kayhan.ir

کد خبر: ۵۱۱
تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۸

اولين آثار پيروزي سوريه بر دشمنانش (يادداشت روز)


عمليات ارتش سوريه در شمال و شرق استان بزرگ حلب و آزادسازي تعدادي از شهرها و روستاهايي که در اين دو منطقه آزاد شده‌اند، بيانگر آن است که زمان آزادي ‌شهر استراتژيک حلب فرا رسيده است. از سوي ديگر علني شدن ارتباط فرماندهان گروههاي شبه نظامي تروريستي با مقامات امنيتي رژيم صهيونيستي از شدت بحران در معارضه مسلحانه سوري حکايت مي‌کند. در عين حال کشته شدن تعدادي از برجسته‌ترين فرماندهان ميداني گروههاي تروريستي از جمله «عبدالقادر صالح» يا به قول نيروهاي تحت امرش، حجي مارع ميزان آسيب‌پذيري اين گروهها از يک سو و ميزان اشراف ارتش سوريه را از سوي ديگر نشان مي‌دهد.
دو روز پيش گزارشگر «ساندي تايمز» در ترکيه دو خبر را در کنار هم به چاپ رساند «روت شرکوک»، خبرنگار اين روزنامه نوشت، تعداد زيادي از فرماندهان گروههاي مسلح از جمله «احمد القنطاري» سرکرده گروه «عمرالمختار» در منطقه جبل‌الزاويه، براندازي نظام سوريه را رها کرده و صرفا در قبال دريافت پول از سوي چند کشور عرب خليج‌فارس به جنايت دست مي‌زنند و پس از آن تا رسيدن سفارش بعدي در خانه‌هاي مجلل زندگي کرده و از خودروهاي گران‌قيمت استفاده مي‌کنند. 
خبر ديگر گزارشگر ساندي تايمز به نقل از شبکه تلويزيوني وابسته به پارلمان رژيم صهيونيستي بود که در آن آمده بود «ابوعدنان» يکي از سران عناصر مسلح در سوريه با يعقوب مارکي و مندي صفدي دو مقام دولت و مجلس رژيم صهيونيستي در ترکيه ملاقات کرده‌اند. پس از اين ملاقات، صفدي اعلام کرده است که «اسرائيل با همکاري ابوعدنان و ديگر فرماندهان گروههاي مسلح براي اتحاد گروههاي مسلح سوري تلاش خواهد کرد». اين در حالي است که براساس دستور مقامات آمريکايي، اسرائيلي‌ها از اعلام موضع و يا آشکار کردن روابط با گروههاي مسلح منع شده بودند. اين دو خبر عمق بحران مخالفان نظام بشار اسد را برملا مي‌کند.
عمليات ارتش سوريه طي هفته‌هاي اخير کاملا هوشمندانه انجام شده و برخلاف دو سال گذشته عمدتا عناصر موثرتر را هدف قرار داده است. کشته شدن عبدالقادر صالح که محوري‌ترين فرمانده گروههاي تروريستي در حلب بود، نمونه‌اي از اين حرکت هوشمندانه است. صالح در ابتداي بحران سوريه، گردان «آزادگان مارع» را تشکيل داد و از اين طريق کنترل چندين شهر و روستا در حومه حلب را به دست گرفت. سپس از طريق توزيع پول زياد توانست ساير گروههاي مسلح را با خود همراه کند و عملا بر بخش اعظم شهر حلب که اولين شهر اقتصادي و اجتماعي و دومين شهر سوريه به لحاظ سياسي مي‌باشد، سيطره يافت. صالح ارتباط آشکاري با دولت اردوغان و اخوان‌المسلمين مصر داشت و مانند يک مقام رسمي عمل مي‌کرد بگونه‌اي که اخوان و دولت مرسي، «محمد فاروق طيفور» معاون دبيرکل اخوان را واسطه ارتباط خود با عبدالقادر صالح قرار داده بود. وي در عين حال سرشاخه اصلي ارتباط گروههاي تروريستي سوريه با سازمان اطلاعاتي ترکيه و فرماندهان نيروهاي مسلح ترکيه بود. به درازا کشيده شدن - سه هفته‌اي - نبرد القصير تا حد بسيار زيادي به دليل مقاومت شديد نيروهاي صالح - موسوم به تيپ توحيد - بود. گروه وي پس از شکست در القصير حمص راهي حلب شدند و چند روز پيش در شمال حلب توسط ارتش سوريه به هلاکت رسيد. با کشته شدن وي افراد او و افراد ساير گروههاي مسلح که در ذيل فرماندهي او عمل مي‌کردند متواري شدند و بخش عظيمي از مناطق شمالي حلب آزاد شد. با آزادي اين منطقه کنترل مرزهاي شمالي سوريه تا حد زيادي به دست ارتش افتاد و راه ورود