kayhan.ir

کد خبر: ۵۳۸۲۰
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۹:۵۶
مقاومت در برابر انگلیس با نگاهی به سریال «دلیران تنگستان»

آهای انگلیسی تو با من طرفی بیا بیرون لعنتی...!

 سعید مستغاثی

 «آهای انگلیسی!
با من طرفی. دِ بیا بیرون لعنتی...»
این آخرین جمله‌ای است که رئیس علی دلواری ( فرمانده مجاهدان تنگستان و دشتستان علیه مهاجمان انگلیسی) در سریال ماندگار «دلیران تنگستان» خطاب به نظامی انگلیسی می‌گوید که پشت درختی پنهان شده، در حالی که سربازان هندی، یکی یکی جلوی گلوله قرار گرفته و برزمین می‌افتند.
این صحنه، پس از هجوم ناجوانمردانه و گسترده ارتش بریتانیا به سواحل جنوبی ایران در خلیج فارس و بندر بوشهر که با پیشرفته‌ترین سلاح مخرب اعم از ناوهای جنگی و توپ و تیربار انجام گرفت، به تصویر درمی‌آید که تنها عده‌ای جوان پاکباز، مومن و وطن پرست تنگستانی با تفنگ‌های بسیار ابتدایی فارغ از حکومت مرکزی قاجار ( که در آن روزگار تحت نفوذ فراماسون‌های انگلیسی قرار داشت) در مقابل ارتش متجاوز ایستادگی کردند.
سریال تلویزیونی «دلیران تنگستان»، تنها تلاش تصویری است که برای روایت آن مبارزه دلیرانه و در عین حال مظلومانه در سالهای اوایل دهه 50 توسط همایون شهنواز و دوستانش جلوی دوربین رفت و الحق که تا همین امروز تصاویرش علی‌رغم همه محدودیت‌های ابزاری و فنی، همچنان گیرا و تاثیر گذار است. علاوه براینکه تنها تصویری است که از دلاوران تنگستان و قیام ضداستعماری شان به رهبری رئیس علی دلواری علیه اشغالگران انگلیسی  برجای مانده است. سریالی مملو از عشق و حماسه و حادثه و روایات تکان‌دهنده تاریخی .
کاراکتر، بازی و تیپ مرحوم محمود جوهری ( بازیگر نقش رئیس علی که اولین و آخرین نقش اصلی و مهم زندگی اش را ایفا کرد و در همان زمان، طی یک تصادف رانندگی همراه همسرش به دیار باقی شتافت)، حضور شهروز رامتین در نقش خالو حسین، موسیقی فضا ساز احمد پژمان و صدای  روایتگر هوشنگ لطیف پور و ...از دیگر رموز ماندگاری سریال «دلیران تنگستان» بود که در آن روزگار نسل پرشور ما را پای جعبه جادویی می‌کشاند که مملو از گمراهی و تباهی بود.
داستان «دلیران تنگستان» دو مقطع از تاریخ این سرزمین را دربرمی گرفت. دو مقطعی که نیروهای نظامی استعمار به سرکردگی انگلستان، خاک ما را پس از رنگین ساختن به خون  جوانان وطن، درنوردیدند و لگدکوب چکمه پوشان خود ساختند. یکی در سال 1856 میلادی و در دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار و صدارت میرزا آقاخان نوری که به مقاومت احمد تنگستانی و یارانش انجامید. نکته قابل توجه تاریخی این است، در همان زمان که شاه قاجار و صدراعظم فراماسونش به همراه کابینه به اصطلاح متجدد و روشنفکرش در صدد واگذاری امتیازاتی به متجاوزین و کوتاه آمدن در مقابل آنها بودند، بنا به نوشته عباس امانت در کتاب «قبله عالم»، متجاوز از 30 تن از علمای عظام شیعه از یازده ولایت ایران، تصمیم گرفتند تا هریک 10 تا 20 هزار سرباز را از ناحیه خود به خدمت گیرند تا از خاک اسلام در برابر کفار دفاع نمایند. امانت در بخشی دیگر از کتابش اشاره دارد،اما آنچه شاه زیر نفوذ صدراعظمش پیشنهاد می‌کرد، چیزی در حکم تن دردادن به تحت الحمایگی انگلستان بود!
