسبت به بیتالمال، کار میکردم واقعا پشیمان هستم.
جناب آقای رئیس دادگاه، سیاسیون ما قاعده بازی سیاسی و انتخاباتی را رعایت نمیکنند، کسی کاندیدا میشود اطرافیانش میخواهند با پول بیتالمال او را رئیسجمهور کنند ولو به قیمت بدبختشدن کارمندان زیادی که زیر دستش هستند. جناب آقای رئیس دادگاه، در جلسات آینده بسیاری از این کارمندان بهینهسازی میآیند اینجا در حالی که اینها فقط شغلشان را دوست داشتند و میخواستند آنجا کارمند باشند ولی به دلیل مشکلات و فشارهایی که بود مجبور شدند سندهایی را امضا کنند و در این ماجرای سندسازی متأسفانه سهیم باشند. در نتیجه اطرافیان میخواهند آن شخص را رئیسجمهور کنند، با پول بیتالمال و به قیمت بدبختکردن کارمندان زیادی که زیرمجموعه آنها هستند دقیقا همین کاری که در بهینهسازی مصرف سوخت شد. درحالی که میدانستند هرگونه استفاده از بیتالمال برای انتخابات طبق قانون جرم است و مجازات دارد و این را ما بارها تذکر داده بودیم اما متأسفانه به آن توجه نکردند و این اتفاق افتاد.
در انتخابات دهم هم همینطور این قاعده بازی رعایت نشد. اقدام آقای میرحسین موسوی و ستاد ایشان مبنی بر عدم پذیرش رأی مردم هیچ تناسبی با شعارهای ایشان در مورد رعایت قانون و تمکین رأی مردم نداشت بلکه درست نقطه مقابل رأی مردم بود، کشاندن مردم به خیابانها و سوءاستفاده از احساسات و عواطف آنها و موجسواری بر آن امری خلاف قواعد انتخابات و بازی سیاسی بود که به تضعیف وجهه بینالمللی نظام و آشوب و هرج و مرج و براندازی در داخل و به وجودآمدن خسارتهای مادی و معنوی و گرفتار شدن تعداد زیادی از افراد منجر شد. نتیجه اینکه شاید علت حضور بنده و بسیاری از افراد شبیه من در زندان و در دادگاه تصمیمات غلط و غیرقانونی سیاسیون و سیاستورزی نادرست آنها است که باید در جای خود مورد رسیدگی قرار بگیرد. اما در مورد آن اتهاماتی که اشاره شد، من به هیچوجه خودم را مصداق آن اتهامات نمیدانم چون من واقعا در سایت مسئولیت مستقیمی نداشتم. سایت مدیر مسئول داشت، سردبیر داشت و همینطور در زمینه آن انتشار شبنامه علیه رئیسجمهور متاسفانه تعدادی از کارمندان مجموعه سایت این کار را کردند در حالی که من اصل این کار را کاری جوانمردانه نمیدانستم و مخالف آن بودم و نه در تهیه و نه در توزیع آن و نه در پخش آن شرکتی نداشتم.
در پایان از رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای مدظله العالی و از محضر دادگاه محترم عذرخواهی نموده و تقاضای عفو و بخشش را دارم. امیدوارم خداوند به من فرصتی بدهد که با خدماتی که در آینده به انقلاب و نظام اگر بتوانم داشته باشم اشتباهات و خطاهای گذشته را جبران کنم.
والسلام علیکم و رحمهالله.
قاضی صلواتی: آقای کرمی، به استناد بند 5 اصل 195 قانون مجازات کیفری با توجه به پایان مذاکرات دادگاه به عنوان آخرین دفاع اگر مطلبی دارید بفرمائید!
کرمی: آقای رئیس دادگاه، من فقط میخواهم بگویم من واقعا مصداق این کیفرخواستی که برایم نوشته شده نبودم چون نقش من در سایت نقش هماهنگکننده بود. مدیر اصلی سایت کسی دیگر بود، طبق قانون مطبوعات، هر سایت یا هر رسانه مدیر مسئول و سردبیر پاسخگوی محتوایش هستند.
قبول دارم سایت در یک جهاتی تندروی کرد و واقعا من مخالف آن تندرویها بودم، اما حرفم خریداری نداشت و جاهایی که مخالفت میکردم گوش نمیدادند. در مورد آن شبنامه هم توضیح دادم که من نقش مستقیمی در آن نداشتم، من فقط مطلع شدم و مخالفت کردم و خوب توجه نشد و در مورد آن موارد بهینهسازی هم که توضیح دادم این کار را آقای مهدی هاشمی رفسنجانی کردند و بنده علیرغم مخالفتم متاسفانه شاهد این اتفاق بودم.
