kayhan.ir

کد خبر: ۵۸۳۲۷
تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۱۸
نگاهی به فیلم «خاکستر و برف» به کارگردانی روح الله سهرابی

سرباز کربلا در کشمکش پر بلا

سعید رضایی
در این روزها و همزمان با ایام عزاداری محرم، هر چند هیچ فیلمی با مضمون عاشورا و کربلا بر پرده سینماها نرفته است، اما فیلمی مهجور و مظلوم، با شمه‌ای از فرزندان عاشورایی این سرزمین درحال نمایش است. فیلم «خاکستر و برف» نشان می‌دهد، حتی در فضایی به ظاهر غیرجنگی و بدون توجه به کلیشه‌های مألوف در این عرصه نیز می‌توان ارزش‌های دفاع مقدس را جلا بخشید. روح الله سهرابی که پیش از این فیلم «محدوده ابری» را ساخته بود، از زاویه دید متفاوتی به ماجرای مردان جنگ و آدم‌های درگیر با این موضوع پرداخته است. تمام روایت فیلم در زمان حال می‌گذرد. داستان این فیلم درباره مردی با نام «احسان»(با بازی کامبیز دیرباز) است که پس از 25 سال باید خبر مهم و تکان دهنده‌ای را به یک مادر چشم‌انتظار بدهد. همین مسئله اتفاقات ناخواسته دیگری را برای او رقم می‌زند. او باید خبر یافته شدن جسد یک شهید را به مادری که سال‌ها منتظر فرزندش بوده بدهد. اما عده‌ای مخالف این کار هستند. مخالفتی که به درگیری میان آدم‌های درون فیلم منجر می‌شود.
فرهنگ دفاع مقدس، گنجینه‌ای تمام نشدنی برای کشف ایده‌ها، موضوعات و قصه‌های بدیع و شگفت‌انگیز است. هیچ نقطه‌ای از تاریخ پهناور و فرهنگ غنی ما، این چنین سرمایه‌ای را در اختیار اهالی هنر قرار نداده است. با این حال، متأسفانه هنرمندان و سینماگران ما کمتر سراغ این گنج می‌روند و این درحالی است که امروز همه از فقر محتوا و ضعف داستان در سینمای ایران می‌گویند. کاوش در دفاع مقدس می‌تواند بخشی از این خلأ را جبران کند. ویژگی خاص فرهنگ دفاع مقدس، ظرفیت بالای این فرهنگ در پذیرش قالب‌های مختلف است.
«خاکستر و برف» یک فیلم ملودرام با روایتی معماگونه است. مخاطب از ابتدا وارد فضایی پر از تنش و کشمکش می‌شود. معما بر محور شخصیت‌های فیلم ساخته می‌شود. بیشتر بار ماجرا نیز بر دوش شخصیت احسان است. او از یک طرف دوست شهید بوده و از طرفی باید خبر شهادت را به مادر منتظر برساند و از طرفی نیز با ممانعت و پرخاش دوستان و همسایگان سابق خود مواجه می‌شود. فیلم، در این روایت چند بعدی، علاوه بر مسئله شهادت و مادران شهدا و رنج‌ها و مشقت‌های بازماندگان دوران دفاع مقدس، به‌طور غیرمستقیم به مسائلی چون انتظار و عاشورا نیز می‌پردازد. چنان که در فیلم می‌بینیم، گروهی از مردم قصد عزیمت به کربلا را دارند. آنها معتقدند اگر مادر منتظر، از شهادت فرزندش آگاهی یابد، سفر آنها لغو خواهد شد، چون باید به مراسم تشییع و دفن استخوان‌های باقی مانده از شهید مشغول بشوند. اما غافل از اینکه یکی از سربازان کربلای جبهه‌های نبرد حق با باطل به آنجا بازگشته است و روح عاشورا زنده شده است.
در این میان، جنگ اصلی فیلم، میان دوست شهید و داماد مادر شهید است. فیلم «خاکستر و برف» به جای تلقین مستقیم مفاهیم ارزشی، سعی کرده تا با برپایی این دعوا مخاطب را به تفکر و بازاندیشی درباره دفاع مقدس دعوت کند.
تنها ضعف فیلم، کمبود داستان و حادثه در فیلم است. «خاکستر و برف» اگر روایت پرفراز و نشیب تری را دستمایه قرار می‌داد، می‌توانست هم به فیلم بزرگ و باشکوهی تبدیل شود و هم در جذب مخاطب بهتر عمل کند. یکی از نقاط ضعف آثار اغلب فیلمسازان جوان و نوجوی سینمای ما در سال‌های اخیر، کمبود داستان است که روح الله سهرابی نیز به آن دچار است. به همین دلیل هم بار اصلی فیلم، بر دوش دعوا و تنش در روابط میان آدم هاست.
جذابیت اصلی فیلم «خاکستر و برف» علاوه بر ایجاد روابط پرکشمکش میان آدم‌های درون فیلم، فضاسازی خاص این أثر است. تمام فیلم در فضایی مه‌آلود و توأم با بارش کم و زیاد برف اتفاق می‌افتد. فضایی که به مفهوم تکان‌دهنده فیلم هم کمک می‌کند. این فضا، حاکی از تقابل تیرگی و سپیدی دارد. پس زمینه فیلم، تیره و تار و یأس است اما سفیدی برف، یادآور نیکی و امید است.
سکانس اختتامیه فیلم، یکی از صحنه‌های ماندگار سینمای سال‌های آخر سینمای ایران است. جایی که مادر شهید، پس از گذشت 90 دقیقه از فیلم، رخ می‌نماید و حاکی از نوعی خودآگاهی درباره سرنوشت روشن و افتخارآمیز فرزند خودش است. به این ترتیب، تماشاگر فیلم، با حالی دگرگون و پالایش یافته سینما را ترک می‌کند. مسئولیت اصلی سینمای متعهد همین است.
 اینکه درعین جذابیت و سرگرم کردن مخاطب، هم زمینه را برای تفکر و اندیشه تازه و خلاقانه نزد مخاطب فراهم کند و هم به پاکسازی باطن تماشاگر منجر شود. در غیراین صورت، سینما تنها بازیچه‌ای برای تلف کردن وقت مردم تبدیل می‌شود.
با این حال، جای تأسف دارد که چنین فیلمی چرا به‌طور محدود و در گروه «هنر و تجربه» که برای مخاطب خاص سینما تعبیه شده، به نمایش درآمده است. این هم از دردهای فرهنگی امروز ماست. چرا آثاری که به سهولت ساخته می‌شوند و فاقد محتوای ارزشمندی هستند، بلافاصله پس از تولید و به‌طور گسترده در سینماها اکران می‌شوند اما فیلم‌های دفاع مقدسی که با دشواری ساخته می‌شوند، باید مدت‌ها در نوبت اکران بمانند و پس از آن نیز به شکل مهجور و مظلوم به نمایش در می‌آیند؟