kayhan.ir

کد خبر: ۵۸۵۱۳
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۹

راز منحوس کانون!(نگاه)

«کانون نویسندگان ایران» به عنوان تشکل برخی از نویسندگان و شاعران و مترجمان داخلی، در دهه 40 شمسی بر پایه ضدیت با دین اسلام و وطن فروشی تشکیل شد!

پژمان کریمی

نگاهی به نام و کارنامه برپا دارندگان این تشکل منحله، به خوبی گویای ماهیت آن است.
«رضا براهنی»  نویسنده عضو کانون، به صراحت، از «غلامحسین ساعدی»- مارکسیست عمله ساواک  و عضو شورای رهبری ارتش به اصطلاح آزادیبخش ملی ایران یا همان منافقین  - و«جلال آل احمد» - کسی که روزگاری در حزب توده فعالیت می‌کرد- به عنوان پایه‌گذاران کانون نویسندگان نام می‌برد.
کانون در بدو امر و در طول فعالیت قانونی و غیرقانونی خود در پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره از مبارزه با دیکتاتوری  و برپایی آزادی قلم و بیان به عنوان آرمان‌های بزرگ یاد کرده و خود را پرچم‌دار آزادی‌خواهی معرفی کرده است. اما واقعیت این است که تشکل یاد شده نه تنها صداقتی در قبال شعار و آرمان خود ندارد که همواره در مسیر خواست و تثبیت جریان‌های دین‌ستیز و دیکتاتور و اجنبی وارد معرکه شده است.
در دوران سیاه پیش از انقلاب اسلامی، برخی از اعضای کانون به عنوان رابطین و مشاوران ساواک فعالیت می‌کردند. یکی از این افراد - چنان که اشاره رفت - ساعدی بود. این فرد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور فرار کرد و در خدمت منافقین و مسعود رجوی قرار گرفت. اما فرد دیگر خدمتگزار ساواک که در میان هم‌نسلانش نامی پررنگتر داشت ؛ «هوشنگ گلشیری» بود.
گلشیری خود در گفت‌وگو با مجله ایران منتشر شده در 21 آبان سال 58 در اشاره به گذشته‌اش، بی‌محابا پرده از عضویت خود در حزب توده برمی‌دارد و این حزب را تشکلی معرفی می‌کند که از بیرون از کشور دستور می‌گیرد.
در سال 1343 بهمن فرمان آرا نویسنده نهیلیست هدف حمایت دستگاه فرهنگی دولت موسوم به اصلاحات و مدیر تولید دفتر سینمایی «اشرف پهلوی» و شوهر وقتش«بوشهری»،«به سراغ گلشیری می‌رود و رمان کوتاه شازده احتجاب» این عضو کانون را برای روایت سینمایی و به تهیه‌کنندگی تل فیلم وابسته به تلویزیون ملی ایران، انتخاب می‌کند. این فیلم که در آن  جمشید مشایخی و نوری کسرایی و ...بازی کرده‌اند و از صحنه‌ای مهوع برخوردار است، نتوانست مخاطب عام را به سینما بیاورد و شکست سخت تجاری خورد.
گلشیری در پس از پیروزی انقلاب اسلامی بجای همگامی با مردم ایران و همدردی در جنگ تحمیلی  و دفاع از ایران، همچون «رفقا»ی خود در کانون، به تولید داستان در  سایه خلوت و بی‌دردی ادامه می‌دهد و تمام رسالت و تعهد خود به مردم و کشور را در ادعای  «نبود آزادی قلم»  و هیاهو پیرامون این توهم، می‌یابد. او اما،تنها به شکایت از اوضاع بسنده نمی‌کند و در مقطعی به تحکیم روابط خود با سفارت آلمان در تهران مشغول می‌شود. این روابط  مبهم موجب اعتراض برخی از هم تشکلی‌های وی نیز می‌شود.رضا براهنی یکی از همان کسانی است که روابط گلشیری و سفارت را افشا می‌نماید و از همکار خود گله‌گذاری می‌کند.
جدا از براهنی محمود دولت‌آبادی که از سوی گلشیری به نداشتن تسلط در داستان‌نویسی متهم شده بود،گلشیری را مبتذل‌نویس می‌خواند.
