kayhan.ir

کد خبر: ۵۲۰۹۷
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۳

متهمی که برای فرار از مجازات همه دوستانش را معرفی کرد!(پاورقی)


Research@kayhan.ir
متهم: با اجازه جناب آقای قاضی و حضار محترم!
قاضی: خواهش می‌کنم.
متهم: مرا روز 88/3/25 گرفتند. من داشتم کارگاه کار می‌کردم، شغلم کابیت‌سازی است. کارگاه کار می‌کردم به من زنگ زدند، گفتند بابای حامد فوت کرده، من رفتم بنرسفارش دادم ساعت 8- 7:30 غروب بود رفتم بنر سفارش دادم، بیعانه دادم، برگشتم کارگاه را ببندم و مقداری پول بردارم بروم بنر را بگیرم که دو نفر از بچه‌ها را دیدم، گفتند: ما را ببر چهار راه استقلال برسان! من هم با ماشین برادرمان بودم، قبول کردم، آنها را بردم چهار راه استقلال، آن‌جا نشستیم، یک مکانی است که می‌آیند می‌نشینند، قلیان آن‌جا کرایه می‌دهند، میان می‌نشینند قلیان می‌کشند، جایی هم نیست که مثلا بخواهی سنگ بیندازی، فضای سبز است. من رفتم آن‌جا نشستم، قلیانم را کشیدم، بلند شدم که راه بیفتم بیایم، از ایست و بازرسی آمدم، از ایست و بازرسی مرا گرفتند، اول گفتند: برو! گفتم چه شده، که متوجه شدم بچه‌ها نارنجک زدند که دیگر مرا گرفتند. همه فرار کردند مرا گرفتند و به پایگاه آوردند، پایگاه اول که آوردند، گفتند: کی نارنجک زده، اسم‌های آن‌ها را نوشتم، اسم مشخصات، حتی نام پدر چند نفر را که می‌دانستم، شماره تلفن، لقب، آدرس نوشتم. بعد من را بردند یک پایگاه دیگر. پایگاه دوم که رفتیم همین را از من پرسیدند. دوباره همین را نوشتم، پایگاه سوم رفتیم. همین را پرسیدند و نوشتم. پایگاه چهارم که رفتیم، به من گفتند: کاور سپاه، در صورتی که، پایگاه اول و دوم و سوم، ریز به ریز ماشین را گشتند، چه طور پایگاه اول و دوم و سوم نگفتند، کاور سپاه، پایگاه چهارم گفت: کاور سپاه‌داری. که از آنجا هم که آمدند من را دستگیر کردند، لباس‌های سپاه تن آن‌ها بود، کاورهای سپاه، که دیگر پایگاه چهارم به من گفتند، لباس سپاه، من در ماشین اصلا ندیده بودم. گفت: در ساک بوده. گفتم: احتمالا بایددر ساک کارت شناسایی، چیزی باشد. که گفتند: نه،نیست. کارت شناسایی در ساک نیست، گفتم: خوب، باید اثر انگشت، چون مشمایی است کاور سپاه، گفتم: اثر انگشتی چیزی باید روی کاور باشد، گفت: نه، زیاد کاور را در آوردند و بردند و گذاشتند در ساک که اثر انگشتی دیگر روی آن نمانده. گفتم: مگر می‌شود؟! پایگاه اول سپاه اصلا ریز به ریز ماشین را گشتند چه طور روز اول کاور سپاه را پیدا نکردند. پایگاه دوم بردند در مورد کاور سپاه بحث نشود، پایگاه سوم ببرند، هیچ نکته‌ای در مورد کاور سپاه در میان نباشد ولی پایگاه‌ چهارم که مرا بردند چون دست به دست چرخید میان همان پایگاه‌ها به من گفتند: لباس سپاه همراه ‌تو است.
در صورتی که مرا با لباس یک‌سره کار کابینت گرفتند. بعد که ما را آوردند زندان، در بازجویی‌ها نوشتم دوباره اسم بچه‌هایی را که آن روز بودند نوشتم و به قید کفالت آزاد شدم. حتی دنبال آن بچه‌ها هم رفته بودند که اسمشان را نوشته بودم فرار کرده بودند. در صورتی که اگر من، آن که می‌گویند، وقتی که آزاد شدم فهمیدم ترقه بچه‌ها زدند. در صورتی که جناب آقای دادستان می‌گویند بمب، هرکسی نداند می‌گوید بمب، فکر می‌کنند بمب‌هایی که ساختمان...
قاضی: نارنجک.
متهم: ترقه‌های معمولی بودند. بعد که رفته بودند دنبال بچه‌ها فرار کرده بودند، که اگر کاری نکرده بودند، لزومی نداشت که فرار کنند. حتی نوشتم که چه کسی آن بمب‌ها را ساخته، ترقه را درست کرده. نوشتم چه کسی زده که دنبالشان هم رفته بودند، فرار کرده بودند و من به قید کفالت آزاد شده بودم. آزاد شدم قرار شد خودم آنها را بیاورم که دیگر من سه شب و دو روز خانه بودم که دیگر جمعه بود بیست و چهارم من آزاد شدم، بیست و هفتم جمعه داشتم فیلم جومونگ هم نگاه می‌کردم آمدند من را گرفتند، یعنی زنگ زدند، من خودم رفتم، رفتم سرچهار راه ایستاده بودند، رفتم، گفتند: بازپرسی‌های تو کامل نیست، گفتم، جرمم را گفتم که نارنجک است قرار شده آنها [افراد] را بیاورم که دیگر گفتند: برویم بازپرسی‌های تو کامل بشود بعد [ این کار را انجام بده!].
