قواعد ارتباطات سیاسی با دشمنان
اصول و قواعد زندگی در اسلام براساس عقیده، تبیین و توصیه میشود. بنابر این، هر عمل و رفتاری میبایست در چارچوب عقیده ساماندهی شود. قواعد و اصول ارتباطات سیاسی با دشمنان اسلام نیز بر همین مبناست. جامعه و نظام اسلام باید اصول و قواعد ارتباطات سیاسی و به تبع آن اقتصادی و فرهنگی را بر پایه مبانی اسلام تنظیم کند. شناخت این اصول و قواعد، هم برای امت و هم رهبران و دولتمردان لازم و ضروری است. امت برای نظارت بر عملکرد دولت اسلامی لازم است تا این قواعد و اصول را بشناسد و براساس آن امر به معروف و نهی از منکر کند. نویسنده در مطلب حاضر برخی از این اصول و قواعد را تشریح کرده است.
دیپلماسی اسلامی در برابر دشمنان
نظام اسلامی دارای دو گروه به عنوان مرابطون (مرزداران) است: 1- مرزداران حدود جغرافیایی؛ 2- مرزداران حدود سیاسی. در آموزههای فقهی اسلام از دارالایمان و دارالاسلام در برابر دارالکفر سخن به میان آمده است. دارالکفر یعنی سرزمینهایی که بیرون از حکومت و حاکمیت اسلام و جامعه اسلامی است. دارالکفر میتواند دارالحرب یا دارالمعاهده و مانند آن باشد. اما هر سرزمینی که تحت حاکمیت و حکومت اسلامی و مسلمانان نباشد، حوزهای را تشکیل میدهد که بیرون از مرزهای سیاسی حکومت اسلامی است. تعامل با این سرزمینها و ایجاد روابط سیاسی و دیپلماتیک در یک چارچوب مشخص با حدود و خطوط زرد و قرمزی همراه است که شناخت و مراعات آن بر جامعه و نظام اسلامی ضروری و لازم است.
بیرون از مرزهای جغرافیایی حکومت اسلامی و حکومت مسلمانان، حکومت کافران شامل کافران حربی، کافران اهل کتاب، کافران بیدین، کافران متعاهد و مانند آن است. بر دولت اسلامی است تا مرزهای حکومت و حاکمیت جغرافیایی و سرزمینی خود را با مرزداران محافظت کند و با فراهم آوردن نفرات و تجهیزات در حد استطاعت، از مرزهای سرزمینی اسلام و مسلمانان حمایت و حفاظت کند. این نفرات و تجهیزات میبایست در حد و اندازهای فراهم آید که رعب در دل دشمنان افکنده و اجازه تفکر و حتی توهم تجاوز به خود ندهند. خداوند در آیه 60 سوره انفال میفرماید: و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید، تا با این تدارکات، دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان دیگری را جز ایشان- که شما نمیشناسیدشان و خدا آنان را میشناسد- بترسانید. و هر چیزی در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده میشود و بر شما ستم نخواهد رفت.
براساس آموزههای قرآنی مسئولیت این کار به عهده مجاهدانی است که در جهاد اصغر مشارکت میکنند و با جان و مال خویش از مرزها و سرزمینهای اسلامی دفاع و حمایت و حفاظت میکنند.
اما بخش دیگری از مرزداران هستند که در جهاد کبیر و بزرگ شرکت میکنند. این گروه شامل سفیران و عالمان هستند که عهدهدار دفاع و پاسداری از مرزهای سیاسی، علمی و فکری و فرهنگی جامعه اسلامی در برابر دشمنان هستند. اینان با استفاده از هوش و ذکاوت و علم و دانش از مرزهای اسلامی در برابر هر گونه تهاجم فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فکری و علمی مواظبت میکنند.
