تهدید مرزهای امنیت غذایی ایرانیان به بهانه کم آبی
کلزا کاری و توسعه فضای سبز به جای کاشت برنج و گندم !
مرضیه سادات حمیدی
برنج بعد از گندم قوت غالب ایرانیان است. کاشت و مصرف برنج در ایران قرنها سابقه دارد و سیستم گوارش ایرانیها به آن عادت دارد. در ایران بنابر شرایط اقلیمی استانها، در 14 استان برنج کاشت میشود و البته برنجهای کاشته شده در هر منطقه ویژگیهای خاص خود را دارند. اهالی هر منطقه به برنج بومی خود عادت دارند و مزاج آنها با نوع برنج محلی بیشترین سازگاری را دارد. مثلا یکی از این مناطقی که از قدیم برنج کاری در آن رایج بوده است منطقه کامفیروز استان فارس است. این منطقه با نام برنج مرغوبش شهرت پیدا کرده، برنجی که به دست کشاورزان هنرمند و پر تلاش این منطقه به عمل میآید و بسیار خوش عطر و طعم است و بنابر شرایط اقلیمی و آب منطقه دارای طبعی گرم میباشد که مردم استان فارس نیز بیشتر به این نوع برنج عادت دارند. از لحاظ طب سنتی و اسلامی این قضیه بسیار مهم است که مردم هر منطقه از محصولات غذایی منطقه خود مصرف کنند و حتی مسافرین نیز بهتر است از غذای همان منطقهای که به آن سفر کردهاند مصرف کنند.
پيامبر اكرم فرمود: هر گاه وارد شهري شديد از پياز آن منطقه بخوريد، زيرا با خوردن پياز آن شهر از امراض عمومي آنجا درامان هستيد.
پراکندگی مناطق کشت برنج غیر از این ویژگی، اهمیت دیگری دارد که در مواقع بحران و حوادث غیرمترقبه در یک منطقه و یا استان و از بین رفتن برنج آن منطقه باعث آسیب به تمام کشور نمیشود. اما متاسفانه چندی است که مسئولین به اشکال مختلف، به بهانه کمبود آب از کاشت برنج در مناطق مختلف ایران جلوگیری به عمل میآورند. آنها می گویند، برنج باید فقط در شمال کاشته شود! بعضی فکر میکنند که قصد بر این است که تمام برنج مورد نیاز کشور در مناطق شمال کشور به عمل آید، یعنی به همان اندازه که کشت برنج در استانهای دیگر محدود میشود، به همان اندازه در شمال کشور زمینها زیر کشت برنج میروند. اما متاسفانه قضیه این نیست و این امر اصلاً امکانپذیر نیست زیرا بنا به دلایلی ظرفیت کاشت برنج هر منطقه محدود است و نمیشود زمینهای زیادی را زیر کشت برنج برد. به طور مثال اگر در یک منطقه بیش از اندازه زمین زیر کشت برنج برود اصلا محصول نمیدهد. به عنوان یک نمونه استان گلستان که در سال گذشته به خاطر زیرکشت رفتن بیش از حد زمینها با هدف برداشت برنج، با افت 50 درصدی در مرحله برداشت مواجه شد.
شالیکاران ورشکسته، ویلاسازان برنده!
در بعضی قسمتهای شمالی کشور، کشت برنج به جای اینکه بیشتر شود به خاطر عدم حمایت از شالیکاران کمتر نیز شده است و بعضی شالیزارها نیز به خاطر کوتاهیها، تبدیل به ویلا شده و یا در آینده خواهند شد و برگشتپذیری شالیزارها به حالت قبل از ویلا شدن در این شرایط و تجربه مدیریت کشور از گذشته تا کنون بعید به نظر میرسد. یعنی در واقع مسئولین منت سر مردم گذاشته و اجازه دادهاند که برنج در استانهای گیلان و مازندران محدود نشود! اما در حقیقت با مدیریت ناشایست برنج کاری در این مناطق و نیز با کمک دستهای پنهان و آشکار «وارداتچی»، نه تنها میزان کشت بیشتر نمیشود بلکه به سمت محدود شدن و حذف تدریجی حرکت میکنیم.
