امتحان ؛ سنت حتمی خدا و راه موفقیت در آن(بخش سوم وپایانی)(زلال بصیرت)
علمآموزی و خودسازی؛ دو عامل موفقیت در امتحان
ما بايد مراقب باشیم و از فتنههاي گذشته عبرت بگيريم و خودمان را برای فتنههای بعدی آماده کنيم. نه در طول عمر ما فتنه و امتحان برچيده ميشود و نه برای آيندگان، بلکه تا روز قيامت این سنت ادامه خواهد داشت. آن سنتي که تا روز قيامت باقي است سنت امتحان است. اصلا امتحان هدف خلقت عالم دنیا است. چطور ممکن است چنین سنتی برچيده شود؟!
با توجه به این هشدار، اکنون ما چه وظیفهای داریم؟ اين سخنان انذار و هشداري بود برای اینکه مراقب باشیم و بدانیم که در آينده هم براي بنده و جنابعالي و هم برای ديگران فتنه و امتحان خواهد بود اما سؤال این است که چگونه خود را آماده کنيم؟ پاسخ این است که برای این منظور دو راه کلي وجود دارد که هر کسي بخواهد از امتحانها سربلند بیرون آید باید حتما به این دو مجهز باشد. البته اینها دو راه کلي هستند که هر کدام شاخههايی فرعي دارند. يکي کسب شناخت و آگاهي مطلوب و کافي است. باید آگاه شویم که در کجا هستيم و در دنيا چه خبر است. باید بدانیم دوست کيست و دشمن کيست. باید بفهمیم که راههای امتحان چيست و چه چیزهایی محبوب خدا و چه چيزهایي مبغوض او است و صلاح و فساد ما در چه چیزهایی است. مقصود از شناخت، معناي وسيع آن است، بخصوص شناخت دين. هر چه شناختمان درباره دين بيشتر و دقيقتر باشد اين توانایی برای ما بيشتر فراهم ميشود که کمتر شکست بخوريم. اما شناخت بهتنهایی کافی نیست. شناخت یک پا محسوب میشود و انسان با یک پا نمیتواند بهدرستی راه برود. ما نیاز به دو پا داریم و پای دوم برای طی این راه، خودسازي است. باید تمرين کنيم؛ آن هم تمرینی با سیر از آسان به مشکل. هنگامی که میفهمیم خدای متعال چيزي را دوست نميدارد، از آن صرفنظر کنیم. باید از نزدیک شدن به لغزشگاهها پرهیز کنیم و در چنین موقعیتهایی اندکی احتياط کنيم: وَ مَن حَامَ حَولَ الْحِمَى أَوْشَكَ أَنْ يَقَعَ فِيه؛(1) «و کسی که در اطراف قرقگاه گردش کند نزدیک است که در آن بیفتد.» لب مرز حرکت کردن این خطر را به همراه دارد که ناگهان پای انسان بلغزد و سقوط کند، بخصوص لب مرز درهای که عمق آن ناپيدا و الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار(2) است. مگر انسان چقدر میتواند بیاحتیاط باشد که از لب اين پرتگاه حرکت کند؟! باید کمي فاصله گرفت!