قاضی صلواتی: مبلغ سه میلیارد ریال صرف مصارف شخصی شده است.
کرمی: نه خرج به هر حال انتخاباتی شده است.
قاضی صلواتی: نه، آن مبلغی که خود شما دریافت کردهاید.
کرمی: بخشی از آن را به پرسنل دادم و بخشی که حاضرم برگردانم.
قاضی صلواتی: دقیقا چهقدر بوده است؟
کرمی: همان سیصد و بیست میلیون تومان بوده است.
متهم مسعود مرادی
از معاون محترم دادستان خواسته شد که با حضور در جایگاه کیفرخواست آقای مسعود مرادی باستانی را قرائت کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
ریاست محترم شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران
الف - هویت متهم: آقای مسعود مرادی باستانی فرزند محمدرضا، اهل تهران، ساکن تهران، متولد 1357، بازداشت به قرار بازداشت موقت، دارای پیشینه محکومیت کیفری، شغل کارمند روزنامه فرهیختگان دانشگاه آزاد.
- اتهام متهم 1- فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی از طریق ارسال اخبار و مطالب جهتدار برای سایتهای ضد انقلاب در خارج از کشور و اخذ وجه از سایتهای ضد انقلاب به طور متوالی طی مدت 4 سال. 2- اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت به نفع گروههای معاند و ضدانقلاب در جهت براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. 3- جاسوسی و ارسال اخبار و اطلاعات خلاف واقع علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به نفع گروههای معاند و ضد انقلاب. 4- فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی و ایجاد شبهه جعل و تقلب در نتیجه انتخابات و سلب اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت و مراجع رسمی کشور. 5- اخلال در نظم عمومی از طریق بلوا و آشوب و حرکات غیرمتعارف و ایجاد ترس و وحشت در جامعه.
ج- مکان دستگیری متهم: تهران
د- دلایل و مستندات اتهام: 1- گزارش و تحقیقات وسیع مرجع امنیتی وزارت اطلاعات در خصوص متهم. 2- اقاریر صریح متهم به بزههای انتسابی فوقالذکر در پرونده. 3- گردش کار نهایی وزارت اطلاعات در خصوص متهم که در راستای فعالیتهای تبلیغی علیه نظام وجوهی از اشخاص ضد انقلاب در خارج از کشور طی سالیان متمادی دریافت کرده و حتی مردم را در راستای ایجاد کودتای مخملی براندازی نرم تحریک و تشویق نموده و بر این اساس اقدام به تهیه و توزیع شبنامه معروف به موج که حاوی مطالب خلاف واقع و توهین و هتک حرمت نسبت به مسئولین نظام میباشد، نموده است و با ارسال اخبار کذب با عناصر ضدانقلاب خارج از کشور همکاری مستمر داشته است. قابل ذکر است که نامبرده دارای سابقه هواداری در جریانات چپ مارکسیستی نیز میباشد. 4- سایر قراین و امارات مضبوط در پرونده.
هـ- دلایل قانونی درخواست کیفر و مجازات:
اتهامات نامبرده با توجه به مجموع محتویات پرونده و دلایل و مستندات موجود منطبق است با مواد 499، 510، 609، 611، 610، 500، 697، 618، 698 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 با رعایت مواد 42، 46، 47 قانون مربوط.
بناء علی هذا با توجه به مطالب صدرالذکر و مجموع محتویات پرونده به لحاظ اهمیت موضوع و میزان خسارت وارده به کشور و اعتماد عمومی جامعه و همسویی با رسانههای معاند و گروههای مخالف نظام و اخلال شدید در نظم و امنیت جامعه محاکمه و اشد مجازات را برای متهم مذکور درخواست دارم.
قاضی صلواتی: آقای مسعود مرادی، ابتدا خود را معرفی کنید!
دفاعیات متهم
با عرض سلام خدمت محضر دادگاه و حضار عزیز و همچنین تبریک حلول ماه مبارک رمضان، عرض میکنم که بنده مسعود مرادی باستانی فرزند محمدرضا متولد 1357 صادره از اراک هستم.
قاضی صلواتی: آقای مرادی، شما وکیل مدافع به دادگاه معرفی نکردهاید، خود شما دفاع میکنید؟
مرادی: اگر اجازه دهید با توکل به خدا متنی هست در توضیح اتهاماتی که قرائت شد که به محضر دادگاه عرض میکنم.
قاضی صلواتی: بفرمائيد!