این خبر قابل تامل است که به خاطر سوء مدیریت و عدم حمایت از شالیکاران در شمال، کشاورزان برای تامین مخارج خود مجبور به فروش زمینهایشان به دلالان هستند. یکی از مشاورین املاک در استانهای شمالی از 50 هکتار زمین کشاورزی در انتظار فروش، فقط در شهر سرخرود خبر داده است!
معمای کلزا و ذرت و شوی بیآبی!
ظاهرا سیاست کسانی که مسئول ساماندهی و حفظ آب در کشور میباشند به این سمت میرود که در بعضی مناطق به جای کاشت محصولاتی مثل گندم و برنج به بهانه مصرف زیاد آب، محصولات دیگری مثل ذرت و کلزا کاشته شود و دائما با تبلیغ کشاورزان هم به این کار تشویق میشوند! پس از آن گویی اینکه برنامه اصلا ربطی به «آب» نداشته باشد و هدف تنها جایگزینی ذرت و کلزا و محصولات دیگر به جای گندم و برنج باشد ناباورانه مشاهده میشود که میگویند برای این که ذرت و... آب زیادی مصرف نکنند با اصلاح شیوه آبیاری، معضل کم آبی را رفع و رجوع میکنیم! اما کسی به این سوال پاسخی نمیدهد که چرا همین شیوههای اصلاح مصرف آب، برای گندم و برنج استفاده نمیشود؟!
یکی از مسئولین استان فارس گفته است: کشت برنج به درد ژاپن و تایلند میخورد، نه ما! بعد با نهایت تعجب میبینیم که برنامه مسئولین شهرداری شیراز این است که این شهر را به عنوان «شهر سبز» به جهان معرفی کنند! و به خاطر اجرای این برنامه زمینهای زیادی را به فضای سبز اختصاص دادهاند، به طوری که درخت و چمن زیادی کاشته میشود و شهردار شیراز نیز از افزایش سیهزار هکتاری فضای سبز شیراز خبر میدهد! البته این میزان فضای سبز غیر از فضاهای سبزی است که قبلا در شیراز ایجاد شده است. برای این منظور آب زیادی لازم است که در سال 89 غیر از چاههای دستی و چاهکها، 14 حلقه چاه عمیق هم توسط شهرداری حفر شده است!
توجه به این قضایا این سؤالات را در ذهن ایجاد میکند که آیا فضاهای سبز که در بعضی مناطق اختصاصا پوشش «چمن» دارند نسبت به مزارع برنج آب کمتری مصرف میکنند؟! آیا اهمیت فضای سبز از اهمیت کاشت برنج بیشتر است؟! اگر آب کم است چرا فقط برنج و گندم نباید کاشته شود و محصولات پر مصرفآب دیگر مثل خیار و هندوانه و... کاشته میشوند؟!
از نظر کارشناسان و اهل فن، کشت گندم مناسبترین گزینه کشاورزی ایران به لحاظ زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی معرفی میشود در حالی که ظاهرا هم اکنون، سیاست دولت به سمت کشت کلزا و ذرت تغییر کرده است. در بعضی مناطق دیگر نیز به جای برنج و گندم کاشت میوههایی مثل هلو و سیب پیشنهاد شده است!! در حالی که در موقعیت بحران میوه ها نمیتوانند جای محصولات استراتژیکی همچون برنج و گندم را گرفته و امنیت غذایی مردم را تامین کنند.
درست است که آب کم است و باید صرفهجویی و مدیریت در مصرف صورت گیرد اما این چه مدیریتی است که در آن اهمفی الاهم جایی ندارد و واجب فدای مستحب میشود؟!
امنیت غذایی فدای وارداتچیان
پر واضح است که اگر کشت برنج و گندم و به طور کلی در کشور کم شود، آسیب بسیار زیادی به کشور وارد میشود و با سابقهای که از خیانتهای خارجی و سودجوییهای برخی وارداتچیان داخلی وجود دارد، این امر میتواند به یک بحران در جامعه تبدیل شده و دستاویز خوبی برای آسیب زدن به کشور از سوی دشمنان قسمخورده ما شود.
