شرط برتري انسان بر فرشتگان(خوان حکمت)
از وجود مبارك رسول گرامي (ص) نقل شده است: اَعدي عَدُوِّكَ نَفسُكَ الَّتِي بِينَ جَنبَيك(1)؛ هيچ دشمني براي انسان بدتر از هواي او نيست.چرا اَعدي عدوّ اين است؟ براي اينكه يك ماري كه به آدم حمله كرده، يا يك سگي كه به آدم حمله كرده تا يك تكه گوشت يا يك تكه نان پيش اينها بيندازد، همان چند لحظه اي كه اينها مشغول خوردن گوشت و نان و اينها هستند، از آدم دست برمی دارند! ولي اگر انسان به خواسته نفس عمل كرد، اين نفس دو قدم جلوتر ميآيد؛ اينطور نيست كه صبر بكند و بگويد اين يك ساعت من كاري به تو ندارم؛ تو مي خواهي توبه كن يا فرار كن! اگر يك سگي حمله كرد، مي شود يا يك تكه گوشت او را سرگرم كرد و فرار كرد. امّا اگر نفس گفت اين نامحرم را نگاه كن واو نگاه كرد؛ اينطور نيست كه اين شخص يك ساعت يا يك لحظه يا يك دقيقه از شر نفس نجات پيدا كند و بتواند توبه كند! بلکه اين نفس يك قدري جلوتر مي آيد، لذا اَعدي عَدُوِّكَ است و صريحاً دستور دادند، فرمودند: جاهِدُوا اَهواءَكُمَ كَمَا تُجاهِدُونَ اَعداءَكُم(2)«همان گونه که با دشمنانتان می جنگید با هواهای نفسانیتان هم بجنگید». با اين دشمن بجنگيد و گرنه علمتان هيچ كاره است! بيان نوراني حضرت امير اين بود كه: رُبَّ عالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لا يَنفَعُهُ (3) «چه بسا دانشمندى كه جهلش او را از پاى در آورد و دانش او همراهش باشد اما سودى به حال او نداشته باشد».؛ اين عالم 99 درصد را نميگويد، اين عالم 100 درصد را ميگويد. اگر كسي احتمال خلاف مي دهد، ولو نيم درصد؛ اين ديگر عالم نيست، اين مَظنّه(گمان) دارد! فرمود: عالم هست، امّا علمش معزول است. سرّش آن است كه زمام كار به دست عقل نيست، زمام كار را ديگري در دست گرفته است.
شرط برتري انسان بر ملائكه
در كتاب شريف وسائل، طبع مؤسسه آل البيت (عليهم السَّلام)، جلد 15، صفحه 209؛ حديثي را مرحوم صدوق در كتاب علل ازعَبدِ اللهِ بنِ سِنان نقل كرده كه از امام صادق(ع) پرسید:آيا فرشتگان برترند يا فرزندان آدم؟ حضرت فرمود: اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) فرمود: اِنَّ اللهَ رَكَّبَ فِي المَلائِكَهِ عَقلاً بِلا شَهوَهٍ وَ رَكَّبَ فِي البَهائِمِ شَهوَهً بِلا عَقلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلْتَيهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقلُهُ شَهوَتَهُ فَهُوَ خِيرٌ مِنَ المَلائِكَه وَ مَنْ غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِم، خداوند، ملائكه را از نيروى عقل محض، حيوانات را از غرائز و شهوات محض و انسان را تركيبى از هر دو آفريد. آن كس كه نيروى انديشه و فكرش بر شهوتش غلبه كند، از ملائكه برتر و آن كس كه نيروى شهوت و غريزه اش بر قوه عقل غالب شود از حيوانات پست تر است.
اين غلبت شَهوَتُهُ عَقلَهُ يعني عقل صد در صد به طور جزم مي داند اين كار ضرر دارد،امّا شهوت مي گويد: من به حرف تو گوش نمي دهم! اين ماده مخدّر چند لحظه من را آرام مي كند، من مي خواهم گوش ندهم. هر چه بگويند اين آيندهاش خسران است، الآن هم ضرر دارد، سمّ را شما به بدن مي ريزي، اين خيال مي كند لذيذ است، به عقل مي گويد: برو كنار، تو حاكم معزولي.
بنابراين اگر كسي عقل نظر را پيروز نكند و ميدان به شهوت و غضب بدهد و رهبري اين كارها را به عهده عقل عمل نگذارد؛ مي شود: اُولئِكَ كَالاَنعامِ بَلْ هُمْ اَضَل(4). علم مال نيروي ادراكي است، كار مال نيروي تحريكي است، مال بخش اجراست؛ اجرائيات نفس به دست ديگري است.