بسم الله الرحمن الرحیم، بنده مسعود مرادی باستانی فرزند محمدرضا سیساله هستم که پس از دستگیری همسرم در تاریخ 88/3/24 در جریان اغتشاشات اخیر بازداشت شدم. اینجانب مدت 10 سال است که در کشور به حرفه خبرنگاری و روزنامهنگاری مشغول هستم. البته باید ذکر کنم که چند سال پیش برای سردبیری یک هفتهنامه محلی در شهر اراک و به واسطه دعوای حقوقی با شهرداری شهر اراک به خاطر نشر اکاذیب به 6 ماه حبس محکوم شدم.
بنده متاسفانه در دوران گذشته از نظر فکری و ایدئولوژيک گرایشی به چپ مارکسیست داشتهام ولی طی این 10 سال با تعدادی از خبرگزاریها و روزنامههای کشور که عمدتا هم اصلاحطلب بودند همکاری میکردم که فعالیت من در روزنامههای اصلاحطلب باعث شد که در واقع از نظر فکری استحاله بشوم و قبح ارتباط با بیگانه برایم شکسته شود. به طوری که متاسفانه در دورههای گذشته و در ادوار پیش با برخی از رادیوهای بیگانه و سایتهای ضد انقلاب ارتباط داشتهام، به این شکل که بنده چند بار با رادیو دویچهوله، صدای آمریکا، رادیو فردا به شکل اظهارنظر و مصاحبه گفتوگو کردم و با سایت ضدانقلاب و روز آنلاین نیز ارتباط داشتم.
اما در چند سال اخیر بنده تنها با رادیو چکاوک و سایت ضد انقلاب شهرگان در کانادا ارتباط داشتم و همکاری میکردم به این شکل که بنده، پس از آشنایی با فردی به اسم خسرو شمیرانی که رادیو چکاوک را اداره میکرد و فردی به نام هادی ابراهیمی که سردبیر هفتهنامه شهرگان بود، به صورت هفتگی اخبار و گزارشات و گفتوگوهای تحلیلی و خبری در رابطه با مسائل سیاسی اجتماعی روز کشور را در قالب مطالب ژورنالیستی آماده میکردم و به صورت ایمیل برای آنها ارسال میکردم.
اما باید ذکر کنم که اغلب محورهایی که از طرف آنها برای آنکه مطلبهایی ارسال بشود مطرح میشد، به این شرح است که عرض میکنم: اخبار و گزارشاتی درمورد جنبش زنان، جنبش دانشجویی و جنبش کارگری در ایران، مطالب و گزارشاتی درباره مشکلات و مسائل مربوط به حقوق بشر، اخبار و مطالبی در رابطه با وضعیت زندانیان سیاسی و برجستهنمایی مشکلات اقتصادی و مسائل سیاسی روز کشور.
همانطور که عرض کردم همکاری بنده با این دو رسانه به این شکل بود که به ازای گزارش و مطلب که به صورت هفتگی برای آنها ارسال میکردم به وسیله صرافی که در تهران به من معرفی کرده بودند، ماهیانه دستمزد میگرفتم.
طی 2 سال اخیر هم بیکاری بنده و مشکلات مربوط به زندگی خانوادگی و زندگی متأهلی باعث شد که بیش از همیشه به این دستمزد که از طرف آنها به من میرسید، وابسته بشوم. اما حدود 2 سال پیش بود که آقای شمیرانی در کانادا از من خواست تا یک فیلم مستند در رابطه با وضعیت سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و شخص آقای مسعود اصانلو که یکی از عناصر وابسته به حزب توده است، تهیه کنم که بنده هم با مراجعه به مرتبطین آقای اصانلو و شخص آقای استانلو این فیلم را تهیه و ارسال کردم و به ازای آن 400 هزار دلار کانادا هزینه گرفتم.
البته باید ذکر کنم که محتوای این فیلم علاوه بر تبلیغ سندیکا و چهرهسازی از شخص آقای منصور اصانلو متأسفانه تبلیغ علیه نظام هم بود.
طی یک سال پیش از انتخابات همکاری من با رادیو چکاوک و سایت شهرگان به اوج خودش رسیده تا اینکه در بهمن ماه گذشته بنده با سایت خبری تحلیلی جمهوریت آشنا شدم و ارتباط برقرار کردم و مطالب مشابهی را نیز برای این سایت تهیه و تدارک کردم. سایت جمهوریت زیرنظر و تحت مدیریت شخص آقای مهدی هاشمی رفسنجانی اداره میشد. البته بنده به عنوان سردبیر شیفت عصر و یکی از اعضای شورای سردبیری این سایت مستقیماً زیرنظر آقایان کرمی و نوربخش کار میکردم و من تعجب میکنم که آقای کرمی خودشان را مدیر واسط میدانند درحالی که اعمال نظر داشتند روی اخبار سایت یا نظرات آقای هاشمی را منعکس میکردند.
