«چ» روایت مردان مرد
پژمان کریمی
«تا وقتی صدای اذان از گلدستهها میاد؛ نومیدی گناه کبیرهاست».
* بخشی از دیالوگ مصطفی چمران در فیلم «چ»
1- خوب به یاد دارم که مقام معظم رهبری در یکی از دیدارهای خود با سینماگران، اهالی هنر هفتم را به روایت و به تصویر درآوردن زندگی قهرمانان دفاع مقدس فراخواندند.
با مرور زندگینامه و شرح دلیریها و فداکاریهای حماسهسازان دوران پرشکوه دفاع مقدس، درمییابیم که درنگ در سایه نام و راه و منش آن «آسمانیان» به زندگی «بعد» و «معنا» میدهد.
شناخت ما از «قهرمانان شهید» چگونه اندیشیدن و چگونه بودن و آیین بندگی و رسم رستگاری این جهانی و آن جهانی را به دست میدهد. و چه هنری کارآمدتر از سینما در اعطای این شناخت والا؟
2- ابراهیم حاتمیکیا، چه خود بخواهد و چه نخواهد، آدم جنگ است و آدم جنگ به جا مانده است. او با «چ» دیگر بار به اثبات دغدغهمندیاش گریزی زد. «چ» فیلم او با امضای اوست.
وقتی میگوییم امضای او، یعنی فیلم واجد نشانههای همان ذهنیتی است که جلوه و بروز آن، در فیلمهای «دیدهبان» و «از کرخه تا راین» است. یک نشانه آن ذهنیت، نقب زدن به دنیای اندیشه و آرمانهای مردان جنگ است! اسطورههای باورپذیر! قهرمانانی اگرچه عارف، اگرچه سالک اما واقعی! کسانی که در عین برخورداری از اقتضائات یک انسان معمولی، با تمسک به ارزشهای دینی، دگرشدگی و دگرگونی و رهایافتگی از ایجابات زمینی بودن را به چنگ آوردند.
«عباس» آژانس شیشهای را مگر میتوان باور نکرد؟! «سعید» در «از کرخه تا راین» را چطور؟
یک نشانه دیگر ذهنیت خالق «خاکستر سبز»، چیدن درست شخصیتهای متضاد در کنار یکدیگر، برای برجسته کردن قهرمانان قصه است.
حاج کاظم آژانس شیشهای، به واسطه شخصیتهای زمینی و حقیری برجسته شد که در برابر «باور» و آرمانهای او صفآرایی کردند. مانند صاحب آژانس هوایی!
یک نشانه دیگر، صراحتی است که در بطن فیلم تعبیه شده است. صراحتی که به یک بیانیه سیاسی- عقیدتی در ژانر سینمایی میماند.
اصلا، فیلمهای خوب حاتمیکیا، هر کدام سزاوار این است که یک بیانیه قلمداد شود.
ممکن است گفته شود هر اثر هنری حاوی نگاه خالق است که این نگاه خود حکم بیانیه دارد.
درست است! در فیلمهای خوب حاتمیکیا، موضعگیری برآمده از آرمانی است که فیلمساز به واسطه آن آرمان دوربین به دست گرفته است.
امید آنکه حاتمیکیا قدر خود را در عرصه سینمای دفاع مقدس بداند. ذهنیت و نشانههای ذهنیت خود را پاس بدارد. اثر جدید حاتمیکیا به سینمای دفاع مقدس با فیلم «چ» سرفصل خوبی برای قدر دانستن و پاس داشتن است.
3- «چ» اشارهای است به ویژگیهای شخصیت بزرگمردی که جهان عافیتطلبی و رفاه کامل و جایگاه بیدردی را واگذاشت تا در جغرافیای عشق و فداکاری، مرزهای بدوی و قراردادی را درنوردد تا فریاد هر مظلوم را- فارغ از جنس و نژاد و قوم و قبیله- پاسخ «یاری» دهد.
«چ» تلاشی برای به تصویر درآوردن یک قهرمان است که هنرش عشقورزی و دگرخواهی و البته خدامحوری بود!
«چ» پاسخ به نیاز امروز مخاطب است که در دنیای وانفسای کنونی به دنبال «الگو» و قهرمان میگردد!
همان مخاطب حیران! حیران از غفلتها و جهالتهای ناشی از نفس سرکش!
«چ» اگرچه راوی همه واقعیت یک قهرمان جنگ ما و دفاع مقدس ما و کشور ما نیست؛ اما یک گام به جلو است! گامی برای شناخت راه و چگونه اندیشیدن و چگونه بودن و آیین بندگی و رسم رستگاری!
بیتردید چمران بزرگ- این اسطوره عاطفه و عاشقی و فداکاری و ولایتپذیری- بهتر از آنچه در قاب «چ» میبینیم میشود به تصویر و به زبان سینما درآید، اما به یاد بسپاریم که هر حرکت و کار خوبی، به هر اندازه یک حرکت و کار خوب است و شایسته تقدیر!