عقل عملي كه عبارت است: مَا بِهِ عُبِدَ الرَّحمنْ وَ اكتُسِبَ بِهِ الجِنان (5) وقتي راه افتاد، اسفار أربعه را طي مي كند؛ سفر مِنَ الخَلقِ إلَي الحَق دارد، و سفر مِنَ الحَقِّ إلَي الحَق دارد. بعد سفر مِنَ الحَقِّ إلَي الخَلق دارد، چهارمين سفر اين است كه سفر مِنَ الخَلقِ إلَي الخَلقِ بِالحَق دارد؛ كه اگر كسي به اين سفر چهارم رسيد، همه علوم را اسلامي مي داند. زيرا هر چه در عالم هست؛ علماء مفسّران آنند يك، و هر چه در عالم هست خلقت است و هيچ اثري از طبيعت نيست، اين دو. تفسير خلقت خدا عين علم الهي است؛ خدا چنين كرد، خدا چنين كرد. از دريا و عمق دريا شناسي تا اوج سپهر، همه علوم مي شود (اسلامي).
تفكر ناصواب برخي دانشگاهيان در خلقتشناسي و اسلامي بودن علوم
مشكل اين دانشگاهي ها يا كساني كه باور نكردند ما علم غير اسلامي نداريم اين است كه اينها خيال كردند علمي اسلامي است كه در يك آيه يا در يك روايت فرمولش ذكر بشود! غافل از آنكه معلوم، خلقت است و علم به وسيله عقل، چراغ خلقت شناسي است. اينها آمدند معلوم را از خلقت به طبيعت منتقل كردند و چراغ الهي را مصادره كردند و گفتند عقل بشري؛ عقل بشري يعني چه؟! اين بشر كه: اَلَمْ يَكُ نُطفَهً مِنْ مَنيٍّ يُمنَي(6)، اين بشري كه در دوران كهنسالي به جائي مي رسد كه: مِنكُمْ مَنْ يُرَدُّ اِلَي اَرذَلِ العُمُرِ لِكَيلا يَعلَمَ مِنْ بَعدِ عِلمٍ شِيئاً(7). پس هر چه بشر مي فهمد عطيه الهي است: وَ عَلَّمَ الاِنسانَ مَا لَمْ يَعلَم(8). اما اينها آمدند چراغي را كه خدا روشن كرد، مصادره كردند و گفتند بشري است؛ خلقت را تکه تکه كردند، گفتند طبيعي است؛ بعد گفتند مگر ما فيزيك اسلامي داريم، شيمي اسلامي داريم؟ شما آمديد همه چيز را غصب كرديد،وقتي كه چراغ الهي را مال خودت دانستي، خلقت را هم به طبيعت تبديل كردي؛ چيزي به نام اسلام نمی ماند!
تهذيب نفس، لازمه پيروزي در جهاد با نفس
ما تمام كوشش و تلاش را در تهذيب نفس بايد بكنيم كه بخش فرهنگيمان كدام است، بخش اجرائي مان كدام است. اگر يك جائي مشكل اجرائي داشتيم، مدام به درس و بحث نچسبيم! اين درس و بحث يك مقدارش براي ما كافي است. يك مقداري به نماز شب بچسبيم، يك مقداري به زيارت عاشورا بچسبيم، يك مقداري به زيارت آل ياسين و زيارت امينُ الله بچسبيم؛ اين مشكل را حل مي كند.آنهائي را كه نميدانيم، از ما نمي خواهند، اين را كه مي دانيم عمل نميكنيم. مدام به درس و بحث ميچسبيم، اين درس و بحث روزي براي ما كارآمد دارد كه بشود رأي مُطاع؛ امّا اگر بشود يك مرجع معزول، اثري ندارد! همان آيه سوره زمر درست است كه فرمود عالم و غير عالم يكسان نيستند، امّا در كنار نماز شب ذكر كرده. فرمود: اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ الَّيلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحذَرُ الآخِرَهَ وَ يَرجُوا رَحمَهَ رَبِّه قُلْ هَلْ يَستَوِي الَّذِينَ يَعلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعلَمُون (9). كسي در فضاي نماز شب عالم باشد، البته با ديگري فرق مي كند. امّا اگر كسي در آن فضا نباشد، عالم باشد بالأخره رُبَّ عالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهلُه.