ولی باید عرض کنم که محورها و نظراتی که از طرف مدیریت کلان سایت به ما ارائه میشد برای اینکه مطالب و گزارشهایی را در واقع تهیه کنیم به این شرح است که خدمتتان عرض میکنم:
حمله به عملکرد 4 ساله دولت، تضعیف و تخریب نهادهای قانونی و دولتی در کشور مثل شورای محترم نگهبان، نیروی انتظامی، نیروی مقاومت بسیج، سپاه و غیره. تضعیف شخص آقای احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور و نمایش ناتوانیهای دولت در اداره کشور، ایجاد شبهه و تأکید برروی خطرآفرین بودن تصمیمات دولت نهم بر سرنوشت کشور. اخبار ضد و نقیض و نادرست مبنی بر سوءاستفاده از امکانات دولتی برای تبلیغ احمدینژاد در انتخابات دهم و القای تقلب در انتخابات و شبههافکنی در مسیر برگزاری انتخابات توسط متولیان دولتی که در نهایت هدف همه اینها منجر به ایجاد یأس در جامعه و مردم و وحدتشکنی و التهابآفرینی در سطح جامعه میشد.
به هر حال فشار ایشان به زیرمجموعه شامل آقای سورنا ستاری قائم مقام سازمان و همینطور این جانب و پرسنل واحد فرهنگسازی و همینطور شرکتهای تحت پوشش باعث شد که متأسفانه از این سازمان با فشار و فرس force ایشان برداشت بشود و برای تبلیغات انتخاباتی پدرشان هزینه شود هرچند ایشان 320 میلیون ]تومان[ برای کسانی که این کارها را میکردند حقالزحمه در نظر گرفته بودند که بنده به سهم خود آماده هستم که آن قسمت را به بیتالمال برگردانم چون آن را حرام میدانم و شرکتهایی که فاکتور جعل میکردند اینها خودشان هم منافع داشتند چون این شرکتها مهر و حیثیت خودشان را میفروختند و بعد از انتخابات وقتی که پدر ایشان شکست خوردند باز این عملیات ادامه پیدا کرد، آقای مهدی هاشمی رفسنجانی از آنجا رفتند و آقای سورنا ستاری مدیرعامل سازمان شدند و مابقی طلبهای انتخاباتی هم پرداخت شد.
در مجموع پولهایی که باید صرف تبلیغات بهینهسازی مصرف سوخت میشد متأسفانه با فشار ایشان و همین طور روندی که خدمت دادگاه عرض کردم صرف تبلیغات انتخاباتی پدرشان میشود و چیزی که در حوزه من برداشت شد دو میلیارد تومان برای تبلیغات انتخاباتی بود و در قسمتهای دیگر همچون قسمت فرهنگسازی کوچکترین قسمت آنجا بود قسمت های دیگر هم بود که آن قسمتها ایشان باز احتمالا اتفاقاتی افتاده که اگر بررسی شود منجر به نتیجه خواهد شد.
به هر حال اینک به انتخابات دهم ریاستجمهوری میپردازم که منجر به آشوب و شورش شد و تخلفات مربوط به آن را توضیح میدهم. ابتدا آقای مهدی هاشمی رفسنجانی با من صحبت کردند که ما باید کار رسانهای قوی را برای انتخابات راهاندازی کنیم.
چند روز بعد آقای دکتر جاسبی در جلسهای به من گفتند که ما باید کاری کنیم که هر کسی رئیسجمهور شود الا آقای احمدینژاد. چون دانشگاه با دولت رابطه خوبی نداشت ما هم سایت جمهوریت را به عنوان سایت طرفداران هاشمی با مدیریت ارشد آقای مهدی هاشمی و سردبیری آقای محمدرضا نوربخش و سردبیری شیفت صبح آقای ایرج جمشیدی و شیفت عصر آقای مسعود باستانی و پیمان مقدم و با همکاری تعدادی از نویسندگان و خبرنگاران تشکیل شد ]دادیم[.
چند روز بعد آقای دکتر جاسبی اعلام کرد که من از نظرم منصرف شدم و میخواهم در انتخابات بینظر باشم و دستور تعطیلی سایت را صادر کردند. اما آقای هاشمی گفتند که سایت باید ادامه کار بدهد و با آن مخالفت کردند. به هر حال با تعطیلی آن مخالفت کردند و به دستور آقای مهدی هاشمی رفسنجانی مجبور شدیم سایت جمهوریت را از ابتدا در مکان دانشگاه واقع در خیابان بنیهاشم سپس در روزنامه فرهیختگان مربوط به دانشگاه و با پول و هزینههای مکان و پرسنل و بودجه دانشگاه اداره کنیم.