 در دهه 70 بود که   پروژه نوارسازان در سطح مطبوعات ایران مطرح شد.
 دو عامل سلطنت طلب «سیا» یعنی «الهه هیکس (شریف پور)» مدیر گروه حقوق بشر و برنامه‌ریزی در نیویورک و«شیرین عبادی» وکیل حامی بهاییان، فردی به نام «امیر فرشاد ابراهیمی» را وادار می‌کنند به عنوان عضو رسمی یک تشکل سیاسی و مذهبی، ادعاهای بی‌سند و اتهاماتی را علیه  نظام دینی به زبان آورد تا دستاویز متهم کردن ایران به نقض حقوق بشر در محافل بین‌المللی واقع شود.پروژه‌ای که با حمایت و پوشش گسترده رسانه‌های خارجی و  روزنامه‌های زنجیره‌ای قرار گرفت. پس از طرح نام هیکس به عنوان یکی از دو بانی اصلی پروژه، موضوع کمکهای آمریکا به 20 نویسنده و چهره سیاسی و ادبی  ایران پیش کشیده می‌شود. در میان آن 20 نفر نام گلشیری  در کنار نامهای «اکبر گنجی - روزنامه نگار مرتد -،ابراهیم نبوی طنزنویس فراری نهیلیست، سیمین بهبهانی شاعر و ترانه‌سرای سانسورچی دستگاه فرهنگی پهلوی و ماشاالله شمس‌الواعظین و... دیده می‌شود.
گلشیری در سال 1373 یعنی در دوره رئیس‌جمهوری هاشمی رفسنجانی به همراه 315 نویسنده و شاعر و مترجم پای بیانیه علیه نظام دینی را امضا می‌کند. در آن بیانیه بدون در نظر گرفتن ارزشهای جامعه دینی و بایستگی‌های عقلانی نظیر ممانعت از انتشار آثار ضداخلاقی که آثار امثال گلشیری را شامل می‌شد، نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان سرکوبگر بیان و قلم توصیف گردید.
در مجموع،گلشیری در کنار دیگر اعضای کانون نویسندگان نه تنها آثار خود را آینه بازتابنده آرمان‌های مردم ایران قرار نمی‌دهند بلکه؛خود در برابر آن آرمانها صف‌آرایی می‌کنند. با وجود این واقعیت و پیشینه، برخی از اهالی ادبیات و رسانه‌های داخلی، برای احیای نام  کانون منحله چپ نمای آمریکایی و بزرگنمایی و تقدیس نام  گلشیری و امثال وی به صورت جدی در تلاش هستند. مصداق این تلاش؛ مثلا در روز 22 مهر در میان برگهای منتشر شده خبرگزاری دولتی کار (ایلنا) حاوی متن  تحسین‌گرایانه به نفع جاسوس انگلیس – «ابراهیم گلستان» و در روز 26 مهر با انتشار متن گفت‌وگو با همسر گلشیری – «فرزانه طاهری» – به چشم می‌آید.
جریانی که در مقابل ادبیات متعهد معنا می‌شود گمان می‌کند  برپایی  دوباره کانون نویسندگان برای فعالیت عناصر ضد دین ادبیات ایران، حکم وحدت بخش دارد  و به مثابه ستاد جذب نیرو و عملیات عمل خواهد کرد!
در این میان، نقش آفرینی رسانه‌های دولتی یا نیمه دولتی چون ایسنا و ایلنا و...به نفع کانون و اهداف شوم آن، جای شگفتی دارد!
شهریور سال جاری، نشست رسمی اما غیرقانونی کانون با حضور برخی از چهره‌های جوان در پارکینگ منزل یکی از اعضا در تهران برگزار شد. این نشست که با پوشش خبری بی‌بی‌سی همراه گردید، شاید نشانه‌ای از  دورخیز کانون و حامیانش برای زیست دوباره رسمی و در استقبال از این گفته معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی «عباس صالحی» قابل تحلیل تلقی شود:
«کانون نویسندگان می‌تواند با پوست‌اندازی امکان فعالیت دوباره را  فراهم کند!»*
اگر چه این پوست‌اندازی به حتم، نه به معنای حذف تفکر دین‌ستیز و عناصر تابلودار آن که دقیقا به معنای تغییر چهره‌های پرچمدار و صف اول است!
ــــــــــــــــــــــــ
*- ایسنا: 19بهمن1392