سیر مداخلات آمریکا در پرونده هستهای ایران
وقتی تسلیم بدون قید و شرط اصلاح طلبان دشمن را جریتر کرد !(پاورقی)
Research@kayhan.ir
در پی فضاسازیهای آمریکا، در تاریخ 10 ژوئن 2003 (20خرداد 1382) پرونده هستهای ایران نخستین بار با عنوان پرونده اضطراری، در هفتمین دستور اجلاس شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، قرار گرفت.(6)
به دنبال آن، در تاریخ 16 ژوئن 2003 (26خرداد 1382)، وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا، در اجلاس لوکزامبورگ طی بیانیهای از ایران خواستند بدون قید و شرط پروتکل الحاقی را امضا کند.
خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز در این زمان اظهار میدارد که مایل نیست ایران اسلامی به یک ایران هستهای تبدیل شود.(7)
چند روز بعد، در تاریخ 29 خرداد 1382، اولین موضعگیری شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص موضوع هستهای ایران، به صورت صدور یک بیانیه آشکار شد. در این بیانیه، بر ضرورت حل و فصل ابهامات و تصویب و اجرای پروتکل الحاقی از سوی ایران، تأکید گردید.(8)
به گفته علی باقری ـ معاون دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی ـ هنگامی که غربیها انفعال دولت و مجلس را مشاهده میکنند، وزیر امور خارجه انگلیس در تاریخ 15 مرداد 1382 نامهای به ایران مینویسد مبنی بر اینکه برنامه هستهای ایران باید تعلیق شود.(9)
در چنین شرایطی، اما مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران در همان تاریخ 15 مرداد 1382، در مورد شیوه مقابله با تهدیدات دشمن میفرمایند:
«هرگونه عقبنشینی در مقابل قدرت متکبر و زورگو، تشویق به تعرض و تجاوز بیشتر خواهد بود. این را ما در طول چند سال در صحنههای گوناگون تجربه هم کردهایم. هر جا عقبنشینیای مشاهده کردهاند، یک قدم جلو آمدهاند ؛ ممنون نشدهاند که بگویند بالاخره اینها یک امتیاز دادند، ما هم یک امتیاز بدهیم. در مقابله و مواجهه قدرت، این حرفها معنا ندارد. قدرتهای مادی، این مطالب سرشان نمیشود. وقتی دیدند طرف یک قدم عقب رفت یا مرعوب شد، احساس میکنند پس باید فشار را بیشتر کرد.
تنها چیزی که میتواند کشور ایران و نظام اسلامی را حفظ کند، استحکام داخلی و عزم جزم بر دفاع مشروع و منطقی است. البته دشمن موذیگری میکند، راه را دشوار میکند، هزینههایی را بر ما تحمیل میکند ؛ منتها رسیدن به مرتبه عالی عزت و پیشرفت، هزینههایی هم دارد. هر جا ما تقوا پیشه کردیم، صبر کردیم و ایستادگی نشان دادیم، خدای متعال اجر ما را ضایع نکرد ؛ اما هر جا وادادگی نشان دادیم، ضربه خوردیم و آنجا اختلال به وجود آمد... علاج مشکلات کشور ایران همین است ».(10)
علیرغم مواضع صریح مقام معظم رهبری مبنی بر ایستادن در مقابل زورگوییهای دشمن و عدم عقبنشینی و وادادگی در برابر آنان، الهه کولایی عضو ارشد حزب مشارکت، در گفتوگو با روزنامه یاس نو ـ ارگان حزب مشارکت ـ با اتخاذ یک رویکرد سازشکارانه، در مرداد 1382 اظهار میدارد:
«با پیوستن بدون قید و شرط ایران به پروتکل الحاقی، برنامههای هستهای ایران شفاف میشود».(11)
قطعنامه شورای حکام در شهریور 1382
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی که انفعال دولت اصلاحات را دیده بود، روز 21 شهریور 1382 قطعنامهای را به پیشنهاد کشورهای اروپایی به تصویب رساند که ضربالاجل 50 روزهای را تا 9 آبان برای ایران تعیین کرد تا پروتکل الحاقی را امضا کند. این قطعنامه همچنین از ایران خواسته بود که هرگونه برنامه غنیسازی اورانیوم را متوقف و ثابت کند که در حال تولید سلاح اتمی نیست.(12)