سایت جمهوریت ابتدا مقرر بود سایتی باشد که از کاندیدای مورد نظر حمایت کند و یک نقد نرمی هم به دولت داشته باشد اما متأسفانه با فشارهای آقای مهدی هاشمی رفسنجانی و اطرافیان ایشان سایت مذکور به سایتی ساختارشکن تندرو و سایتی که نهادهای رسمی و قانونی نظام را مثل شورای محترم نگهبان، وزارت کشور، سپاه، بسیج و صدا و سیما را تضعیف میکرد، تبدیل شد. سایت جمهوریت با نقل اخبار غیرواقعی از ستاد میرحسین مبنی بر وجود تقلب در انتخابات به تشویش افکار عمومی پرداخت همینطور سایت جمهوریت خدمات دولت را به اقشار مختلف در آستانه انتخابات پولپاشی و حرکت تبلیغاتی معرفی میکرد و نسبت به آن منفیبافی داشت. سایت جمهوریت به خلاف مواضع رسمی نظام و به خلاف واقعیت دائما شبهه تقلب در انتخابات را ترویج میکرد و از افزایش صندوقهای سیار و موارد مشابه به عنوان احتمال تقلب در انتخابات ذکر میکرد و التهاب اجتماعی را افزایش میداد.
آقای مهدی هاشمی رفسنجانی هر از گاهی مطالب خیلی تندتری را هم به سایت میدادند از جمله دو روز قبل از انتخابات ایشان گزارشی نوشته بود علیه فرمانده بسیج مبنی بر اینکه فرمانده بسیج میرحسین را تخریب میکند و از آقای احمدینژاد حمایت میکند و همینطور یک سری اتهامات واهی به فرمانده بسیج که ما از چاپ آن خودداری کردیم و یک سری اسناد محرمانه را میخواست چاپ کند که فشار به سایت در این زمینهها زیاد بود. در مجموع سایت جمهوریت به افزایش اختلافات سیاسی در جامعه، تضعیف نهادهای رسمی و قانونی، ایجاد یأس و ناامیدی درمردم نسبت به مسئولان و افزایش هیجانات کاذب انتخاباتی دامن زد، طوری که بعدها فرصت پیدا کردم ]فکر کنم و بررسی کنم[ به این نتیجه رسیدم که سایت جمهوریت در افکار مخالفین نظام استحاله شده بود.
در روزهای آخر هم متأسفانه برخی از پرسنل سایت با چاپ شبنامه غیرقانونی موج، نسبت به تضعیف مسئولین و دولت محترم اقدام کردند و در تیراژ وسیع در سطح ستادهای میرحسین موسوی توزیع گردید که جای بسی تأسف و شرمندگی دارد. همانطوری که ملاحظه فرمودید ما در این دو انتخابات مورد استفاده ابزاری قرار گرفتیم و من از اینکه با چنین افرادی با این دیدگاه نسبت به نهادهای رسمی نظام و با این طرز عملکرد نسبت به بیتالمال، کار میکردم واقعا پشیمان هستم.
جناب آقای رئیس دادگاه، سیاسیون ما قاعده بازی سیاسی و انتخاباتی را رعایت نمیکنند، کسی کاندیدا میشود اطرافیانش میخواهند با پول بیتالمال او را رئیسجمهور کنند ولو به قیمت بدبختشدن کارمندان زیادی که زیر دستش هستند. جناب آقای رئیس دادگاه، در جلسات آینده بسیاری از این کارمندان بهینهسازی میآیند اینجا در حالی که اینها فقط شغلشان را دوست داشتند و میخواستند آنجا کارمند باشند ولی به دلیل مشکلات و فشارهایی که بود مجبور شدند سندهایی را امضا کنند و در این ماجرای سندسازی متأسفانه سهیم باشند. در نتیجه اطرافیان میخواهند آن شخص را رئیسجمهور کنند، با پول بیتالمال و به قیمت بدبختکردن کارمندان زیادی که زیرمجموعه آنها هستند دقیقا همین کاری که در بهینهسازی مصرف سوخت شد. درحالی که میدانستند هرگونه استفاده از بیتالمال برای انتخابات طبق قانون جرم است و مجازات دارد و این را ما بارها تذکر داده بودیم اما متأسفانه به آن توجه نکردند و این اتفاق افتاد.
