kayhan.ir

کد خبر: ۵۴۹۷۳
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۴

بی تو همه دقیقه‌ها تکراری است(چشم به راه سپیده)


Email:SEPIDEH@Kayhannews.ir
غروب شد نیامدی!
چه جمعه‌ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض‌ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت‌شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته‌ایم و دل شکسته‌ایم نه
ولی برای عده‌ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه‌ام
دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نیامدی
مهدی جهاندار
***
غربت مبهم
این کوچه دوباره شور نم نم دارد
دلواپسی و غربت مبهم دارد
آذین شده و میان عود و اسپند
باز آمدن مسافری کم دارد
سیدعلی‌اکبر سلیمانی
***
سهم عاشقان گمنام
می‌برم این روزها نام تو را آرام‌تر
تا بمانم در شمار عاشقان گمنام‌تر
نیستی فرصت برای درد دل کردن کم‌ست
درد دل باشد برای دردهایی عام‌تر
درد اول دوری از آیینه و آیینگی‌ست
درد دوم درد دل‌هایی از این هم خام‌تر
کاشکی گاهی به ما سر می‌زدی هر چند نیست
در میان خستگان از قلب ما ناکام‌تر
خشک شد لب‌های ما با چند ندبه می‌رسی؟!
جان مولا، ساقی از دست تو شد این جام‌، تر!
زیر لب ذکر تو را هر روز و هر شب گفته‌ام
گفته‌ای: آرام‌تر... آرام‌تر... آرام‌تر
می‌رسی با انتخابی سخت! می‌دانم ولی
بی‌گمان از عاشقانی بهتر و خوش‌نام‌تر
سهم ما... شوق حضور و آبروی انتظار!
سهم عاشق‌های از گمنام هم گمنام‌تر
نغمه مستشار نظامی
***
لب پر از دعا
دلم قرار نبود از شما جدا بشود
دلم قرار نبود از غمت رها بشود
شبم قرار نبود این چنین رود در خواب
سحر بیاید و این سینه بی‌صفا بشود
قرار بود که هر شب برای نافله‌ها
غلام تو به صدای امیر پا بشود
قرار بود که دار و ندار عاشقتان
کمی ز گرد و غبار ره شما بشود
قرار بود که من یار خوبتان باشم
گدا قرار نشد دشمن خدا بشود
قرار نیست مگر من رسم به کوچه‌تان؟
قرار نیست که وصلت نصیب ما بشود؟
قرار بود که من بین روضه جان بدهم
قرار بود که خاکم به کربلا بشود
سر قرار شما آمدی نبودم من
امان از آن که سرش پر ز ادعا بشود
بیا قرار گذاریم باز هر جمعه
دم غروب لب من پر از دعا بشود
مجید خضرایی
***
مانند من چقدر فراوانند
چشم تمام آینه‌ها روشن، چون جلوه‌گاه حضرت بارانند
دارند با وضوی تماشایش، از روی خود غبار می‌افشانند
مانند عشق خانه براندازست، عطرش که بوی نرگس شیرازست
محتاج وصف بی‌حد و اندازه‌ست، این روز مژده داده بی‌مانند
از دیدن تو سیر نخواهد شد، چشمی که روزه بوده هزاران سال
بنشین ببینمت دل سیر آقا، مانند من چقدر فراوانند
کعبه سرود مقطع شعرش را، بیت دوازده به غزل پیوست
تکمیل شد تغزل حج، عشاق، لبیک‌گوی مصرع پایانند
این شعر نذر چل سحر آمین‌ست، امروز ادا شده‌ست که آدینه‌ست
صبح است و با ندای «انا المهدی»، مردم دعای ندبه نمی‌خوانند
نجمه‌سادات هاشمی