در حقیقت دو جبهه در برابر جامعه اسلامی همواره گشوده است که شامل جبهه سخت و نرم است. مسئولیت مبارزه و مقابله سخت با بهرهگیری از ابزارهای سخت افزاری به عهده کسانی است که توان فیزیکی و بدنی خوبی دارند؛ اما مسئولیت مقابله نرم با استفاده از نرم افزارهای عقلی و فکری و مانند آن به عهده کسانی است که هوش و ذکاوت خود را به کار میگیرند و با قلم و بیان و بنان به جنگ دشمن میروند و آنان را شکست داده و از خاکریزهای مقدم عقب میرانند و حتی به سراغ خاکریزهای آنان رفته و به دفاع بسنده نکرده بلکه با بیان حقایق در اشکال گوناگون دشمن را خلع سلاح کرده و به لاک دفاعی میکشانند. خداوند درباره این پاسداران و مجاهدان جهاد کبیر و افسران نرم افزار به دست، میفرماید: فلا تطع الکافرین و جاهد هم به جهادا کبیرا؛ پس، از کافران اطاعت مکن و با الهام گرفتن از قرآن و حکمت و منطق قوی آن، با آنان به جهادی بزرگ بپرداز. (فرقان، آیه 52)
پس دیپلماسی اسلامی در حوزههای دیپلماسی خصوصی و عمومی میبایست با چنین نگرش و مبانی همراه باشد و مجاهدان عرصه جهاد کبیر و جهاد نرمافزاری باید با مبانی، اصول و قواعد اساسی اسلام و اهداف و راهبردهای آن آشنا بوده و با بهرهگیری از آموزههای قرآنی که براساس عقل و فطرت است (روم، آیه 30) در برابر دشمن چنان استوار و قوی باشند که نه تنها اهداف جامعه و نظام اسلامی را برآورده سازند و دشمن را در این جبهات به عقبنشینی وادارند بلکه میبایست آنان را در لاک دفاعی فرو برند و همه ابزارها و توانایی آنان را از دستشان خارج کرده و آنان را زبون و خوار در عرصه جهاد نرم کنند.
مجاهدان جبهه نرمافزاری اگر بتوانند مسئولیت خود را به خوبی انجام دهند، هزینه آن کمتر از مجاهدت مالی و جانی و صرف هزینههای سنگین و کمرشکن خواهد بود. هر چه در جبهه نرمافزاری قویتر وارد میدان شویم به همان میزان موفقیت ما در جبهه سخت نیز افزایش مییابد و شکست در جبهه نرم میتواند دشمن را به قلبدار الاسلام بکشاند و آسیب جدی بر بدنه اجتماعی و فکری و فرهنگی جامعه وارد کرده و مشروعیت سیاسی نظام اسلامی و مقبولیت و کارآمدی آن را مخدوش یا با بحران مواجه سازد.
مبانی دشمنی و علل و چرایی آن
نکته مهمی که باید همواره درباره دشمن مورد توجه قرار گیرد و هرگز از آن غلفت نشود، دانستن علل و چرایی دشمنی است. اگر علل دشمنی عقیدتی باشد، هرگز نمیتوان با تغییر راهبرد و سیاست، این دشمنی را به دوستی تبدیل کرد. گاهی انسان با دیگری دشمن است به خاطر خطایی که کرده یا مالی را برده و یا جانی را گرفته یا سرزمینی را غصب و اشغال کرده است. این دشمنی، آنچنان ریشهای نیست که نتوان آن را حل و فصل کرد. اما وقتی عمق دشمنی به عقیده میرسد، دیگر به سادگی قابل حل و فصل نیست، مگر اینکه یکی از دو طرف مغلوب عقیده دیگری شده یا دست از عقیده خود بردارد.