در انتخابات دهم هم همینطور این قاعده بازی رعایت نشد. اقدام آقای میرحسین موسوی و ستاد ایشان مبنی بر عدم پذیرش رأی مردم هیچ تناسبی با شعارهای ایشان در مورد رعایت قانون و تمکین رأی مردم نداشت بلکه درست نقطه مقابل رأی مردم بود، کشاندن مردم به خیابانها و سوءاستفاده از احساسات و عواطف آنها و موجسواری بر آن امری خلاف قواعد انتخابات و بازی سیاسی بود که به تضعیف وجهه بینالمللی نظام و آشوب و هرج و مرج و براندازی در داخل و به وجودآمدن خسارتهای مادی و معنوی و گرفتار شدن تعداد زیادی از افراد منجر شد. نتیجه اینکه شاید علت حضور بنده و بسیاری از افراد شبیه من در زندان و در دادگاه تصمیمات غلط و غیرقانونی سیاسیون و سیاستورزی نادرست آنها است که باید در جای خود مورد رسیدگی قرار بگیرد. اما در مورد آن اتهاماتی که اشاره شد، من به هیچوجه خودم را مصداق آن اتهامات نمیدانم چون من واقعا در سایت مسئولیت مستقیمی نداشتم. سایت مدیر مسئول داشت، سردبیر داشت و همینطور در زمینه آن انتشار شبنامه علیه رئیسجمهور متاسفانه تعدادی از کارمندان مجموعه سایت این کار را کردند در حالی که من اصل این کار را کاری جوانمردانه نمیدانستم و مخالف آن بودم و نه در تهیه و نه در توزیع آن و نه در پخش آن شرکتی نداشتم.
در پایان از رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای مدظله العالی و از محضر دادگاه محترم عذرخواهی نموده و تقاضای عفو و بخشش را دارم. امیدوارم خداوند به من فرصتی بدهد که با خدماتی که در آینده به انقلاب و نظام اگر بتوانم داشته باشم اشتباهات و خطاهای گذشته را جبران کنم.
والسلام علیکم و رحمهالله.
قاضی صلواتی: آقای کرمی، به استناد بند 5 اصل 195 قانون مجازات کیفری با توجه به پایان مذاکرات دادگاه به عنوان آخرین دفاع اگر مطلبی دارید بفرمائید!
کرمی: آقای رئیس دادگاه، من فقط میخواهم بگویم من واقعا مصداق این کیفرخواستی که برایم نوشته شده نبودم چون نقش من در سایت نقش هماهنگکننده بود. مدیر اصلی سایت کسی دیگر بود، طبق قانون مطبوعات، هر سایت یا هر رسانه مدیر مسئول و سردبیر پاسخگوی محتوایش هستند.
قبول دارم سایت در یک جهاتی تندروی کرد و واقعا من مخالف آن تندرویها بودم، اما حرفم خریداری نداشت و جاهایی که مخالفت میکردم گوش نمیدادند. در مورد آن شبنامه هم توضیح دادم که من نقش مستقیمی در آن نداشتم، من فقط مطلع شدم و مخالفت کردم و خوب توجه نشد و در مورد آن موارد بهینهسازی هم که توضیح دادم این کار را آقای مهدی هاشمی رفسنجانی کردند و بنده علیرغم مخالفتم متاسفانه شاهد این اتفاق بودم.
قاضی صلواتی: مبلغ سه میلیارد ریال صرف مصارف شخصی شده است.
کرمی: نه خرج به هر حال انتخاباتی شده است.
قاضی صلواتی: نه، آن مبلغی که خود شما دریافت کردهاید.
کرمی: بخشی از آن را به پرسنل دادم و بخشی که حاضرم برگردانم.
قاضی صلواتی: دقیقا چهقدر بوده است؟
کرمی: همان سیصد و بیست میلیون تومان بوده است.
متهم مسعود مرادی
از معاون محترم دادستان خواسته شد که با حضور در جایگاه کیفرخواست آقای مسعود مرادی باستانی را قرائت کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
ریاست محترم شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران
الف - هویت متهم: آقای مسعود مرادی باستانی فرزند محمدرضا، اهل تهران، ساکن تهران، متولد 1357، بازداشت به قرار بازداشت موقت، دارای پیشینه محکومیت کیفری، شغل کارمند روزنامه فرهیختگان دانشگاه آزاد.