اينها دو عامل اصلي برای طی این مسیر هستند. باید ابتدا سعي کنيم شناختمان نسبت به دين بيشتر شود و دوم باید سعي کنيم خودمان را بسازيم. گفتن این کلام که باید خودمان را بسازيم آسان است، اما کار بسیار مشکلي است. يکي از مشکلات اين خودسازي اين است که انسان گاهي خودش را فريب میدهد و این بسیار امر عجيبی است. گاهی رفيق، همسايه یا دشمن قصد دارد انسان را فريب دهد که در این صورت انسان تلاش میکند مراقب باشد که طرف مقابل چه حرفی میزند و چه انگیزهای از این حرف خود دارد. اما آنجا که انسان خود را فريب میدهد چه باید کرد؟ وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ؛(3) «و فریب نمیدهند جز خودشان را در حالی که نمیفهمند.» در طول تاريخ، از زمان صدر اسلام تا به حال ببينيد چقدر کساني بودند از قشرهای مختلف که به نام دين و به نام دلسوزی برای دین چه ضررهای بزرگی به دین وارد کردند. امروز داعشيها هستند و شما میتوانید نمونهای از اینگونه افراد را ملاحظه کنید. آیا این کسانی که عملیاتهای انتحاري انجام ميدهند براي پول دست به چنین کارهایی میزنند؟! آیا در عملیات انتحاری نان و حلوا پخش ميکنند؟! اينها باور کردهاند که با این کار به بهشت ميروند. البته همه اعضای چنین گروههایی چنین نیستند. افرادی عامی و ناآگاه در میان آنها هستند که برای چنین عملیاتهایی به کار گرفته میشوند و شياطينی هستند که به خوبی میدانند چگونه آنها را فریب دهند. اينها فريبخورده هستند وگرنه چطور ممکن است خودشان کمربند انتحاري به خود ببندند و خود را منفجر کنند؟! آیا چنین کاری بهخاطر این است که ماهیانه چند هزار دلار پول به او ميدهند؟! چرا برخی زندگی راحت با درآمد و پول کافی در کشور خود را رها میکنند و آواره کوه و بیابان میشوند و سختیهای فراوانی را تحمل میکنند و در آخر هم با عملیاتی انتحاري خودکشي ميکنند تا ديگران را بکشند؟! آیا چنین کاری فقط براي پول است؟!
کمی به عقب برگردید و در دوران خودمان و در کشور خودمان و در انقلاب خودمان گذشتهها را تماشا کنيد! کسانی را خواهید دید که مايه چه اميدهايي بودند، اما سرانجام کارشان به کجاها کشید! آیا اکنون شما احتمال ميدهيد که دو مرجع تقلیدي که از بزرگان ما هستند و ما دستشان را ميبوسيم و نيمخورده غذاشان را به عنوان تبرک ميخوريم درصدد قتل یکدیگر برآیند؟! اما ما تجربه چنین کاري را داریم. یک چنین شخصیتی در کاري شريک شد که اگر با موفقیت انجام میگرفت بيت امام منفجر ميشد و امام به شهادت میرسید. انسان چنین موجودی است! این خطرها برای بنده و جنابعالي هم وجود دارد. گمان نکنيم این خطرها براي اشخاص خاصی بوده و دیگر تمام شده است. آن کساني که در فتنه سال 88 نقش اول را بازي کردند کساني بودند که سالها به انقلاب خدمت کرده بودند و پستهاي مهمی در انقلاب بر عهده داشتند. اينها کساني بودند که پيشگام، پيشاهنگ و راهنماي ديگران بودند اما تقصير کردند و سقوط کردند. ما چه کنيم که به چنين دامی گرفتار نشویم؟ اول باید شناختمان را نسبت به دين توسعه دهيم و دوم باید خودسازي کنیم. ولي خوب ميدانيم که این دو کار بسیار مشکل هستند. مگر شناخت دين کار سادهاي است که انسان یکی دو روز در کلاسی شرکت کند یا یک دوره ده بيست روزه، بلکه ده بيست ساله بگذارند و دین را بطور کامل بشناسد؟ کساني هستند که پنجاه سال در حوزههاي علميه شبانهروز کار کردهاند، اما اعتراف میکنند که بسیاری از زوایای دین برای ما ناشناخته است. شناخت دین کار آسانی نيست. گفتن این جمله آسان است که آدمي باید بينشی قوي، کامل و جامع نسبت به اسلام پيدا کند. خودسازي هم همین مشکل را دارد. قدم اول خودسازی، ترک گناهان و انجام واجبات است. اين قدمِ اولِ تقوا است. ما در اين قدم اول چقدر موفقيم؟
انبیا، امامان و ولی فقیه، آینههای هدایت
