امام خمینی(ره) یگانه زمانه (بخش اول)
منادی اسلام ناب محمدی(ص)
پرچمداران مکتب تشیع در طول تاریخ و به خصوص بعد از غیبت امام زمان(عج) معمولا شخصیتهای ممتازی بودهاند. اگر به دقت تحقیق شود و بین این پرچمداران و پرچمداران سایر مکاتب مقایسه شود، نقاط امتیاز اینها معلوم میشود. در بین این شخصیتها که هر کدام برجستگیهای خاص خود را دارند، امام(ره) سرآمد هستند؛ این مطلب در چند نکته قابل تشخیص و اثبات است.
استاد سیدمحمدمهدی میرباقری
پرچمداران مکتب تشیع در طول تاریخ و به خصوص بعد از غیبت امام زمان(عج) معمولا شخصیتهای ممتازی بودهاند. اگر به دقت تحقیق شود و بین این پرچمداران و پرچمداران سایر مکاتب مقایسه شود، نقاط امتیاز اینها معلوم میشود. در بین این شخصیتها که هر کدام برجستگیهای خاص خود را دارند، امام(ره) سرآمد هستند؛ این مطلب در چند نکته قابل تشخیص و اثبات است.
امام(ره)، پرچمدار تحول در علوم و معارف اسلامی
ابتدا اینکه این بزرگوار به لحاظ علمی در اکثر رشتههای علوم اسلامی زمان خود در قله قرار دارند و بیتردید جزو نخبگان آن علم شناخته میشوند؛ مثل علم اخلاق، عرفان اسلامی (عملی و نظری)، فلسفه، کلام، منطق، حدیث، فقه و اصول. به ویژه در فقه و اصول ایشان از سرآمدان هستند و در این مورد هیچ تردیدی وجود ندارد.
امام(ره) در این حوزهها بیش از ظرفیت گذشتگان و تاریخ علم، بر محصول تاریخی این علوم تسلط دارند. ایشان دارای دریافتهایی فراتر از آنچه در محدوده این علوم اتفاق افتاده است بودهاند؛ به طور کلی کسانی که مبدأ تحول در حوزه دانش میشوند و مقیاس دانش را از سطحی به سطح بالاتر تغییر میدهند، چیزی بیش از حافظهای که ظرفیت دانش گذشتگان را دارد در آنها شکل میگیرد؛ البته این یک نکته اساسی است که آیا همه آنچه که یک فرد دارا میشود، از بستر جامعه به او میرسد؟ به تعبیر دیگر آیا همه افراد از دامن جامعه ارتزاق میکنند یا آنکه کسانی که منشأ تحولات بودهاند، دریافتهایی از عوالم بالاتر داشته و این دریافت بالاتر مبدأ تحول در ظرفیت اجتماعی میشود؟
مصداق بارز این نکته انبیای الهی هستند. این تلقی که کسی خیال کند ساختار ذهنی نبیاکرم(ص) به دلیل زندگی در جامعه جزیره العرب یا جامعه قبیلهای، متناسب با ساختار زندگی قبیلهای است و تنها از آن جامعه ارتزاق کردهاند (که سکولارهای مسلمان همین مطلب را میگویند) ناشی از همین اشتباه بزرگ است؛ این دسته تصور کردهاند آن چشمهای که انسانها از آن ارتزاق میکنند، فقط بستر اجتماعی آنها میباشد. این نسبت لااقل بر پرچمداران تحول تاریخی صدق نمیکند. آنها از عالم بالاتر دریافت میکنند و ساختارهای موجود را میشکنند.
نبیاکرم(ص) به عنوان کسی که بر همه ساختارهای کلان تاریخی ولایت دارند و ساختار جوامع را به سمت جامعه موعود پیش میبرند، هیچگاه در چارچوب ساختار موجود آن زمان نمیاندیشند؛ هرچند که حضرت برای عبور دادن جامعه بشری از ساختارهای موجود به ساختارهای بهتر، با آن چارچوبها تعامل میکنند.
بحث در مقیاس نبیاکرم(ص) روشن است. تلقی بنده در مقیاس امام(ره) هم این است که ایشان پرچمدار تحولات اجتماعی است؛ این تحولات عظیم اجتماعی که ایشان ایجاد کردهاند به تحول در حوزه معارف اسلامی منتقل میشود؛ به عبارتی ایشان معارف اسلامی را ارتقا بخشیدهاند. رشد دانشهای اسلامی در چند دهه گذشته، ناشی از این بوده است که امام(ره) از بستری بالاتر از ظرفیت عقلانیت اجتماعی ارتزاق میکردند؛ به همین دلیل ایشان نه تنها یگانه علوم اسلامی دوران خود هستند بلکه برداشت و دریافتهای ایشان از این علوم فراتر از ظرفیت آن علوم بوده است؛ برای مثال به تعبیری که ایشان در زمینه فقه دارند توجه شود؛ ایشان میفرمایند: «حکومت، فلسفه عملی فقه در همه شئون، از گهواره تا گور است.» این سخن، مطلبی نیست که منسوب به ظرفیت دانش فقه در آن زمان باشد. این تلقی مبدأ تحول و رشد در فقه است؛ این دریافت برتر، مبدأ پیدایش انقلاب اسلامی و به تبع موجب ایجاد تحول در حوزه فرهنگ و ارتقای دانشهای اسلامی است.
امام (ره) به دنبال تحول در جامعه جهانی و ایجاد بستر ظهور
نکته دوم اینکه ایشان جزو معدود علمایی هستند که به لحاظ سلوک عملی، بر مدار جهانی توحید سیر داشتهاند که این هم مورد اتفاق اهل فن است. این بزرگمرد یک ماموریت بزرگ الهی داشته و بر اساس آن به دنبال تحول در جامعه جهانی و ایجاد بستر ظهور در مقیاس اقدامات جهانی بودهاند؛ این امر با انقلاب اسلامی در مقیاس یک کشور اسلامی شروع شد؛ گام بعدی آن بیداری اسلامی است که بارقههای آن مشاهده میشد؛ مرحله بعد نیز تحولات جهانی است که شواهد وقوع آن در حال ظهور است.
ادامه دارد...