کمک‌هاي نظامي و غيرنظامي ترکيه به تروريست‌ها در حلب در مقياس گسترده‌اي مسدود شد. جداي از اينکه کنترل بخش‌هايي از مرز شمالي سوريه يک دستاورد بسيار مهم به حساب مي‌آيد، در عين حال اينکه ارتش سوريه به شمال حلب نفوذ کرده نشانه آشکار نزديک شدن زمان آزادي حلب است. کما اينکه دو روز پيش، نيروهاي ارتش طي عملياتي به منطقه شرق حلب نفوذ و از جمله شهر تياره را آزاد کردند. نفوذ ارتش به شرق حلب نيز بيانگر آن است که از يک سو ارتباط تروريست‌ها در دو استان رقه و حلب بشدت ضعيف شده و از سوي ديگر تروريست‌هاي حلب از سمت منطقه شرق نيز در محاصره قرار گرفته‌اند. با اين وصف و  با توجه به قطع کامل ارتباط گروههاي تروريست در دو منطقه جنوبي و غربي حلب اينک حلب در محاصره نسبتاً کامل ارتش قرار دارد و اين به معناي آغاز شمارش معکوس آزادي حلب است. آزادي حلب قطعاً آزادي رقه، ديرالزور و ادلب را نيز در پي مي‌آورد و بساط تروريزم را در سوريه برهم مي‌زند و روند آن را به شدت کُند و قابل کنترل خواهد کرد.
شکست تروريست‌ها در سوريه کشورهاي حامي آنان را بشدت نگران کرده است. از يک طرف کشورهاي عربستان، قطر،‌ ترکيه و رژيم صهيونيستي وقتي در طرف «ائتلاف بازنده» قرار مي‌گيرند، تبعات مواجه شدن با «ائتلاف پيروز» را بايد بپذيرند و آن پذيرش برتري ائتلاف پيروز يعني جبهه مقاومت است و  اين، کفه موازنه را بيش از گذشته به نفع مقاومت سنگين مي‌کند. آثار چنين موضوعي در لبنان، سرزمين‌هاي اشغالي يعني فلسطين، عراق، يمن، بحرين، عربستان و ترکيه کاملاً قابل پيش‌بيني و محاسبه است در اين ميان تنها ترکيه قادر است با اصلاح مواضع و نزديک شدن به ايران تا حدي تبعات شکست ائتلاف بازنده را در مورد خود، کاهش دهد. موضوع ديگر اين است که شکست، تروريست‌ها را به کشورهاي خود گسيل خواهد کرد. گروههايي که مزه کار با سلاح را چشيده‌اند به هيچ وجه رتبه شهروند حاشيه‌اي را نمي‌پذيرند، آنگاه مقامات عرب يا بايد حقوق ويژه آنان را به رسميت بشناسند و يا خود را براي يک رويارويي خونين آماده نمايند.
تبعات ديگر شکست تروريزم براي اروپاست. اروپايي‌ها نه تنها از تروريزم سوريه حمايت کردند، بلکه در آموزش، تسليح، سازماندهي،‌دادن  پوشش اطلاعاتي به آنان نيز شرکت کرده و بستر اعزام شهروندان جنايتکار کشور خود به سوريه را فراهم کردند به گونه‌اي که گفته مي‌شود عدد تروريست‌هاي اعزامي از اروپا از مرز چند هزار نفر فراتر رفته است. اروپا براي اينکه تبعات حمايت از تروريزم سوري را مهار نمايد به يک بازي چند وجهي روي آورده است. اروپا از يک طرف تلاش مي‌کند تا با راه‌اندازي «نشست ژنو 2» معارضه ضد سوري را به دستاوردهايي ولو نازل برساند و از اين طريق سرخوردگي آنان از سرويس‌هاي اطلاعاتي و سازمانهاي سياسي دولت‌هاي اروپايي را التيام ببخشند. در عين حال اين يک اقدام بي‌فايده است چرا که قطعاً دولتي که در سال سوم بحران قادر است شهرهاي خود را از چنگ «جبهه مشترک غربي، عربي، عبري تروريزم» بيرون بياورد در اجلاس ژنو امتياز نمي‌دهد و هيچ نگراني هم از شکست مذاکرات ندارد. از طرف ديگر از حدود سه ماه پيش تماس‌ دولت‌هاي درجه دو و سپس درجه يک اروپايي با دولت سوريه براي عادي‌سازي روابط ديپلماتيک آغاز شده و بعضي از سفرا هم به دمشق بازگشته‌اند اين حرکت اروپا براي آن است که قبل از اعلام رسمي شکست تروريزم در سوريه، نقش خود در اين روند سه ساله را کمرنگ کرده و خود را اگر بشود در طرف مقابل گروههاي تروريستي معرفي نمايد! اين هم البته به جايي نمي‌رسد چرا که حمايت کشورهاي اروپايي از تروريزم آنقدر عيان بوده که کتمان کردن آن ممکن نيست.