قاضی: آقای قربانی، در مورد پایگاه اول و دوم که توضیح دادید، براساس برگ دوم پرونده صورت جلسه اتومبیل پراید به شماره‌ای که در اختیار شما بوده 23 عدد ترقه نارنجکی به اضافه کوله‌پشتی که داخل آن کاور فسفری رنگ با آرم سپاه ناحیه شمال کشف شده، یعنی در برگ دوم پرونده مضبوط است، شما می‌فرمائید پایگاه اول سؤال نکردند، پایگاه دوم...
متهم: پایگاه اول هیچ‌چیز به من نگفتند.
قاضی: این ترقه‌های نارنجکی متعلق به شماست داخل پراید؟
متهم: نه نه نه خوب، اگر من آزاد شدم، چرا آن کسانی که من اسامی آنها را نوشتم، فرار کردند؟
قاضی: نه کاری به آن نداریم، این ماشین در اختیار شما بوده؟
متهم: بله بله.
قاضی: مال شماست؟
متهم: نه مال برادرم است.
قاضی: خوب 23 عدد ترقه نارنجکی در آن است با کاور سپاه. توضیح!
متهم: پایگاه اول که منو گرفت، آمدند...
قاضی: نه اینها را گفتی که اسم دوستهایت را گفتی، منتها شما در یک بازجویی دیگری، اسامی تعداد دیگری از دوستهایت را نوشتی که مثلا در فلان مراسم ترقه پرت کردند پس شما بودی که آنها ترقه پرت کردند.
متهم: در جایی که بودیم بالای پل بایایی می‌شد. بالای آن پل، ما زیر پل بابایی نشسته بودیم. بعد آنجا محلی‌ام است که می‌آیند آنجا قلیان کرایه می‌کنند، همه هم می‌آیند آنجا قلیان کرایه می‌کنند، می‌نشینند، نیم ساعت می‌آیند قلیان می‌کشند، می‌روند.
قاضی: نه این را هم گفتی. منظور شما در بازجویی دیگری گفتی بچه‌ها گفتند بیا برویم نارنجک بزنیم من هم رفتم.
متهم: بیا برویم نارنجک بزنیم من هم رفتم. نه نه نه من آنجا نشسته بودم که...
قاضی: «از سر کار آمدم بیرون من را صدا زدند، گفتند داریم می‌رویم نارنجک بزنیم، سوئیچ را از داداشم گرفتم و با آنها رفتم»، پس شما می‌دانستی که این افراد دارند می‌روند نارنجک بزنند.
متهم: اصلا من در مورد ترقه خبری نداشتم، من رفتم آنجا نشستم، ولی آنجا فهمیدم.
قاضی: اعتراف خود شماست.
متهم: نه نه آنجا که نشستم فهمیدم که آنها دارند می‌روند. بعد با موتورم رفتند، چیز کردند که نارنجک هم زدند و من با دوستم که داشتیم برمی‌گشتیم گفتند: بروید، که آنها فرار کردند و ما را گرفتند.
قاضی: شما در اتوبان بابایی، چند مرحله نارنجک زدید؟
متهم: در اتوبان بابایی. ما در اتوبان بابایی نشسته بودیم ولی...
قاضی: نه، سوال من این است که در اتوبان بابایی چند مرتبه نارنجک زدی، شما؟
متهم: اصلا در اتوبان بابایی من برای قبل از آن قضیه دیگر تا ده روز دوازده روز قبلش نرفته بودم.
قاضی: ببینید در بازجویی دادسرا خود شما عنوان کردید، در جاهای عمومی نارنجک نزدند، فقط در اتوبان بابایی زدیم، دیگر جایی نارنجک نزدیم.
متهم: خوب دیگر، من هم خودم دارم می‌گویم. آن روز زدند که بچه‌ها رفته بودند خودشان نارنجک زده بودند من آنجا نشسته بودم. جایی که قلیان کرایه می‌دهند، من نشسته بودم حتی کسی که نارنجک زد و درست کرد من اسمش را نوشتم و به قید کفالت آزاد شدم که آن را بیاورم تحویل بدهم که دیگر.
قاضی: از آقای وکیل مدافع خواسته می‌شود که در جایگاه قرار بگیرند!
دفاعیات وکیل مدافع متهم
سلام علیکم. بسم‌الله‌الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی. ضمن کسب اجازه از ریاست محترم دادگاه، در جهت دفاع از حقوق قانونی موکل مطالبی را به عرض می‌رسانم که موکل آقای میثم قربانی، فرزند حجت‌اله به اتهامات مطروحه در کیفرخواست امروز تحت محاکمه‌ای قرارگرفتند.