دیر زمانی نیست که هنگام شروع جنگ و دفاع مقدس مشاهده کردیم تمام دشمنان همه اختلافات شان را کنار گذاشتند و با هم علیه ایران عزیز هم قسم شدند. پس سیاست کشور ما باید هوشمندانه و غیر منفعلانه و متفاوت از کشورهای دیگر باشد. دولتمردان ما براساس کدام اطمینان و خوشبینی تصمیم گرفتهاند کلزا، ذرت و... به کشورهای دیگر صادر و برنج و گندم وارد کنند؟!
هیچ اعتمادی به این تصمیم نیست چون اعتمادی به دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی و دیگر مستکبرین نیست! ما بارها چوب این اعتماد را خوردهایم و آزموده را آزمودن خطاست. اگر بنا به هر دلیلی نشود این اقلام را به کشورهای دیگر صادر و گندم و برنج به جای آنها وارد کرد پس یک راه میماند که باید آنها را جایگزین گندم و برنج و قوت غالب مردم نمود. نتیجه اینکه شرایط بحرانی و بسیار بدی به وجود میآید چون مردم ما عادت به مصرف ذرت ندارند و کارشناسان اعتقاد دارند الگوی مصرف جامعه را نمیتوان به این راحتی تغییر داد. البته کلزا نیز برای تولید روغن است و در درجه اهمیتی پایینتر از گندم و برنج قرار میگیرد.
در انتظار جنگهای بیوتروریسمی
مسئله مهم دیگر این است که ذرت در شرایط فعلی از بذرهای اصلاح شده خارجی به عمل میآید و واردات سالیانه بذر میتواند امکان مناسبی برای «خرابکاری بیوتروریسمی» بدون امکان ردیابی معمول در واردات اصل محصول، در اختیار دشمن قرار دهد. موضوعی که پیش از این در واردات گندم از آمریکا بارها رخ داد و مدیران امنیتی جامعه را به واسطه ضعف امکانات در وضعیت بغرنجی گرفتار کرد.
پس واضح است با توجه به این که گندم و برنج از ضروریات زندگی و قوت غالب مردم ایران هستند، بایستی کاشت این محصولات سال به سال، متناسب با رشد جمعیت افزایش پیدا کند.
عقلانیت گمشده
مسئولین موظفند با نیاز سنجی صحیح در شرایط بحران مدیریت آب، به علت ضعف زیرساختها و شبکه فرسوده آبرسانی و تصمیمسازیهای غلط سی سال اخیر، فرضا به جای گسترش فضای سبز، اولویت نخست را به حمایت از کشاورز و کشاورزی و منع واردات بیرویه و وابستهسازی کشور به خارج، اختصاص دهند. اگر فضای سبز در بعضی شهرها زیاد شود محیط زیست پاکیزه و شهر نیز زیبا میشود، اما برای پاکیزه و زیبا کردن محیط زیست میشود تدابیری دیگر سنجید و آب را به جای اینکه به میزان زیاد به فضای سبز اختصاص دهند به کشت برنج و گندم اختصاص دهند. شهر زیبا زمانی که مردم دچار دغدغه بیثباتی قیمت و قحطی مواد غذایی و بحران واردات بیرویه باشند چه ارزشی دارد؟! این مهم است که درک کنیم با فضای سبز حداقلی میشود زندگی کرد اما بدون گندم و برنج امنیت غذایی جامعه به خطر خواهد افتاد.
به نظر میرسد قضیه کمآبی بهانهای است برای تضعیف جدی کشاورزی و به وجود آوردن مشکلات بسیار بزرگ برای مردم ایران! انتظار میرود مسئولین دست پنهان دشمنان برای به وجود آوردن یک قحطی سازماندهی شده در ایران را ببینند و درک کنند که دشمن به دنبال راههای موثر واقع شدن تحریمهای احتمالی آینده و پر کردن خلاهای تحریمهای شکستخورده دور قبل است. این موضوع انکار ناپذیر است که هیچ تصویری بهتر از صفهای طولانی گرسنگان خواهان نان و برنج، یک حاکمیت را تضعیف نخواهد کرد و حتی از پتانسیل سقوط قویترین نظامهای مردمی در دنیا برخوردار است. آیا خواست واقعی دشمن از تضعیف سیاست خودکفایی به دست برخی از مدیران ناآگاه و کارنابلد داخلی شکل دادن هر چه سریعتر به چنین سرنوشتی برای مردم ایران نیست؟
اگر مشکل کمبود آب واقعی است محصولات و مصارف غیرضروری دیگر را حذف و به جای آنها گندم و برنج بکاریم که اگر روزی مجبور شدیم چیزی وارد کنیم آن محصول برنج و گندم که محصولاتی استراتژیک و مهم هستند، نباشد.