البته ترديدي نيست که اروپايي‌ها مثل هميشه وقتي بوي شکست به مشام مي‌رسد، همکاران و رفقاي خود را در وسط ميدان رها مي‌کنند، امروز هم به وضوح ادامه ماجرا را به اعراب سپرده‌اند. دو روز پيش «صدام الجمل» يکي از عناصر مؤثر «جيش‌النصره» - تحت حمايت سعودي- در يک فيلم اينترنتي فاش کرد که اخيراً نشستي با حضور فرماندهان گروههاي مسلح در شرق و شمال سوريه و امير يکي از کشورهاي عرب حاشيه خليج فارس و مسئولان سرويس‌هاي اطلاعاتي برخي از کشورهاي عرب حاشيه خليج فارس و يک کشور همسايه سوريه- که براساس خبر قبلي، رژيم صهيونيستي است- برگزار شده است. اعضاي اين جلسه ضمن ابراز نگراني از روند عملياتي در سوريه، ‌شبه نظاميان را به مقاومت در برابر ارتش سوريه ترغيب کرده‌اند.
پايان بحران سوريه براي غرب دردناک است، چرا که شکست يک جبهه کامل از آمريکا گرفته تا کشورهاي اروپايي تا کشورهاي عربي، ترکي و رژيم صهيونيستي اعتراف به ناتواني است. آمريکايي‌ها بايد بپذيرند که نتوانسته‌اند يک بحران را با همه هزينه‌هاي آن به سوي نتيجه‌اي که مي‌خواسته‌اند، مديريت کنند. آمريکا بايد بپذيرد که توان رهبري يک بحران را ندارد و اروپا بايد بپذيرد که هم‌پيماني با آمريکا و دنباله‌هاي منطقه‌اي آن به پيروزي ختم نمي‌شود و اين مي‌تواند به منافع حياتي آنان آسيب وارد کند. در پايان اين بحران، ترکيه بايد بپذيرد که سياست رقابت با جبهه مقاومت جواب نمي‌دهد و استفاده از پتانسيل آمريکا، اروپا، رژيم صهيونيستي و اعراب نمي‌تواند محدوديت‌هاي ژئوپليتيکي آن را برطرف نمايد. ترکيه بايد فهميده باشد که از سد سه کشور متحد شيعي- ايران، عراق و سوريه- نمي‌تواند عبور کند کما اينکه نمي‌تواند علايق 23 ميليون علوي، 19 ميليون کرد و حدود 40 ميليون ديگر سني شهروند خود که همه دوستدار اهل بيت پيامبر(ص) و در نتيجه هوادار ايران هستند را ناديده بگيرد. تجربه سوريه بايد به اردوغان فهمانده باشد که «نئو عثماني» نه در داخل ترکيه، نه در منطقه و نه حتي در سطح بين‌المللي خريداري دارد، از اين رو آنکارا بايد بار ديگر خود را در محيط منطقه‌اي و به عنوان بخشي از آن تقويت نمايد.
تحولات سوريه بايد به هم‌پيمانان عرب غرب فهمانده باشد که درگير شدن با جبهه مقاومت ولو اينکه با لجستيک فراوان و انواع حمايت‌هاي غرب توام باشد، به نتيجه نمي‌رسد، اين سران عربي بايد فهميده باشند که مواجهه نظامي امنيتي با جبهه مقاومت به رشد و زايش اين جبهه مي‌انجامد. مگر نه اين است که در سوريه پيش از اين بحران حتي يک نفر نيروي ‌بسيجي وجود نداشت امروز تعداد اين نيروها از 100 هزار نفر فراتر رفته و اين يعني افزوده شدن يک ارتش به ارتش‌هاي مقاومت و مگر نه اين است که عراقي‌ها هم در همين ايام نيروهاي جديدي را براي دفاع از حريم اهل بيت(ع) در سوريه به ميدان فرستادند و با تحولات سوريه شور جديدي در ايران به وجود آمد و صفوف جبهه مقاومت را در همه اين مرز و بوم‌ها منسجم‌تر کرد. حالا بعد از سه سال اعراب، ترکيه و غرب چه به دست آورده‌اند؟ از اين پس عربستان، قطر، ترکيه، فرانسه، انگليس، آمريکا و... بايد هر شب کابوس انفجار نقطه‌اي حساس در پايتخت‌هاي خود به وسيله نيروهايي که خود آموزش داده و تجهيز کرده‌اند، ببينند و اين تفسير عيني اين آيه شريفه است «و مکروا و مکرالله والله خيرالماکرين».
سعدالله زارعي