مطالبی را که موکل اعلام کردند، بسیار صادقانه بود، حتی از قضیه‌ای ایشان اطلاع ندارند که من خدمت دادگاه محترم عرض می‌کنم. با توجه به صلاحدید دادگاه محترم ما خوشبختانه توانستیم موکل را ببینیم در زندان و ملاقات کردیم که جای تشکر دارد و آنچه ایشان اطلاع ندارند درخصوص موضوعی است که می‌تواند موجبات تجدید دادگاه را هم برای دادگاه نسبت به موکل فراهم بنماید.
بحث کاوری که مطرح شد و فرمودید کاور متعلق به برادر بسیجی که در خودرو موکل بوده، با توجه به تماسی که خانواده موکل داشتند، عنوان کردند، شخصی که طی لایحه‌ای خدمتتان به عرض می‌رسانم یکی از این برادرهای بسیجی مراجعه کردند به منزل موکل و عنوان کردند که این متعلق به من است و در ماشین جا مانده است و ظاهرا متعلق به یکی از پایگاه‌ها هم بوده است. این درخصوص کاور که اگر نیاز به تحقیق بیشتری باشد، اسمش را، شخصی که خدمتتان معرفی می‌کنم و شماره داده و اسمش را داده خدمت خانواده موکل، می‌تواند درخصوص این اتهام موکل، کمک کند. پس موکل با صداقت صحبت می‌کند.
مطالبی را هم که عنوان کردند در رابطه با بحث ترقه، واقعا این حالت ایجاد می‌شود که در چنین دادگاهی به این اهمیت با این شرایط، موضوعاتی این‌چنینی که درخصوص موکل در حالت بسیار پایینش در سطح جامعه وجود داشته و هست، انسان را منقلب می‌کند که چه شرایطی باعث شده که هم‌چنین جوانی هم‌چنین شخصی که با لباس کار از محل کار برمی‌گشته و دستگیر شده، امروز به خاطر یک ترقه‌ای که در ماشین او کشف شده، ماشینی که البته مربوط به برادرش بوده ولی در ید ایشان بوده، امروز محاکمه بشود. به هر جهت کیفرخواستی با این عناوین سنگین که مطرح شده برای ایشان مدنظر باشد.
قبل از این که وارد دفاع بشوم از دادگاه محترم استدعا دارم که استمهالی برای بنده هم فرض بفرمایند درخصوص تجدید، اگر موافقت کردند که بحث مجزایی دارد که من برای موکلم مبسوط بتوانم لایحه‌ای تقدیم کنم. کیفرخواستی که معاون محترم دادستان مطرح کردند، دو تا از مواد قانونی که در کیفرخواست ابلاغ شده  به بنده و در اختیار دارم، نبوده است، مواد 607 و 514 در کیفرخواست ابلاغی به بنده نبوده که این را از دادگاه محترم، تقاضای کسب تکلیف دارم. درخصوص مواد استنادی دیگری که اگر بررسی بفرمائید که باعث اقدام علیه امنیت کشور، بحث تمرد نسبت به مامورین، فعالیت تبلیغی، اینها کلا عناوینی مجرمانه، مستمر هستند و حضرتعالی استحضار دارید، جرایم مستمر به هر تقدیر نیازمند تفکر، تحصیل، بررسی، تعمق، رسیدگی و بسیاری مسائل مقدماتی دارد که منجر به این جرمی بشود که امروز موکل من باید به آن محاکمه بشود و جواب پس بدهد. همان‌طور که استحضار دارید در اظهارات ایشان هم عنوان کردند که هیچ ترقه‌ای استفاده نکردند؛ در مجامع عمومی هم حضور نداشته‌اند؛ در آشوب‌ها و بلواهایی که مطرح شده، حضوری نداشته‌اند؛ مدرکی علیه ایشان وجود ندارد، آنچه ایشان فقط مطرح کردند  متعلق به کسانی بوده که صادقانه  هم اسامی آنها را به خدمت دادگاه محترم معروض داشتند. منتها درخصوص این افراد تحقیق شده یا نشده اعتقاد دارم پرونده نسبت به این افراد علی‌القاعده باید مفتوح باشد. با این اوصاف، با این دلایلی که تقدیم کردم و مسائل دیگری که می‌تواند در لایحه تقدیمی خدمت دادگاه محترم ارائه بدهم، اگر سوالی هست در خدمتم، اگر نه تقاضای استمهال دارم.
قاضی: با توجه به این که حقی از متهم ضایع نشود و این که بفرمایید که خانواده متهم به دادگاه مراجعه کنند و اطلاعاتی در مورد برادرمان هست، اعلام کنند، یک هفته به شما مهلت داده می‌شود،  مقدمات آخرین دفاع را فراهم کنید. بفرمایید! ضمن تشکر از حضار محترم، متهمین، مامورین مراقب، وکلای محترم و خبرنگاران محترم، دادگاه به عنوان تنفس، اعلام تنفس می‌کند، جلسه بعدی دادگاه متعاقبا اعلام خواهد شد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.