اما دیگربار در زمان جنگ جهانی اول بود که نیروهای بریتانیا برای اشغال ایران به خاک ما هجوم آوردند. این در حالی بود که پیش از آن، قراردادهای خفت باری که می‌خواستند با همکاری به اصطلاح متجددین روشنفکر و شاهان بی‌کفایت به این ملت  تحمیل کنند (همچون؛ قرارداد رویتر، رژِی، قرارداد 1919 و ...) هر یک با حضور مراجع عظام شیعه و مقلدشان به بن بست خورده بود. اما این بار نیز همان شیعیان مبارز و علمای آنها دربرابر متجاوزین خارجی مقاومت کردند که در میان آنها،نام‌هایی مانند رئیس‌علی‌دلواری، خالو حسین دشتی، سید محمد رضا کازرونی، شیخ حسین چاکوتایی و ...بر تارک زرین صفحات تاریخ ما همچنان می‌درخشد.
نکته قابل ذکر این است متاسفانه بازهم در اغلب عرصه‌هایی که ذکر شد، آنکه همراه اشغالگران و استعمارگران بود و به نام ایرانی، علیه منافع ملت و کشورش حرکت کرد، دسته‌ای از به اصطلاح شبه‌روشنفکران و متجددین بودند که در تاریخ معاصر ما، عنوان ملی گرا را هم یدک می‌کشند. بایستی به تاریخ مراجعه کرد و بدون تعصب به مطالعه آن نشست. در تاریخ آمده است، دلیران تنگستان که با دست تقریبا خالی و بدون پشتیبانی دولت مرکزی در برابر ارتش تا دندان مسلح انگلستان مقاومت می‌کردند (چون در جنگ مابین تنگستانی‌ها و انگلیسی‌ها برای دفاع از خاک ایران، در کمال حیرت و شگفتی، دولت مرکزی اعلام بی‌طرفی کرده بود!) اما به درخواست کنسول انگلیس (ماژور هوور) از والی فارس، دولت مرکزی هم در سرکوب آنها مشارکت ورزید! شاید موجب تعجب برخی باشد که والی فارس در آن زمان «مصدق السلطنه» یا همان دکتر محمد مصدق بود که خودش در این مورد در مجلس دوره چهاردهم چنین توضیح می‌دهد:
«...بنده مامورین خوب از انگلستان دیده‌ام. من مامورین بسیار شریف و وطن دوست از انگلستان دیده ام. من مذاکراتی در شیراز و تهران با اینها دارم. یک روز ماژور هوور، قنسول انگلیس آمد و به من گفت: ما حکم داده‌ایم تنگستانی‌ها را تنبیه بکنند...گفتم شما پلیس جنوب را مامور تنبیه تنگستان بکنید برمنفوریت آنها افزوده می‌شود. تنگستانی‌ها اگر شرارت می‌کنند، من تصدیق می‌کنم. اگر بعضی از آنها راهزنی می‌کنند، من تصدیق دارم. اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند، آنها جزء شهداء وطن پرست می‌شوند و من راضی نیستم. ولی اگر من والی هستم، آنها را تنبیه کنم، به وظیفه خودم عمل کرده‌ام و کار صحیحی کرده‌ام. گفت توضیحات شما، مرا قانع کرد، شما کار خودتان را بکنید. من از شما تشکر می‌کنم. بعد از چند روز من تنگستان را امن کردم و ماژور هوور آمد از من تشکر کرد...»!(به نقل از کتاب «سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم» نوشته کی استوان - جلد اول -ص 23)
همکاری مصدق السلطنه با پلیس جنوب و تجهیز قوای دولتی در سرکوبی دلیران تنگستان و دشتستان، سبب شد، سفارت انگلیس از نخست وزیر جدید بخواهد که مصدق را در سمت والی فارس باقی نگه دارد. عین نامه چنین است :
«... سفارت انگلیس، 4 نوامبر 1920 میلادی
پس از استعلام از صحت مزاج، تقدیم ارادت، زحمت می‌دهد از قرار تلگرافی که قنسول انگلیس مقیم شیراز مخابره کردند، آقای مصدق السلطنه از سقوط کابینه قبلی و تشکیل کابینه جدید، قدری مضطربند که مبادا این کابینه در مواقع لازمه، همراهی و مساعدت مقتضی از ایشان ننمایند و گویا خیال استعفا دارند. از قرار راپرت‌هایی که از قنسول انگلیس در شیراز می‌رسد، حکومت معظم له در شیراز خیلی رضایت بخش بوده. اگر حضرت اشرف صلاح بدانند، بد نیست که دوستانه تلگرامی به معزی الیه مخابره فرموده، خواهش کنید که به حکومت خود باقی بوده و از این خیال منصرف شوند. ایام شوکت مستدام .
مستر نرمان...»