«تا وقتی صدای اذان از گلدستهها میاد؛ نومیدی گناه کبیرهاست».
* بخشی از دیالوگ مصطفی چمران در فیلم «چ»
1- خوب به یاد دارم که مقام معظم رهبری در یکی از دیدارهای خود با سینماگران، اهالی هنر هفتم را به روایت و به تصویر درآوردن زندگی قهرمانان دفاع مقدس فراخواندند.
با مرور زندگینامه و شرح دلیریها و فداکاریهای حماسهسازان دوران پرشکوه دفاع مقدس، درمییابیم که درنگ در سایه نام و راه و منش آن «آسمانیان» به زندگی «بعد» و «معنا» میدهد.
شناخت ما از «قهرمانان شهید» چگونه اندیشیدن و چگونه بودن و آیین بندگی و رسم رستگاری این جهانی و آن جهانی را به دست میدهد. و چه هنری کارآمدتر از سینما در اعطای این شناخت والا؟
2- ابراهیم حاتمیکیا، چه خود بخواهد و چه نخواهد، آدم جنگ است و آدم جنگ به جا مانده است. او با «چ» دیگر بار به اثبات دغدغهمندیاش گریزی زد. «چ» فیلم او با امضای اوست.
وقتی میگوییم امضای او، یعنی فیلم واجد نشانههای همان ذهنیتی است که جلوه و بروز آن، در فیلمهای «دیدهبان» و «از کرخه تا راین» است. یک نشانه آن ذهنیت، نقب زدن به دنیای اندیشه و آرمانهای مردان جنگ است! اسطورههای باورپذیر! قهرمانانی اگرچه عارف، اگرچه سالک اما واقعی! کسانی که در عین برخورداری از اقتضائات یک انسان معمولی، با تمسک به ارزشهای دینی، دگرشدگی و دگرگونی و رهایافتگی از ایجابات زمینی بودن را به چنگ آوردند.
«عباس» آژانس شیشهای را مگر میتوان باور نکرد؟! «سعید» در «از کرخه تا راین» را چطور؟
یک نشانه دیگر ذهنیت خالق «خاکستر سبز»، چیدن درست شخصیتهای متضاد در کنار یکدیگر، برای برجسته کردن قهرمانان قصه است.
حاج کاظم آژانس شیشهای، به واسطه شخصیتهای زمینی و حقیری برجسته شد که در برابر «باور» و آرمانهای او صفآرایی کردند. مانند صاحب آژانس هوایی!
یک نشانه دیگر، صراحتی است که در بطن فیلم تعبیه شده است. صراحتی که به یک بیانیه سیاسی- عقیدتی در ژانر سینمایی میماند.
اصلا، فیلمهای خوب حاتمیکیا، هر کدام سزاوار این است که یک بیانیه قلمداد شود.
ممکن است گفته شود هر اثر هنری حاوی نگاه خالق است که این نگاه خود حکم بیانیه دارد.
درست است! در فیلمهای خوب حاتمیکیا، موضعگیری برآمده از آرمانی است که فیلمساز به واسطه آن آرمان دوربین به دست گرفته است.
امید آنکه حاتمیکیا قدر خود را در عرصه سینمای دفاع مقدس بداند. ذهنیت و نشانههای ذهنیت خود را پاس بدارد. اثر جدید حاتمیکیا به سینمای دفاع مقدس با فیلم «چ» سرفصل خوبی برای قدر دانستن و پاس داشتن است.
3- «چ» اشارهای است به ویژگیهای شخصیت بزرگمردی که جهان عافیتطلبی و رفاه کامل و جایگاه بیدردی را واگذاشت تا در جغرافیای عشق و فداکاری، مرزهای بدوی و قراردادی را درنوردد تا فریاد هر مظلوم را- فارغ از جنس و نژاد و قوم و قبیله- پاسخ «یاری» دهد.
«چ» تلاشی برای به تصویر درآوردن یک قهرمان است که هنرش عشقورزی و دگرخواهی و البته خدامحوری بود!
«چ» پاسخ به نیاز امروز مخاطب است که در دنیای وانفسای کنونی به دنبال «الگو» و قهرمان میگردد!
همان مخاطب حیران! حیران از غفلتها و جهالتهای ناشی از نفس سرکش!
«چ» اگرچه راوی همه واقعیت یک قهرمان جنگ ما و دفاع مقدس ما و کشور ما نیست؛ اما یک گام به جلو است! گامی برای شناخت راه و چگونه اندیشیدن و چگونه بودن و آیین بندگی و رسم رستگاری!
بیتردید چمران بزرگ- این اسطوره عاطفه و عاشقی و فداکاری و ولایتپذیری- بهتر از آنچه در قاب «چ» میبینیم میشود به تصویر و به زبان سینما درآید، اما به یاد بسپاریم که هر حرکت و کار خوبی، به هر اندازه یک حرکت و کار خوب است و شایسته تقدیر!