kayhan.ir

کد خبر: ۴۷۶۸۹
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۶

مهدی ای آبی‌ترین احساس‌ها(چشم به راه سپیده)

Email:SEPIDEH@Kayhannews.ir
سر افطار می‌رسی؟
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتم غروب جمعه تو از راه می‌رسی
عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
تا خواستم به جاده وصل تو رو کنم
غفلت مرا رفیق سفر شد نیامدی
در مسجدیم و طاعت این ماه شغل ماست
بی‌قبله هر نماز به سر شد نیامدی
این نفس بد مرام مرا خوار و زار کرد
روز و شبم به لغو سپر شد نیامدی
رسوایی گدای تو از حد گذشته است
عمرم به هر گناه هدر شد نیامدی
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدی
دیدی دلم به راه دگر شد نیامدی
خسران‌زده کسی است که از یار غافل است
بی‌تو دعا بدون اثر شد نیامدی
از ما که منفعت نرسیده برای تو
هرچه ز ما رسیده ضرر شد نیامدی
گفتیم لااقل سر افطار می‌رسی
دیده به راه ماند و سحر شد نیامدی
احسان محسنی‌فر


به خانه بازنگشتی...
دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد
جهان کهنه ما با شما کنار نیامد
زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان
نشست و وعده شادی سر قرار نیامد
چه وردها که نخواند آسمان به گوش درختان
یکی از این همه شاخه به برگ و بار نیامد
غبارروبی هر کوچه را به جشن نشستیم
ولی مسافری از جاده غبار نیامد
به جز کلاغ، کسی پر نزد حوالی دنیا
صدای خوش خبری غیر قارقار نیامد
به خانه بازنگشتی و بی‌تو هیچ خدایی
... به سرسلامتی قوم انتظار نیامد
سودابه مهیجی


آبی‌ترین احساس
مهدی ای آبی‌ترین احساس‌ها
ای معطر از شمیم یاس‌ها
ای تو خورشید شب یلدای من
ای همه انگیزه فردای من
ای نشانی از خدا، خال لبت
عاشقم، عاشق بسوزد در تبت
ای که دستت روی دوش آفتاب
چشم من با یاد تو رفته به خواب
ای که جاری از کلام تو غزل
صاحب دنیا تو بودی از ازل
ترجمان لحن خیس اشک‌ها
رازدار گفتگوهای خدا
ای که با دریا تکلم می‌کنی
برکه‌ها را پر تلاطم می‌کنی
ای قرار ما همه آدینه‌ها
در میان سبزی سبزینه‌ها
مهدی! ای از نسل گل‌های سپید
ای شفابخش دل مجروح بید
غیبت تو فصل زرد بی‌کسی‌ست
انتظارم، رویش دلواپسی‌ست
یاد تو تا در دلم آمد فرود
شعر من بی‌اختیار از تو سرود
بعد از این من باغبانی می‌شوم
باغبان بی‌نشانی می‌شوم
تا بکارم بذر ناب انتظار
در دل ابری خود، فصل بهار
ملیحه سادات قادری