اعتراف به بحران
چند روز پیش از این محمود حجتی طی سخنانی در یک گردهمایی گفت: سالهای گذشته سطح زیرکشت برنج در استان گیلان حدود 80 هزار هکتار بوده که سال گذشته این رقم به 50 هزار هکتار و امسال به 28 هزار هکتار رسید و به جای آن سویا و کلزا جایگزین شد!
وی بیان داشت: سطح زیرکشت برنج از 285 هزار هکتار به 120 هزار هکتار کاهش یافته و تأکید ما بر این است که تنها در مناطقی این محصول کشت شود که از لحاظ آب مشکل نداشته باشد.
در چنین شرایطی ماجرای سرمایهگذاری چند شرکت سعودی در حوزه روغنکشی از محصول کلزا و تلاش برای حذف رقبای خود روضهای جانسوز است. سعودیها با خرید به موقع و با قیمت مناسب محصول کلزا، نقش مهمی در تغییر ذائقه شالیکاران شمال کشور داشتهاند که سالهاست محصول برنج آنها به علت واردات بیرویه هنگام برداشت و فروش محصول بر زمین مانده و موجبات ضرردهی هنگفتشان را فراهم آورده است. پس کلزاکاری به واسطه بیتوجهی مدیران دولتی و مدیریت بازار خرید کلزا از کلزاکاران همزمان با ورشکستگی قریب به اتفاق برنجکاران داخلی، با فشار از داخل و خارج به جامعه ایران تحمیل شده است. آیا ایرانیان تا به این حد در حوزه سیاستورزی و آیندهنگری ضعیف شدهاند که سعودیها که در هیچ محصول کشاورزی خودکفا نیستند برای بازار غذایی آنها برنامهریزی میکنند؟!
نه به نظم نوین صهیونیستی
کشور ما ام القرا و پناهگاه مسلمانان حقیقی و آزادگان و مظلومان جهان است و به گفته رهبر معظم انقلاب و اذعان نظریهپردازان خارجی به سمت تمدن نوین حرکت میکند. ما برای رهبری امت واحده احتیاج داریم که در بعضی اقلام ضروری خود کفا باشیم تا غیر از اینکه نیاز جامعه خود را بر طرف میکنیم، بتوانیم در مواقع پیشامدهای بحران احتمالی و احتیاج مظلومین جهان به ما، نیاز آنها را نیز به موقع و به اندازه کافی برطرف نماییم و دستمان جلوی دیگران دراز نباشد، تا از این قضیه سوء استفاده نشود. رهبری جهان و آماده شدن برای زمینهسازی ظهور حضرت مهدی- عجلالله تعالی فرجه الشریف- ایجاب میکند که ما قوی باشیم! یکی از مظاهر قوی بودن این است که بتوانیم حداقل ضروریات جامعه خود را تولید کنیم!
اینها نشانههایی از برنامهریزی برای تقسیمبندی جهان تولیدکنندههای حامی صهیونیستها و مصرفکنندگان مسلمان است. مدیریتی که جهان را با نظم نوین صهیونیستی اداره میکند و براساس مولفههای تعیین شده آن بنا نیست ایران به عنوان ناقض نظم صهیونیستی- آمریکایی، از منظر غذا و نیازهای اولیه، خودکفا و حتی صادرکننده باشد. ما باید با توجه به جهت حرکتمان که درست جهت مخالف آنهاست هوشمندانه و زیرکانه عمل کنیم و خدای نکرده ناآگاهانه و یاآگاهانه توسط عدهای در دام دشمن نیفتیم.