کد خبر: ۳۲۲۸۲۲
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۴۰۴ - ۲۰:۵۵

تأثیر نفوذ اطلاعاتی ایران بر افکار عمومی (مقاله وارده)

 علیرضا معشوری- دکتری روابط بین‌الملل
ترس از نفوذ اطلاعاتی در جامعه‌ای مانند اسرائیل که براساس امنیت بنا شده است فقط یک نگرانی صرف درباره دسترسی جمهوری اسلامی ایران به اطلاعات استراتژیک این رژیم نیست. ترس از نفوذ عاملی ساختاری است که می‌تواند بنیان ادراک جمعی، انسجام داخلی و مشروعیت سیاسی را تحت تأثیر قرار دهد. در اسرائیل که هویت سیاسی و اجتماعی آن به شدت با تصور «برتری امنیتی» و «اشراف اطلاعاتی» گره خورده است، هر پرونده‌ای که به نفوذ نهادهای اطلاعاتی خارجی مخصوصا به جمهوری اسلامی ایران منتسب می‌شود، یک چالش امنیتی و یک ضربه روانی به جامعه تلقی می‌گردد. رژیمی که سال‌ها به شهروندان خود القا کرده است که نهادهای امنیتی و اطلاعاتی‌اش بی‌رقیب است حالا در برابر اخبار مربوط به ضعف یا نفوذ، با شهروندانی مواجه است که با تردید و بی‌اعتمادی به این نهادها نگاه می‌کنند. این دقیقا همان نقطه‌ای است که اثر جانبی جنگ اطلاعاتی، ضربه‌ای روانی به جامعه هدف وارد می‌کند. از این رو هر مورد آشکار شده از نفوذ ایران، در سطح ادراکی جامعه اسرائیل تبعاتی بسیار گسترده و مخرب ایجاد می‌کند.
جامعه اسرائیل از سال‌ها پیش با بحران‌های امنیتی مختلف مواجه بوده است، اما تفاوت پرونده‌های مربوط به نفوذ ایران در این است که با حساس‌ترین بخش ساختار هویتی این رژیم یعنی «سرویس‌های اطلاعاتی» گره خورده است. اسرائیل سال‌ها موساد و شین‌بث را نماد توان اطلاعاتی خارق‌العاده خود معرفی کرده و این تصویر را به‌طور هدفمند در داخل و خارج بازتولید کرده است. مواجه شدن افکار عمومی اسرائیل با خبرهایی همچون دستگیری افرادی که با ایران همکاری کرده‌اند یا افشای نفوذ به زیرساخت‌های حساس رژیم باعث می‌شود که نهادهای اطلاعاتی و «افسانه شکست‌ناپذیری اطلاعاتی» اسرائیل در نگاه جامعه اعتبار خود را از دست بدهد. شکستن این اسطوره از منظر روان‌شناسی اجتماعی یعنی ایجاد شک در مورد نقطه قوتی که سال‌ها بر آن تاکید شده است.
از این جهت رسانه‌های اسرائیلی معمولا برای جلوگیری از وحشت جمعی تلاش می‌کنند روایت‌های کنترل‌شده ارائه دهند، اما همین تلاش‌ها گاهی نتیجه معکوس دارد. وقتی رسانه‌ها یا مقامات رسمی از یک‌سو ادعا می‌کنند که بر اوضاع کنترل کامل دارند و از سوی دیگر در عمل فجایع امنیتی یا نفوذهای مکرر افشا می‌شود، شهروندان به این نتیجه می‌رسند که اطلاعات واقعی از آنها پنهان می‌شود. این حس پنهانکاری به‌خصوص در بحران‌هایی که با دشمن خارجی پیوند می‌خورند به‌سرعت شکاف میان مردم و حاکمیت را تعمیق می‌کند. در واقع حتی اگر نفوذ واقعا محدود باشد، جامعه آن را به‌عنوان تصویری از ناتوانی سیاسی و اطلاعاتی تلقی می‌کند.