به عنوان نمونه دشمنی میان مسلمانان و کافران، دشمنی درباره مال و جان و سرزمین و مانند آن نیست، بلکه دشمنی ریشهدار و عمیقی است که تمام ساختار و رفتار و سبک زندگی دو طرف را تحت تاثیر مستقیم و غیر مستقیم خود قرار میدهد. کافران براساس عقیده، هیچ اعتقادی به اصول دین چون توحید، عدل، نبوت و معاد ندارند و یا به برخی از این اصول اعتقادی ندارند، همین تفاوت اعتقادی، شیوه کلان سبک زندگی آنان را تحت تاثیر خود قرار میدهد و سبک زندگی خاصی را موجب میشود. به عنوان نمونه کسی که اعتقادی به آخرت ندارد، برای اعمال خوب و بد خویش عقوبت و پاداشی در آخرت نمیشناسد و خود را پاسخگوی خدا نمیداند و اگر پاداش و عقوبتی میشناسد در همین دنیا و براساس قوانین مدنی و موضوعه انسانی میداندو بنابر این، قتل و ظلم و تجاوز و تعدی و مانند آن را برای خود مجاز میداند مگر آنکه ترس از عقوبت قانونی، او را باز دارد. در حقیقت تا میتواند قوانین را دور میزند و اگر قدرت داشته باشد و ترسی از دیگری یا قانون نباشد، هرگز تن به مر قانون نمیدهد و تلخی آن را نمیپذیرد. عدالت برای او بسیار تلخ است اگر قدرت مخالفت داشته باشد بیهیچ تردیدی آن را دور میزند. همین شیوه را میتوان به سادگی در اعمال دشمنان مستکبر جهانی اسلام و مسلمانان به ویژه دارندگان حق وتو به عنوان پنج ابرقدرت جهانی ملاحظه کرد. حتی دولت اشغالگر فلسطین به سبب همین ویژگی پشتیبانی ابرقدرتها و عدم مواخذه، دست به هر جنایتی میزند بیآنکه پاسخگو باشد.
به هر حال، وقتی علل و چرایی دشمنی میان دو گروه یا دو ملت یا دو دولت براساس عقیده باشد، به سادگی نمیتوان آن را از میان برد، مگر آنکه یکی از این دو عقیده خود را کنار نهد. دشمنی امروز ایران اسلامی با استکبار جهانی مبتنی بر همین تضاد عقاید است. بنابر این، اگر صلح و دوستی ایجاد می شود، یا مبتنی بر عقبنشینی از اصول خواهد بود یا تاکتیک و سازوکار مقطعی است تا شرایط مناسب برای حمله و هجوم و حذف آن دیگری فراهم آید.
در آیات قرآن در بیان علل و چرایی دشمنی کافران از اهل کتاب و غیر آنان با مسلمانان و مومنان علتهایی بیان شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
1- انکار ربوبیت الهی: از مهمترین و اصلیترین ریشه اختلاف و دشمنی میان مومنان و کافران اصل توحید و ربوبیت الهی است. خداوند در آیه 19 سوره حج میفرماید که انکار ربوبیت از سوی کافران، ریشه اصلی دشمنی آنان با مومنان است. پس تا زمانی که هر یک برعقیده خود پافشاری میکند هیچ دوستی و صلح واقعی و حقیقی میان آنان برقرار نخواهد شد.
2- ایمان: از نظر قرآن ایمان مومنان به خدا یکی دیگر از عوامل اصلی دشمنی کافران با آنان است. ( مائده، آیه 59؛ ممتحنه، آیه 1)
خداوند در آیات 4 تا 8 سوره بروج به روشنی بیان میکند که کشتارهای جمعی و نسلکشی مومنان از سوی دشمنان، تنها به خاطر استقامت و ثبات قدم مومنان نسبت به عقاید خودشان است. این گونه است که هلوکاست یهودی نسبت به مسیحیان در یمن و نجران در سدههای نخست مسیحی پیش میآید. این دشمنی نسبت به مومنان مسلمان از سوی یهودیان و مسیحیان از آن روست که وحی خاص برای آنان نازل شده است و مسلمانان بدان ایمان آوردهاند. (مائده، آیه 59) در حقیقت شیوه و سبک خاص زندگی که در اسلام بیان شده و مسلمانان به آن پایبند شدهاند عامل کینه و دشمنی اهل کتاب نسبت به مسلمانان شده است.
3- استکبار: خداوند در آیه 82 سوره مائده علل و چرایی دشمنی یهود با مومنان و مسلمانان را استکبار آنان نسبت به مسلمانان و مومنان میداند.
گروههای پنجگانه دشمنان اسلام
از نظر قرآن پنج گروه هستند که دشمنی آنان براساس عقیده شکل گرفته است و به سادگی از میان نمیرود مگر آنکه تغییر عقیده میان یکی از دو گروه اتفاق افتد و مسلمانان با گروههای پنجگانه هم عقیده شوند یا آنان به دین اسلام بگروند تا این گونه تضاد و دشمنی از میان برود. این گروههای پنجگانه دشمنان عقیدهای با مسلمانان عبارتند از:
1- ابلیس و حزب شیطان: مهمترین و اصلیترین دشمن بشریت و مومنان ابلیس و حزب شیطان است. خداوند بصراحت در آیات 19 و 20 سوره مجادله از دشمنی حزب شیطان سخن به میان آورده است.