اما باید توجه داشت که براساس مفاد صریح اساسنامه آژانس بینالمللی انرژی اتمی، طرح هرگونه درخواست و الزام ایران به تعلیق فعالیتهای غنیسازی، خلاف مقررات آژانس میباشد. آژانس بر مبنای اساسنامه خود، حق الزام ایران به تعلیق را ندارد و درج چنین درخواستی در قطعنامه شورای حکام هم فاقد مشروعیت بوده است.(13)
آقای البرادعی، مدیرکل آژانس نیز پس از تصویب قطعنامه شهریور 1382، ضمن اعلام این موضوع که ایران بایستی کلیه فعالیتهای مربوط به غنیسازی اورانیوم و چرخه سوخت را متوقف سازد، اذعان داشت که: «خواست آژانس و شورای حکام در قطعنامه صادره، با قوانین موجود بینالمللی در زمینه هستهای مطابقت ندارد اما با وجود غیرقانونی بودن قطعنامه، ایران بایستی تمامی فعالیتهای مرتبط با غنیسازی را متوقف سازد».(14)
در چنین شرایطی، در تاریخ 13 مهر 1382، آقای حسن روحانی به عنوان مسئول ارشد پرونده هستهای ایران در دولت اصلاحات انتخاب شد و کمتر از دو هفته پس از آن، یعنی در تاریخ 24 مهر 82، روحانی در دیدار با محمد البرادعی مدیر کل آژانس اتمی، آمادگی خود را برای امضای پروتکل الحاقی اعلام کرد !(15)
بیانیه سعدآباد (بیانیه تهران)
در چنین شرایطی، دولت خاتمی به جای آنکه مسائل هستهای را با آژانس بینالمللی انرژی اتمی حل و فصل نماید، با نمایندگان سه کشور اروپایی انگلستان، آلمان و فرانسه ـ که در پشت پرده با آمریکا کاملا هماهنگ بودند ـ وارد مذاکره شد! در حقیقت سیاست خارجی دولت خاتمی، ادامه همان سیاست خارجی دولت آقای هاشمی بود. در آن زمان نیز دولت آقای هاشمی با مشروعیت دادن به سه کشور مذکور موسوم به تروئیکای اروپا، چندین سال مذاکراتی را تحت عنوان «گفتوگوهای انتقادی» با آنها انجام میداد که در واقع محاکمه جمهوری اسلامی ایران از جانب کشورهای مذکور بود! دولت خاتمی نیز با انجام مذاکره با آنان به جای آژانس، در واقع به مداخلات غیرقانونی آنان مشروعیت میداد .
بدین ترتیب، مذاکرات چهار جانبه تهران با حضور وزرای خارجه سه کشور انگلستان، آلمان و فرانسه در تاریخ 30 مهر 1382 در تهران برگزار شد. پس از این مذاکرات بیانیهای صادر شد که به بیانیه سعدآباد معروف شد و طبق آن طرف مذاکرهکننده ایرانی پذیرفت که ایران به پروتکل الحاقی بپیوندد و فعالیتهای غنیسازی اورانیوم را به حالت تعلیق درآورد.(16)
در توافقنامه سعدآباد، طرف غربی از ما سه مورد را خواستار شد و این موارد همانهایی بود که در قطعنامه شورای حکام در 21 شهریور 82 آمده بود. یعنی تعلیق غنیسازی، اجرای سریع پروتکل الحاقی و ارائه یک اظهارنامه کامل درباره تاریخچه فعالیتهای هستهای ایران. اروپاییها هم ظاهرا سه تعهد در مقابل ایران کردند. یکی کمک به توسعه فعالیت صلح آمیز هستهای ایران، دیگری کمک در جهت عاری شدن خاورمیانه از سلاحهای هستهای و یکی هم بسته شدن پرونده هستهای ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی. در این میان ایران به هر سه تعهد خود عمل کرد اما طرفهای غربی به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکردند.(17)
یک روز بعد از امضا شدن بیانیه تهران، آدام ارلی معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، درباره نقش پشت پرده آمریکا در این مذاکرات گفت : «وادار کردن ایران به انجام چنین کاری، نتیجه یک تلاش چندجانبه بود که ما خواهان آن بودیم و بهطور کامل در آن شرکت داشتیم».(18)
یعنی در واقع سه کشور اروپایی در هماهنگی کامل با آمریکا، این پروژه را به جلو میبردند.