با وجود این مشکلات چه کنیم تا کمک و پشتیبانی داشته باشيم؟ طی مسیر نیاز به علائم راهنمایی دارد. در جادهها، بخصوص در جادههاي سخت و پر پيچ و خم، علائمي گذاشته میشود تا راهنمای پویندگان آن مسیر باشد. گاه بر سر یک پیچ آينهاي نصب ميکنند تا مسیر پيچ را کامل نشان دهد. خدای متعال براي محفوظ ماندن از خطرات مسیر سعادت، پيامبر و امامان معصوم علیهمالسلام و بعد وليفقيه را قرار داده است. ممکن است شما بگوئيد مگر وليفقيه معصوم است؟! عرض ميکنم: خیر، هيچ کس نگفته ولیفقیه معصوم است. اما من سؤال ميکنم: مگر مرجع تقليد معصوم است؟ شما چطور وقتي از مرجعی تقليد ميکنيد و به رساله آن عمل میکنید به این نکته کار ندارید که آیا همه فتواهای او مطابق واقع هست يا نيست. چراکه میدانید در حال حاضر راهي بهتر از اين وجود ندارد. آن کسي که فرمود: فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُم؛(4) این مسئولیت را برعهده گرفته است. امام زمان (عج)فرمود من حجت خدا بر شما هستم و فقهاي جامعالشرایط حجت من بر شما هستند. کسي نميگويد ولی فقیه معصوم است اما در اين شرايطي که ما دستمان به امام معصوم نميرسد راهي بهتر از این برای ما وجود ندارد و این همان راهي است که امام معصوم به ما فرموده است و ولی فقیه را حجت قرار داده و به ما دستور داده است که از او اطاعت کنيم. به همان دليلي که ما در فتوا از مرجع جامعالشرايط تقليد ميکنيم و هر فتوايي داد اطاعت ميکنيم از ولي فقيه هم اطاعت ميکنيم. براي مثال اگر در گذشته از يک مرجعي تقليد ميکردهايم و او از دنيا رفت پس از او به مرجع جامعالشرايط زنده مراجعه ميکنيم و به همين خاطر گاهي رفتارمان را تغيير ميدهيم. براي مثال ممکن است ديروز در نماز يک مرتبه تسبيحات اربعه ميگفتيم، ولي امروز سه مرتبه بگوئيم و بهخاطر ملزم شدن به اين تغيير رفتار، اعتراض نميکنيم که مگر دين تغيير کرده است! چراکه ميدانيم ديروز حجت، فتواي مرجع قبلي بود و امروز حجت، فتواي مرجع زنده است. آن خدايي که آن مرجع قبلي را حجت قرار داده بود و پيش از اين، عمل به آن فتوا را از من ميخواست امروز عمل به فتواي مرجع زنده را ميخواهد. از نظر عقلايي هم هيچ راهي بهتر از اين وجود ندارد. کسي که قانون را بهتر از ديگران بداند و تعهدش به عمل به قانون بيش از ديگران باشد و مصالح مردم را هم بهتر از ديگران درک کند، يا کل مصلحت را خودش بهتر بفهمد يا به کمک مشاورين و شوراها بفهمد که يکي از آنها مجلس شوراي اسلامي است – البته در نهايت، حکم و قانون مطلق را او صادر ميکند چراکه امام معصوم (ع)فرموده است: فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُم – محور قرار دادن او بهترين راه ممکن است.
بالاترين خيانت ممکن در حق مردم انقلابي و شهدا چيست؟ بالاترين خيانت اين است که اين علامتها را بشکنيم و آنها را از صحنه جامعه پاک کنيم. آيا شايسته است آينهاي را که در جاده بر سر پيچ خطرناک نصب کردهاند بشکنيم؟! براي محفوظ ماندن در فتنهها، هيچ کاري بهتر از اين نيست که ما در درجه اول کسي را بشناسيم که اصلح براي ولايت است و بعد با تمام قوا از او حمايت کنيم. بدانيم هر کس مقام ولايت را تضعيف کند بزرگترين خيانت را به اسلام، به تشيع و به خون شهدا کرده است.
توسل به امام عصر(عج)، روح تلاشهای ما
همه اينها که گفته شد در صحنه اسباب ظاهري و قابل محاسبه است که ميتوانيم درباره آنها بحث کنيم و دين هم بر همين اساس نازل شده و احکام هم بر همين اساس تبيين شده است. اما همه اينها يک روح هم دارد و آن روح را هم خدا به ما شيعيان عنايت کرده است که سايرين از آن محرومند و آن اعتقاد به حضور ولي خدا در جامعه و تأثير عنايت او، دعاي او، توسل به او و کمک خواستن از او است. در کنار اين اسبابي که گفته شد، دل ما بايد هميشه با آن مرکز انوار الهي يعني قلب مقدس ولي عصر اروحنافداه در ارتباط باشد.
بیانات آيتالله مصباح يزدي (دام عزه) در همايش 9 دي ؛ قم ؛ 8/10/1393