شما اين عالم بي عمل را ملاحظه بفرمائيد كه جهنّمي ها هم مي گويند: اين را ببريد، بوي بَدش ما را آزار مي دهد! چرا مي گويند خداي سبحان 70 گناه جاهل را مي آمرزد، بدون اينكه يك گناه عالم آمرزيده بشود؟! چرا ميگويند عالم در لبه جهنّم است، گناه همان و افتادن همان؟! ولي جاهل 70قدم از جهنّم فاصله دارد، ممكن است افتان و خيزان بيفتد و برخیزد! سرّش همين است! اگر ما در اين مثال خوب توجه كنيم، به ممثّل پي مي بريم.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه)
در جلسه درس تفسير سوره مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي
حوزه علميّه قم ـ 1390/2/12
(1) عدّه الدّاعي/ 314
(2) بحار الأنوار/ 68/ 370
(3) نهج البلاغه/ حكمت 107
(4) اعراف/ 179
(5) الكافي/ 1/ 10 ـ ( كِتابُ العَقلِ وَ الجَهل )
(6) قيامه/ 37
(7) حج/ 5
(8) علق/ 5
(9) زمر/ 9
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.
شرط برتري انسان بر ملائكه
در كتاب شريف وسائل، طبع مؤسسه آل البيت (عليهم السَّلام)، جلد 15، صفحه 209؛ حديثي را مرحوم صدوق در كتاب علل ازعَبدِ اللهِ بنِ سِنان نقل كرده كه از امام صادق(ع) پرسید:آيا فرشتگان برترند يا فرزندان آدم؟ حضرت فرمود: اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) فرمود: اِنَّ اللهَ رَكَّبَ فِي المَلائِكَهِ عَقلاً بِلا شَهوَهٍ وَ رَكَّبَ فِي البَهائِمِ شَهوَهً بِلا عَقلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلْتَيهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقلُهُ شَهوَتَهُ فَهُوَ خِيرٌ مِنَ المَلائِكَه وَ مَنْ غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِم، خداوند، ملائكه را از نيروى عقل محض، حيوانات را از غرائز و شهوات محض و انسان را تركيبى از هر دو آفريد. آن كس كه نيروى انديشه و فكرش بر شهوتش غلبه كند، از ملائكه برتر و آن كس كه نيروى شهوت و غريزه اش بر قوه عقل غالب شود از حيوانات پست تر است.
اين غلبت شَهوَتُهُ عَقلَهُ يعني عقل صد در صد به طور جزم مي داند اين كار ضرر دارد،امّا شهوت مي گويد: من به حرف تو گوش نمي دهم! اين ماده مخدّر چند لحظه من را آرام مي كند، من مي خواهم گوش ندهم. هر چه بگويند اين آيندهاش خسران است، الآن هم ضرر دارد، سمّ را شما به بدن مي ريزي، اين خيال مي كند لذيذ است، به عقل مي گويد: برو كنار، تو حاكم معزولي.
بنابراين اگر كسي عقل نظر را پيروز نكند و ميدان به شهوت و غضب بدهد و رهبري اين كارها را به عهده عقل عمل نگذارد؛ مي شود: اُولئِكَ كَالاَنعامِ بَلْ هُمْ اَضَل(4). علم مال نيروي ادراكي است، كار مال نيروي تحريكي است، مال بخش اجراست؛ اجرائيات نفس به دست ديگري است.
عقل عملي كه عبارت است: مَا بِهِ عُبِدَ الرَّحمنْ وَ اكتُسِبَ بِهِ الجِنان (5) وقتي راه افتاد، اسفار أربعه را طي مي كند؛ سفر مِنَ الخَلقِ إلَي الحَق دارد، و سفر مِنَ الحَقِّ إلَي الحَق دارد. بعد سفر مِنَ الحَقِّ إلَي الخَلق دارد، چهارمين سفر اين است كه سفر مِنَ الخَلقِ إلَي الخَلقِ بِالحَق دارد؛ كه اگر كسي به اين سفر چهارم رسيد، همه علوم را اسلامي مي داند. زيرا هر چه در عالم هست؛ علماء مفسّران آنند يك، و هر چه در عالم هست خلقت است و هيچ اثري از طبيعت نيست، اين دو. تفسير خلقت خدا عين علم الهي است؛ خدا چنين كرد، خدا چنين كرد. از دريا و عمق دريا شناسي تا اوج سپهر، همه علوم مي شود (اسلامي).
