چشیدن مرگ
خداوند در آیات قرآن بیان می کند وقتی کالبد حضرت آدم(ع) را ساخت ، از روح خود در آن دمید و آن کالبد جان گرفت: فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ؛ پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم،(به فرشتگان گفتم) پیش او به سجده درافتید.(ص، آیه 72).
همین مساله را در باره دیگر انسان ها نیز بیان کرده و فرموده است: ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ؛ آنگاه او را درستاندام کرد و از روح خویش در او دمید.(سجده، آیه 9).
بر اساس آموزه های وحیانی اسلام همین روح که در کالبد آدمی دمیده می شود، نفس یا روان نام دارد. به این معنا که جوهر نفس و روح یکی است. این مطلبی است که مفسران و عالمان قرآنی بدان اعتقاد و بر آن تاکید دارند.(نگاه کنید: درس تفسیر آیت الله جوادی آملی، مورخ 15/ 8/ 87).
این نفس انسانی همانی است که خداوند آن را در هنگام مرگ، به طور کامل می گیرد و توفی می کند.(نحل، آیه 70) در این حالت نفس انسانی ،مرگ را می چشد ، نه آنکه مرگ، او را از میان بردارد. هنگامی که نفس، مرگ را می چشد بدن را فرو می گذارد و به مرگ می دهد و مرگ بدن را می گیرد و نفس این گونه از تن آزاد می شود. اینکه خداوند می فرماید: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ؛ هر نفسی چشنده مرگ است(آل عمران، آیه 185)، به این معناست که نفس، مرگ را می خورد نه آنکه مرگ ،نفس را بخورد. پس نفس با چشیدن مرگ ، تن را به مرگ که یکی از مخلوقات خداوند است(ملک، آیه 2) می دهد و خودش را رها می کند.البته باید توجه داشت که نفس به سبب آنکه با جسم چه خاکی و چه برزخی یا اخروی ارتباط دارد به طور طبیعی آثار آن نفس در این اجسام نیز خودش را نشان می دهد؛ زیرا این اجسام برای نفس آدمی در حکم ابزارهای اوست. این نفس به سبب همین عنصر غیبی بودن و تجردش است که می تواند در خواب از گذشته و آینده ای که فعلا معدوم است خبر بدهد.
به هرحال، این فاعل همان نفس است که مرگ را می چشد نه آنکه فاعل، مرگ باشد که نفس را بچشد. پس وقتی نفس ، مرگ را چشید تن خاکی را رها می کند و آن را به مرگ میدهد و خودش می رود با جسم برزخی و سپس در جهان برزخ نیز مرگ را دوباره می چشد و آن جسم برزخی را به مرگ میدهد و می رود با جسم اخروی اش در قیامت که دیگر آنجا مرگی نخواهد بود؛ چرا که جسم اخروی چه بهشتی و چه دوزخی هیچ ارتباطی با مرگ نخواهد داشت. از این رو انسان بهشتی همواره جاودانه خواهد زیست و انسان دوزخی در حالتی قرار دارد که میان مرگ و زندگی است.(اعلی، آیه 14).
همین مساله را در باره دیگر انسان ها نیز بیان کرده و فرموده است: ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ؛ آنگاه او را درستاندام کرد و از روح خویش در او دمید.(سجده، آیه 9).
بر اساس آموزه های وحیانی اسلام همین روح که در کالبد آدمی دمیده می شود، نفس یا روان نام دارد. به این معنا که جوهر نفس و روح یکی است. این مطلبی است که مفسران و عالمان قرآنی بدان اعتقاد و بر آن تاکید دارند.(نگاه کنید: درس تفسیر آیت الله جوادی آملی، مورخ 15/ 8/ 87).
این نفس انسانی همانی است که خداوند آن را در هنگام مرگ، به طور کامل می گیرد و توفی می کند.(نحل، آیه 70) در این حالت نفس انسانی ،مرگ را می چشد ، نه آنکه مرگ، او را از میان بردارد. هنگامی که نفس، مرگ را می چشد بدن را فرو می گذارد و به مرگ می دهد و مرگ بدن را می گیرد و نفس این گونه از تن آزاد می شود. اینکه خداوند می فرماید: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ؛ هر نفسی چشنده مرگ است(آل عمران، آیه 185)، به این معناست که نفس، مرگ را می خورد نه آنکه مرگ ،نفس را بخورد. پس نفس با چشیدن مرگ ، تن را به مرگ که یکی از مخلوقات خداوند است(ملک، آیه 2) می دهد و خودش را رها می کند.البته باید توجه داشت که نفس به سبب آنکه با جسم چه خاکی و چه برزخی یا اخروی ارتباط دارد به طور طبیعی آثار آن نفس در این اجسام نیز خودش را نشان می دهد؛ زیرا این اجسام برای نفس آدمی در حکم ابزارهای اوست. این نفس به سبب همین عنصر غیبی بودن و تجردش است که می تواند در خواب از گذشته و آینده ای که فعلا معدوم است خبر بدهد.
به هرحال، این فاعل همان نفس است که مرگ را می چشد نه آنکه فاعل، مرگ باشد که نفس را بچشد. پس وقتی نفس ، مرگ را چشید تن خاکی را رها می کند و آن را به مرگ میدهد و خودش می رود با جسم برزخی و سپس در جهان برزخ نیز مرگ را دوباره می چشد و آن جسم برزخی را به مرگ میدهد و می رود با جسم اخروی اش در قیامت که دیگر آنجا مرگی نخواهد بود؛ چرا که جسم اخروی چه بهشتی و چه دوزخی هیچ ارتباطی با مرگ نخواهد داشت. از این رو انسان بهشتی همواره جاودانه خواهد زیست و انسان دوزخی در حالتی قرار دارد که میان مرگ و زندگی است.(اعلی، آیه 14).