2- کافران: کافران دومین گروه از دشمنان اصلی مسلمانان و پیامبر(ص) را تشکیل میدهند. این مطلب را خداوند بارها در آیات قرآنی از جمله آیات 12 و 13 سوره انفال و آیه نخست سوره ممتحنه بیان کرده است.
3- مشرکان: این گروه شامل مشرکان از بت پرستان و اهل کتاب و مانند آن خواهد بود. آنانی که با توحید محض و خالص اسلام مخالف هستند و در هر یک از مراتب شرک در الوهیت و عبودیت و ربوبیت و مانند آن در تضاد با اسلام قرار دارند و هرگز حاضر به پذیرش اسلام و بقای مسلمانان نیستند و دشمنی عقیدهای آنان جز به نابودی فیزیکی و حذف دیگری یا تغییر عقیده پایان نمییابد.
( فرقان، آیه 60؛ زخرف، آیه 58)
4- منافقان: گروه دیگری که به شدت از نظر عقیده با مسلمان در تضاد و دشمنی هستند، منافقان هستند که در جامعه مسلمانان نهان و به شکل یک جریان خزنده در کنار مسلمانان رشد میکنند و دارای زندگی انگلی هستند و نقش ستون پنجم را ایفا میکنند. اینان هر گاه مسلمانان قوی شوند خود را نهان میکنند و در هنگام ضعف و سستی و بحران، نقش مخرب خود را نشان میدهند. از این رو خداوند آنان را دشمنتر از هر دشمنی ارزیابی کرده و به مسلمانان نسبت به آنان هشدار میدهد؛ زیرا خطر آنان از کافران بیشتر است؛ چرا که دشمن شناخته شده و آشکار است و مرزبندی خودی و غیرخودی قابل اجرا درباره آنان است؛ اما منافقان به سادگی قابل شناسایی نیستند و امکان مرزبندی آشکار وجود ندارد. (بقره، آیه 204؛ توبه آیات 63 و 64؛ مجادله، آیات 20 و 22؛ منافقون، آیه 4)
5- مفسدان: گروه پنجم از دشمنان اسلام و مسلمانان مفسدانی هستند که به افساد در زمین میپردازند و نسل و حرث و کشاورزی را نابود میسازند. البته مفسدان ممکن است اهل ایمان باشند ولی در حقیقت اهل ایمان نیستند و به نوعی کفر عملی و شرک گرفتار هستند. (بقره، آیات 204 و 205؛ یونس، آیه 40)
اصول و قواعد ارتباط با دشمنان
با هر یک از دشمنان، چه عقیدتی و چه غیرعقیدتی باید با توجه به موقعیت دشمنی و ابعاد و ظرفیتها و اوضاع و شرایط، برخورد و ارتباط و تعامل داشت. بنابر این، نمیتوان همه دشمنان را در یک سطح ارزیابی و یا شرایط را یکسان دانست. البته چنانکه گفته شد دشمنان عقیدتی بسیار خطرناک هستند و میبایست در دیپلماسی به این نکته توجه داشت که دشمن عقیده هرگز قابل اعتماد نیست و صلح و دوستی آنان تنها برای کسب موقعیت و تغییر شرایط است و صلح و دوستی از بنیاد ناپدیدار و بیثبات و بی استمرار است.
با این همه مهمترین اصول و قواعدی که اسلام در دیپلماسی و روابط با دشمنان اسلام و مسلمانان مطرح کرده عبارتند از:
1- اخلاق مداری: هیچگونه دشمنی هرگز مجوزی نمیشود تا اصول اخلاقی در تعاملات و ارتباطات نادیده گرفته شود. از این رو رعایت اخلاق نیک و برخورد مناسب با دشمنان، از توصیههای خداوند به پیامبر(ص) و امت و دولت اسلامی است.( فصلت، آیه 34)
2- پرهیز از تحریک: یکی از اصول و قواعد دیپلماسی خصوصی و عمومی در تعامل و ارتباط با دشمنان، لزوم پرهیز از هر گونه رفتار تحریکآمیز است. خداوند در آیه 108 سوره انعام بر لزوم پرهیز از برخوردهای نادرست و تحریکآمیز با دشمنان تاکید دارد.