تفكر ناصواب برخي دانشگاهيان در خلقتشناسي و اسلامي بودن علوم
مشكل اين دانشگاهي ها يا كساني كه باور نكردند ما علم غير اسلامي نداريم اين است كه اينها خيال كردند علمي اسلامي است كه در يك آيه يا در يك روايت فرمولش ذكر بشود! غافل از آنكه معلوم، خلقت است و علم به وسيله عقل، چراغ خلقت شناسي است. اينها آمدند معلوم را از خلقت به طبيعت منتقل كردند و چراغ الهي را مصادره كردند و گفتند عقل بشري؛ عقل بشري يعني چه؟! اين بشر كه: اَلَمْ يَكُ نُطفَهً مِنْ مَنيٍّ يُمنَي(6)، اين بشري كه در دوران كهنسالي به جائي مي رسد كه: مِنكُمْ مَنْ يُرَدُّ اِلَي اَرذَلِ العُمُرِ لِكَيلا يَعلَمَ مِنْ بَعدِ عِلمٍ شِيئاً(7). پس هر چه بشر مي فهمد عطيه الهي است: وَ عَلَّمَ الاِنسانَ مَا لَمْ يَعلَم(8). اما اينها آمدند چراغي را كه خدا روشن كرد، مصادره كردند و گفتند بشري است؛ خلقت را تکه تکه كردند، گفتند طبيعي است؛ بعد گفتند مگر ما فيزيك اسلامي داريم، شيمي اسلامي داريم؟ شما آمديد همه چيز را غصب كرديد،وقتي كه چراغ الهي را مال خودت دانستي، خلقت را هم به طبيعت تبديل كردي؛ چيزي به نام اسلام نمی ماند!
تهذيب نفس، لازمه پيروزي در جهاد با نفس
ما تمام كوشش و تلاش را در تهذيب نفس بايد بكنيم كه بخش فرهنگيمان كدام است، بخش اجرائي مان كدام است. اگر يك جائي مشكل اجرائي داشتيم، مدام به درس و بحث نچسبيم! اين درس و بحث يك مقدارش براي ما كافي است. يك مقداري به نماز شب بچسبيم، يك مقداري به زيارت عاشورا بچسبيم، يك مقداري به زيارت آل ياسين و زيارت امينُ الله بچسبيم؛ اين مشكل را حل مي كند.آنهائي را كه نميدانيم، از ما نمي خواهند، اين را كه مي دانيم عمل نميكنيم. مدام به درس و بحث ميچسبيم، اين درس و بحث روزي براي ما كارآمد دارد كه بشود رأي مُطاع؛ امّا اگر بشود يك مرجع معزول، اثري ندارد! همان آيه سوره زمر درست است كه فرمود عالم و غير عالم يكسان نيستند، امّا در كنار نماز شب ذكر كرده. فرمود: اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ الَّيلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحذَرُ الآخِرَهَ وَ يَرجُوا رَحمَهَ رَبِّه قُلْ هَلْ يَستَوِي الَّذِينَ يَعلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعلَمُون (9). كسي در فضاي نماز شب عالم باشد، البته با ديگري فرق مي كند. امّا اگر كسي در آن فضا نباشد، عالم باشد بالأخره رُبَّ عالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهلُه.
شما اين عالم بي عمل را ملاحظه بفرمائيد كه جهنّمي ها هم مي گويند: اين را ببريد، بوي بَدش ما را آزار مي دهد! چرا مي گويند خداي سبحان 70 گناه جاهل را مي آمرزد، بدون اينكه يك گناه عالم آمرزيده بشود؟! چرا ميگويند عالم در لبه جهنّم است، گناه همان و افتادن همان؟! ولي جاهل 70قدم از جهنّم فاصله دارد، ممكن است افتان و خيزان بيفتد و برخیزد! سرّش همين است! اگر ما در اين مثال خوب توجه كنيم، به ممثّل پي مي بريم.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه)
در جلسه درس تفسير سوره مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي
حوزه علميّه قم ـ 1390/2/12
(1) عدّه الدّاعي/ 314
(2) بحار الأنوار/ 68/ 370
(3) نهج البلاغه/ حكمت 107
(4) اعراف/ 179
(5) الكافي/ 1/ 10 ـ ( كِتابُ العَقلِ وَ الجَهل )
(6) قيامه/ 37
(7) حج/ 5
(8) علق/ 5
(9) زمر/ 9
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.