آدام ارلی دو روز بعد از آن نیز طی سخنانی گفت:
«وزرای خارجه سه کشور اروپایی در مذاکرات خود در تهران، هیچ امتیازی به ایران ندادهاند». (19)
یوشکا فیشر وزیر امور خارجه آلمان نیز در بازگشت از ایران، در فرودگاه برلین با خرسندی تمام گفت:
« آلمان، فرانسه و انگلیس، هیچ امتیازی به تهران ندادهاند».(20)
اظهارات مقامات اروپایی و آمریکایی، صحت گفتار مقام معظم رهبری در تاریخ 7 خرداد 82 را اثبات کرد؛ آنجا که فرمودند:
«بعضیها میگویند چیزی بدهیم و چیزی بگیریم! بدهیمش درست است، بگیریمش درست نیست؛ هیچ چیز نخواهند داد».
آقای حسن روحانی طی مصاحبهای در تیر ماه 83 در توجیه دلیل پذیرفتن شرایط تحمیلی غربیها در بیانیه سعدآباد، با اظهار اینکه تعلیق به صورت داوطلبانه و موقت میباشد، میگوید:
در قطعنامه سپتامبر 2003 آمده بود که «تعلیق غنیسازی و هر فعالیتی که به غنیسازی مربوط میشود». «اروپاییها گفتند شما بیایید در تعلیق طبق قطعنامه عمل کنید و ما هم تعهد میکنیم در ماه ژوئن (خرداد 83) این پرونده را از دستور کار خارج کنیم».(21)
اما سفیر آلمان در تهران، بعدها پرده از هدف نهایی کشورهای اروپایی از توافقنامه سعدآباد برمیدارد و در یک برنامه تلویزیونی در پاسخ به سؤال مجری صدا و سیما صراحتا به مردم ایران اعلام میکند:
«من نمیخواهم شما را فریب بدهم. ما خواستار تعلیق همیشگی فعالیتهای هستهای ایران هستیم.»!(22)
در تاریخ اول آبان 1382، طرف ایرانی در یک بذل و بخشش بیسابقه، اظهار نامهها و اسناد برنامه هستهای ایران در گذشته را به آژانس ارائه کرد. آقای البرادعی طی مصاحبهای در این خصوص گفت:
«مجموعه عظیمی از اسناد به آژانس ارائه شده است که ما باید کار راستیآزمایی در خصوص آنها را آغاز کنیم».(23)
در واقع طرف ایرانی یک اظهار نامه 1033 صفحهای فعالیتهای هستهای ایران را به آژانس تسلیم کرد که در آن جزئیات مربوط به فعالیتهای هستهای ایران از پیش از انقلاب تا آن تاریخ وجود داشت. در واقع ما در یک اقدام بیسابقه در طول تاریخ همکاری کشورها با آژانس، 1033 صفحه سند تقدیم آژانس کردیم که طی آن حجم انبوهی از اطلاعات به کلی سری کشور به دلیل ارائه این اسناد به آژانس، در اختیار سرویسهای جاسوسی غرب قرار گرفت. یکی از مهمترین تبعاتی که ارائه این اظهارنامه به غرب داشت، این بود که آنها بر مبنای این اطلاعات توانستند بازارهای غیررسمی را که ایران بهطور قانونی از آنها مواد و تجهیزات لازم برای توسعه فعالیتهای هستهای خود را خریداری کرده بود، شناسایی و تعطیل کنند.(24)
در تاریخ 11 آبان 1382 یعنی حدود کمتر از دو هفته پس از توافق سعدآباد، رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام، فضای حاکم بر تعاملات دیپلماتیک را چنین تبیین میکنند:
«اگر قرار باشد دشمنان و مراکز قدرت زیادهخواهی کنند و سنگر به سنگر جلو بیایند و ما هم عقبنشینی کنیم، این شیوه تسلیم به هیچ وجه درست نیست و اجازه چنین کاری هم داده نخواهد شد».(25)
یعنی مقام معظم رهبری تلویحا از معاهده سعدآباد به عنوان یک عقبنشینی طرف ایرانی یاد میکنند .
