از فیزیک به خدا(دلنوشته دانشجویی)
بدیاش این بود که به ما گفته بودند قرار است بروید دانشگاه جمهوری اسلامی. بدیاش این بود که دفترچه راهنمای کنکور را پر کرده بودند از لیست قوانین شرعی و اسلامی. خیال برمان داشته بود که میخواهیم برویم دانشگاه اسلامی!
این و آن از اساتید سکولار و لیبرال گفتند و باور نکردیم. این و آن از محتوای متضاد با اندیشه و انقلاب اسلامی گفتند و قبول نکردیم. تا این که آمدیم دانشگاه ...
میدانید، اصلا بحث سر این نبود که چرا افکار نیوتون و انیشتین تدریس میشود. فیزیک است دیگر! افکار مرا که نمیتوانند درس بدهند! بحث سر این بود که چرا جای خدا و انیشتین عوض شده است.
چرا کسی از افکار اساسی و فلسفی پنهان شده پشت فرمولها حرف نمیزند. چرا نمیگویند پذیرش این فرمولها کدام مبناهای دین را زیر سوال میبرد؟
مگر تمام مشکل تاریخ علم این نبود که تعصبهای نابجا، جلوی پیشرفت را گرفتهاند؟ چرا این تعصب نابجا آنقدر ریشه دوانده بود که کسی از راهی به جز آنچه هست، و از فکری به جز آنچه هالیدی فیزیکدان میگوید سخن نگفت؟ چرا به محض نزدیک شدن بحث به فلسفه، بحث بسته میشد؟
قرار است رشته فیزیک مطابق استانداردهای بینالمللی تدریس شود، قبول! اما به حکم آن که مسلمانيم - گیرم که انقلابی و مومن هم نباشیم - باید سر درمیآوردیم از فلسفههای پشت محاسبات. باید میفهمیدیم وقتی نیوتون فرمول جابهجایی را میگوید، چه جور خدایی را تصویر میکند؟ چرا اساتید ما، ارجاعمان ندادند به دو تا کتاب دیگر تا بفهمیم تنها مسیر موجود در فیزیک، مسیر فعلی نیست. اصلا گیرم که تمام اساتید ما به مسیر فعلی اطمینان دارند. ما هم این حق را داریم که در حد امکان با انواع تفکرات و اندیشهها آشنا شویم و انتخاب کنیم و اطمینان یابیم؟ گویی اساتید بیآن که بخواهند همان فضای بسته فکری را رقم زدهاند که همیشه از آن میگریختند!
*نجمه پرنیان/ دانشجوی فیزیک