(به نقل از کتاب «سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم» نوشته کی استوان - جلد اول - ص 14 و 15 همچنین صفحات 168 و 169 از جلد اول کتاب «تاریخ سیاسی معاصر ایران» نوشته دکتر سید جلال‌الدین مدنی)
تاریخ حکایت از آن دارد که برای فروپاشی و انهدام ایران با تمام قدرت از عوامل سازمان‌های فراماسونری خود استفاده کردند. از کسانی که ظاهرا تابعیت ایران را یدک می‌کشیدند، چه در قضیه جنگ‌های ایران و روس و بسته شدن قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان، چه در واگذاری همه منابع رو زمینی و  زیرزمینی این کشور تحت عنوان امتیاز رویتر، چه در ماجرای تنباکو و لاتاری و ...که همیشه، واسطه‌ها را از اهالی همین مملکت برمی‌گزیدند و خود در سایه قرار می‌گرفتند.
همین امپراتوری بریتانیا وعمالش (که درواقع توسط کانون‌های جهان وطن صهیونی هدایت شده و می‌شوند)، هنگامی که تلاش ملت ایران را برای برپایی عدالتخانه دیدند، به کمک همان عوامل فراماسونی، برخی از آنان را به درون سفارت انگلیس کشاندند تا مشروطه‌شان را از دیگ پلوی سفارت بیرون آورند. و هنگامی که از مشروطه هم طرفی نبستند و نتوانستند مردم ایران را از ایدئولوژی رهایی بخششان، دور ساخته و با ظواهری همچون تجدد و تمدن بفریبند از در دیکتاتوری منّور درآمدند و بازهم به یاری عناصر ماسونی همچون محمد علی فروغی، رضاخان میر‌پنج را علم کردند تا با سرکوب مستقیم، از ملت نسق بگیرد و هویت آنها را مسخ نمایند.
در بخشی از همان سریال «دلیران تنگستان»، رئیس علی خطاب به واسموس آلمانی گلایه می‌کند که:
«...فرنگیا اومدن ...اومدن که ما می‌خوایم تمدن تازه را رواج بدیم. حالا از نکبت این تمدن، خیانت، نفاق، دشمنی، برادر‌کشی و جیره خوری محشر کرده. دیگه تو خونه‌ها هم ریشه دوانده، بدتر هم میشه...»
همان طور که ملاحظه می‌فرمایید در تمام تهاجمات امپراتوری بریتانیا به عزت و شوکت و استقلال ایران، همواره طراحان و برنامه ریزان و فرماندهان انگلیسی خود را پشت ایرانی‌ها یا اهالی دیگر ملل مستعمره پنهان ساخته اند.
در قسمتی از سریال «دلیران تنگستان» که متجاوزین انگلیسی در حال قتل و غارت مردم بی‌پناه بوشهر هستند و تصویر نشان می‌دهد، در محاصره شعله‌های آتش، کودکی گریان می‌گریزد، صدای هوشنگ لطیف پور را می‌شنویم که می‌گوید :
«...ایرانی را می‌کشد، به حقوق سیاسی و اجتماعی او تجاوز می‌کند، هندی را به کشتن می‌دهد، به کشتن ایرانی وامی‌دارد و به این ترتیب در میان دو قوم شرقی همسایه تخم کین می‌پراکند. یعنی ز هر طرف که کشته شود، سود استعمار است...»
حالا امروز هم وقتی به تلویزیون بی‌بی سی فارسی نگاه می‌کنم و گفته  می‌شود که چگونه از شش ماه پیش از برپایی این کانال ماهواره‌ای، به شکار بچه‌های ما پرداختند و اینک این جوانان ساده دل را تحت عنوان خبرنگار و مجری و گزارشگر، در مقابل دوربین خود قرار می‌دهند تا علیه ملت و سرزمین مادری و دین و هویت و فرهنگ خود سخن بگویند و به عنوان مزدوران تهاجم نوین استعمار  به ایران و ایرانی ( که این بار با شکل و فرم تازه‌ای انجام می‌پذیرد)، بازهم چهره‌های اصلی انگلیسی را پنهان کنند، بی‌اختیار به یاد همان صحنه شهادت رئیس‌علی دلواری در سریال «دلیران تنگستان» می‌افتم؛ در همان صحنه‌ای که رئیس علی با تاسف، هندی‌هایی را نظاره می‌کرد که ناخواسته پیشقراول ارتش متجاوز قرارگرفته، جلو می‌آیند و مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرند.
در همین صحنه زمرمه رئیس علی را می‌شنویم که با به زمین افتادن هر سرباز هندی، می‌شمرد:
«...یه هندی، یه هندی دیگر، بازهم یه هندی و...»
و آنجا است که از پشت سنگرش بیرون می‌آید، از ته دل فریاد می‌زند و با همان جمله معروفش، انگلیسی لعنتی را به هماوردی خواند. دوربین در این لحظه، به روی فرمانده انگلیسی که پشت درختی پنهان شده، زوم کرده و وی را نشان می‌دهد که چگونه مزورانه صحنه نبرد را نظاره می‌کند و ...