- اتهام متهم 1- فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی از طریق ارسال اخبار و مطالب جهتدار برای سایتهای ضد انقلاب در خارج از کشور و اخذ وجه از سایتهای ضد انقلاب به طور متوالی طی مدت 4 سال. 2- اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت به نفع گروههای معاند و ضدانقلاب در جهت براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. 3- جاسوسی و ارسال اخبار و اطلاعات خلاف واقع علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به نفع گروههای معاند و ضد انقلاب. 4- فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی و ایجاد شبهه جعل و تقلب در نتیجه انتخابات و سلب اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت و مراجع رسمی کشور. 5- اخلال در نظم عمومی از طریق بلوا و آشوب و حرکات غیرمتعارف و ایجاد ترس و وحشت در جامعه.
ج- مکان دستگیری متهم: تهران
د- دلایل و مستندات اتهام: 1- گزارش و تحقیقات وسیع مرجع امنیتی وزارت اطلاعات در خصوص متهم. 2- اقاریر صریح متهم به بزههای انتسابی فوقالذکر در پرونده. 3- گردش کار نهایی وزارت اطلاعات در خصوص متهم که در راستای فعالیتهای تبلیغی علیه نظام وجوهی از اشخاص ضد انقلاب در خارج از کشور طی سالیان متمادی دریافت کرده و حتی مردم را در راستای ایجاد کودتای مخملی براندازی نرم تحریک و تشویق نموده و بر این اساس اقدام به تهیه و توزیع شبنامه معروف به موج که حاوی مطالب خلاف واقع و توهین و هتک حرمت نسبت به مسئولین نظام میباشد، نموده است و با ارسال اخبار کذب با عناصر ضدانقلاب خارج از کشور همکاری مستمر داشته است. قابل ذکر است که نامبرده دارای سابقه هواداری در جریانات چپ مارکسیستی نیز میباشد. 4- سایر قراین و امارات مضبوط در پرونده.
هـ- دلایل قانونی درخواست کیفر و مجازات:
اتهامات نامبرده با توجه به مجموع محتویات پرونده و دلایل و مستندات موجود منطبق است با مواد 499، 510، 609، 611، 610، 500، 697، 618، 698 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 با رعایت مواد 42، 46، 47 قانون مربوط.
بناء علی هذا با توجه به مطالب صدرالذکر و مجموع محتویات پرونده به لحاظ اهمیت موضوع و میزان خسارت وارده به کشور و اعتماد عمومی جامعه و همسویی با رسانههای معاند و گروههای مخالف نظام و اخلال شدید در نظم و امنیت جامعه محاکمه و اشد مجازات را برای متهم مذکور درخواست دارم.
قاضی صلواتی: آقای مسعود مرادی، ابتدا خود را معرفی کنید!
دفاعیات متهم
با عرض سلام خدمت محضر دادگاه و حضار عزیز و همچنین تبریک حلول ماه مبارک رمضان، عرض میکنم که بنده مسعود مرادی باستانی فرزند محمدرضا متولد 1357 صادره از اراک هستم.
قاضی صلواتی: آقای مرادی، شما وکیل مدافع به دادگاه معرفی نکردهاید، خود شما دفاع میکنید؟
مرادی: اگر اجازه دهید با توکل به خدا متنی هست در توضیح اتهاماتی که قرائت شد که به محضر دادگاه عرض میکنم.
قاضی صلواتی: بفرمائيد!
بسم الله الرحمن الرحیم، بنده مسعود مرادی باستانی فرزند محمدرضا سیساله هستم که پس از دستگیری همسرم در تاریخ 88/3/24 در جریان اغتشاشات اخیر بازداشت شدم. اینجانب مدت 10 سال است که در کشور به حرفه خبرنگاری و روزنامهنگاری مشغول هستم. البته باید ذکر کنم که چند سال پیش برای سردبیری یک هفتهنامه محلی در شهر اراک و به واسطه دعوای حقوقی با شهرداری شهر اراک به خاطر نشر اکاذیب به 6 ماه حبس محکوم شدم.
بنده متاسفانه در دوران گذشته از نظر فکری و ایدئولوژيک گرایشی به چپ مارکسیست داشتهام ولی طی این 10 سال با تعدادی از خبرگزاریها و روزنامههای کشور که عمدتا هم اصلاحطلب بودند همکاری میکردم که فعالیت من در روزنامههای اصلاحطلب باعث شد که در واقع از نظر فکری استحاله بشوم و قبح ارتباط با بیگانه برایم شکسته شود. به طوری که متاسفانه در دورههای گذشته و در ادوار پیش با برخی از رادیوهای بیگانه و سایتهای ضد انقلاب ارتباط داشتهام، به این شکل که بنده چند بار با رادیو دویچهوله، صدای آمریکا، رادیو فردا به شکل اظهارنظر و مصاحبه گفتوگو کردم و با سایت ضدانقلاب و روز آنلاین نیز ارتباط داشتم.