به دنبال این ماجرا، در تاریخ 19 آبان 1382، نامه رسمی پذیرش پروتکل الحاقی، از سوی طرف ایرانی به آژانس تسلیم گردید.(26)
معاهده سعدآباد، فعالیتهای هستهای ایران را فلج کرد و در عوض چیزی که نصیب ایران شد، قطعنامههای مداوم شورای حکام علیه ایران بود. به تحریک آمریکا، کشورهای غربی در تاریخ 5 آذر ماه 82، برخلاف انتظار تیم مذاکرهکننده ایرانی، دومین قطعنامه پیشنهادی خود علیه ایران را به شورای حکام تحویل دادند.(27)
شورای حکام در این قطعنامه شدیداللحن خود، علاوه بر درخواستهای قبلی، تهدید نمود که چنانچه کوتاهیهای جدی و بیشتر از جمهوری اسلامی ایران دیده شود، شورا فورا تشکیل جلسه خواهد داد و تصمیمات لازم را اتخاذ خواهد نمود.(28)
آقای حسن روحانی همچنین در توجیه علت انعقاد معاهده سعدآباد یا همان بیانیه تهران، میگوید:
«وضعیت روانی حاکم بر جامعه و تکرار تهدیدات آمریکا و اسرائیل در مورد حمله نظامی علیه ایران نیز نه تنها وضعیت اقتصادی کشور را با رکود مواجه کرده بلکه روابط خارجی اقتصادی ایران نیز با مشکلات قابل توجهی روبهرو گردیده بود».(29)
با این منطق آقای روحانی، جمهوری اسلامی باید به هرگونه تحمیل غربیها تن میداد و تسلیم انواع باجخواهیهای آنها میشد! چرا؟ زیرا که غربیها در هر زمان که بخواهند میتوانند ما را تهدید به حمله نظامی کنند و فشارهای مختلف اقتصادی را ـ همانگونه که از سال 1358 به بعد وارد کردهاند ـ بر ما اعمال کنند.
البته اگر با این منطق بخواهیم به همه قضایا نگاه کنیم، اصولا نبایستی انقلاب میکردیم! چون رژیم شاه یک رژیم سر تا پا مسلح بود که یک دستگاه قوی امنیتی و پلیسی نیز از آن حفاظت میکرد و همه امکانات اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی کشور نیز در اختیار آن قرار داشت و همه قدرتهای جهانی نیز مانند آمریکا، شوروی، کشورهای اروپایی و ... نیز از آن حمایت میکردند. در طرف مقابل، ملتی قرار داشت که نه اسلحه و امکانات نظامی در اختیار داشت، نه دستگاه امنیتی و پلیسی، نه امکانات اقتصادی، و نه حمایت هیچ دولت خارجی. اصولا با چنین دیدگاهی، قیام همه انبیای الهی علیه طواغیت زمان خود ـ نعوذ بالله ـ اشتباه بوده است! چون فشارهای دشمنان بسیار زیاد بوده و آنها میبایست مصلحتاندیشی میکردهاند!
منابع در دفتر روزنامه موجود است