3- تقوای عدالتی: از دیگر اصول بنیادین در اسلام تقوا و عدالت برخاسته از آن است.
کسی که از خداوند تقوا دارد هرگز تن به بی عدالتی و ظلم نمیدهد؛ زیرا عدالت شاخصه مسلمانی و نزدیکی به تقواست. بنابر این، لازم است نسبت به دشمنان نیز مراعات شود. از این رو رعایت تقوای الهی از جانب مومنان در شکل مراعات اصول اخلاقی به ویژه عدالت حتی نسبت به دشمنان امری لازم و ضروری است. (مائده، آیه 2)
4- وفای به عقود: اگر با دشمن پیمانی بسته شود التزام به آن واجب است و هرگز نباید خارج از تعهدات عمل نکرد مگر آنکه دشمن خود تعهدات را نادیده گیرد و زیر پاگذارد.(مائده، آیه2)
5- نیکوترین رفتار: برخورد نیک در برابر رفتار ناپسند دشمنان، تنها در توان انسانهای شکیبا است که به ایمان قوی رسیده باشند. با آنکه مقابله به مثل حق مسلم است. ( بقره، آیه 194؛ یونس، آیه 27) ولی بهتر است که مسلمان و امت و دولت اسلامی برای اتمام حجت براساس مکارم اخلاقی نیکوتر از آنان عمل کرده و به جای مقابله به مثل، برترین و نیکوترین تعامل را داشته باشد. البته این در زمانی است که امید به این باشد که با این تعامل سازنده رفتار دشمن تغییر کند؛ زیرا هدف در اسلام حذف فیزیکی و نابودی دشمن نیست بلکه تبدیل آنان به مومنان و مسلمانان است. پس تا جایی که امکان دارد باید سلوک و رفتاری را در پیش گیرد که اتمام حجت باشد و هر گونه بهانه را از دشمنان سلب کند. (فصلت، آیات 34 و 35)
6- احترام: از دیگر اصول دیپلماسی اسلام، احترام به دشمن است. خداوند در آیه 2 سوره مائده بر لزوم احترام به حقوق دشمنان و پرهیز از تعدی به آنان به بهانه دشمنی تاکید دارد.
7- اجتناب از تعدی: از آنجا که تعدی و تجاوز حتی به دشمنان، حاکی از بیتقوایی است؛ در تعاملات و ارتباطات با دشمن نباید به حقوق او تعدی و تجاورزی صورت گیرد. (مائده، آیه 2)
8- پرهیز از ارتباط محرمانه: اگر دیگر اصول ارتباط با دشمنان این است که از هر گونه ارتباط محرمانه و مخفی با دشمنان پرهیز شود. (آلعمران، آیه 118)
9- پرهیز از دوستی مخفیانه: همچنین پرهیز از دوستی مخفی و نهان با دشمن از اصول دیپلماسی اسلامی است. این امر، هم وظیفه امت است و هم حاکمان و دولتمردان. (آلعمران، آیه 118)
10- اجتناب از تسلط: دولت و امت اسلامی میبایست به گونهای عمل کند که دشمنان بر جامعه اسلامی تسلط پیدا نکنند و سلطه و ولایت آنان بر جامعه اسلامی برقرار نشود. (نساء، آیه 141) خداوند در آیه 2 سوره ممتحنه میفرماید که اگر دشمنان بر جامعه اسلامی سلطه یابند به تحقیر و توهین و نیز آزار و اذیت مسلمانان میپردازند.
در آیات قرآن اصول و قواعد دیگری در ارتباط با چگونگی برخورد و تعامل و ارتباط با دشمنان بیان شده که به همین مقدار بسنده میشود. ذکر این نکته لازم است که دشمنی عقیدتی به سادگی از میان نمیرود و نمیتوان امید به صلح پایدار میان این گروه از دشمنان داشت؛ مگر آنکه یکی دست از عقیده خود بردارد. از این رو خداوند بصراحت بیان میکند که دشمنان تا زمانی که مسلمانان پیرو عقیده و ملت آنان نشوند دست از دشمنی بر نمیدارند. ( بقره، آیه 120؛ مائده، آیات 48 و 49 و 77)