اما در چند سال اخیر بنده تنها با رادیو چکاوک و سایت ضد انقلاب شهرگان در کانادا ارتباط داشتم و همکاری میکردم به این شکل که بنده، پس از آشنایی با فردی به اسم خسرو شمیرانی که رادیو چکاوک را اداره میکرد و فردی به نام هادی ابراهیمی که سردبیر هفتهنامه شهرگان بود، به صورت هفتگی اخبار و گزارشات و گفتوگوهای تحلیلی و خبری در رابطه با مسائل سیاسی اجتماعی روز کشور را در قالب مطالب ژورنالیستی آماده میکردم و به صورت ایمیل برای آنها ارسال میکردم.
اما باید ذکر کنم که اغلب محورهایی که از طرف آنها برای آنکه مطلبهایی ارسال بشود مطرح میشد، به این شرح است که عرض میکنم: اخبار و گزارشاتی درمورد جنبش زنان، جنبش دانشجویی و جنبش کارگری در ایران، مطالب و گزارشاتی درباره مشکلات و مسائل مربوط به حقوق بشر، اخبار و مطالبی در رابطه با وضعیت زندانیان سیاسی و برجستهنمایی مشکلات اقتصادی و مسائل سیاسی روز کشور.
همانطور که عرض کردم همکاری بنده با این دو رسانه به این شکل بود که به ازای گزارش و مطلب که به صورت هفتگی برای آنها ارسال میکردم به وسیله صرافی که در تهران به من معرفی کرده بودند، ماهیانه دستمزد میگرفتم.
طی 2 سال اخیر هم بیکاری بنده و مشکلات مربوط به زندگی خانوادگی و زندگی متأهلی باعث شد که بیش از همیشه به این دستمزد که از طرف آنها به من میرسید، وابسته بشوم. اما حدود 2 سال پیش بود که آقای شمیرانی در کانادا از من خواست تا یک فیلم مستند در رابطه با وضعیت سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و شخص آقای مسعود اصانلو که یکی از عناصر وابسته به حزب توده است، تهیه کنم که بنده هم با مراجعه به مرتبطین آقای اصانلو و شخص آقای استانلو این فیلم را تهیه و ارسال کردم و به ازای آن 400 هزار دلار کانادا هزینه گرفتم.
البته باید ذکر کنم که محتوای این فیلم علاوه بر تبلیغ سندیکا و چهرهسازی از شخص آقای منصور اصانلو متأسفانه تبلیغ علیه نظام هم بود.
طی یک سال پیش از انتخابات همکاری من با رادیو چکاوک و سایت شهرگان به اوج خودش رسیده تا اینکه در بهمن ماه گذشته بنده با سایت خبری تحلیلی جمهوریت آشنا شدم و ارتباط برقرار کردم و مطالب مشابهی را نیز برای این سایت تهیه و تدارک کردم. سایت جمهوریت زیرنظر و تحت مدیریت شخص آقای مهدی هاشمی رفسنجانی اداره میشد. البته بنده به عنوان سردبیر شیفت عصر و یکی از اعضای شورای سردبیری این سایت مستقیماً زیرنظر آقایان کرمی و نوربخش کار میکردم و من تعجب میکنم که آقای کرمی خودشان را مدیر واسط میدانند درحالی که اعمال نظر داشتند روی اخبار سایت یا نظرات آقای هاشمی را منعکس میکردند.
ولی باید عرض کنم که محورها و نظراتی که از طرف مدیریت کلان سایت به ما ارائه میشد برای اینکه مطالب و گزارشهایی را در واقع تهیه کنیم به این شرح است که خدمتتان عرض میکنم:
حمله به عملکرد 4 ساله دولت، تضعیف و تخریب نهادهای قانونی و دولتی در کشور مثل شورای محترم نگهبان، نیروی انتظامی، نیروی مقاومت بسیج، سپاه و غیره. تضعیف شخص آقای احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور و نمایش ناتوانیهای دولت در اداره کشور، ایجاد شبهه و تأکید برروی خطرآفرین بودن تصمیمات دولت نهم بر سرنوشت کشور. اخبار ضد و نقیض و نادرست مبنی بر سوءاستفاده از امکانات دولتی برای تبلیغ احمدینژاد در انتخابات دهم و القای تقلب در انتخابات و شبههافکنی در مسیر برگزاری انتخابات توسط متولیان دولتی که در نهایت هدف همه اینها منجر به ایجاد یأس در جامعه و مردم و وحدتشکنی و التهابآفرینی در سطح جامعه میشد.