یکی از نتایج فرعی جنگ اطلاعاتی، ایجاد تردید در ذهن مخاطب است. در اسرائیل این تردید اکنون بیشتر از گذشته در بین افراد جامعه وجود دارد. بسیاری از اسرائیلی‌ها با دیدن گزارش‌های متعدد درباره ضعف دستگاه‌های اطلاعاتی، این پرسش را مطرح می‌کنند که اگر قبلا نفوذ به این گستردگی وجود داشته، پس احتمالا تهدیدات دیگری نیز وجود دارند که ممکن است پنهان مانده باشند. این پرسش که ظاهرا ساده به نظر می‌رسد، درواقع بنیان رفتار سیاسی جامعه را تغییر می‌دهد و بر انتخاب‌ها، میزان اعتماد به دولت، تمایل به مشارکت اجتماعی و حتی مهاجرت اثر می‌گذارد. زیرا احساس ناامنی علاوه‌بر خطر خارجی، از بی‌اعتمادی و ترس از ناکارآمدی داخلی نیز سرچشمه می‌گیرد.
در چنین فضائی، رقابت سیاسی نیز در اسرائیل تغییر می‌کند. جناح‌های مختلف تلاش می‌کنند که از پرونده‌های نفوذ ایران برای ضربه‌زدن به اعتبار رقیب سیاسی خود استفاده کنند. مخالفان دولت ادعا می‌کنند که ساختار امنیتی فرسوده شده یا رهبری سیاسی توان لازم را ندارد، در حالی که حامیان دولت سعی می‌کنند تقصیر را به گردن اقدامات پیچیده اطلاعاتی ایران یا نشت اطلاعاتی داخلی بیندازند. اما هر دو نظر باعث تشدید قطبی‌سازی اجتماعی خواهد شد. جامعه‌ای که پیش از آن نیز درگیر شکاف‌های مذهبی و سیاسی بوده، اکنون از زاویه امنیتی نیز دچار دوپارگی می‌شود. ساکنان اسرائیل در این مرحله دیگر فقط از نفوذ خارجی نمی‌ترسند؛ آنها از ناکارآمدی داخلی نیز هراس دارند.
دقیقا در همین نقطه است که پیامدهای فرعی جنگ اطلاعاتی اثر خود را در سطح ادراکی آشکار می‌کند. در جنگ روانی، هدف اصلی ایجاد «بی‌ثباتی ادراکی» است؛ یعنی مخاطب احساس کند ساختار قدرت توان حفظ نظم و امنیت را ندارد. در اسرائیل انتشار هر پرونده‌ مرتبط با نفوذ ایران این بی‌ثباتی ادراکی را تقویت می‌کند، زیرا ذهن مخاطب آن را فقط یک حادثه مجزا نمی‌بیند؛ درواقع جامعه این اخبار را بخشی از روند رو به گسترش نفوذ و ناامنی می‌بیند. این روند اعتماد عمومی به دولت، سرویس‌های امنیتی و حتی روایت رسمی از تهدیدات را کاهش می‌دهد. وقتی شهروندان دچار تردید شوند، حتی دستاوردهای واقعی امنیتی نیز دیگر اثر روانی سابق را نخواهد داشت.
در کنار این اثرات سیاسی، پیامدهای اجتماعی نیز قابل توجه است. جامعه اسرائیل که از پیش تحت فشار بحران‌های اقتصادی، اعتراضات سیاسی و شکاف‌های مذهبی قرار داشت با پرونده‌های نفوذ دچار نوعی اضطراب جمعی می‌شود. اضطرابی که به شکل بدبینی، کاهش انسجام اجتماعی و افزایش حساسیت نسبت به «دیگری» نمود پیدا می‌کند. حتی گروه‌های اقلیت داخلی نیز هدف بدبینی قرار می‌گیرند و این موضوع می‌تواند به تنش‌های داخلی منجر شود. بدین ترتیب نفوذ اطلاعاتی صرف‌نظر از اینکه در عمل تا چه حد موفق بوده باشد در سطح اجتماعی اثرات زنجیره‌ای ایجاد می‌کند.
مسئله اصلی در این تحولات فقط نفوذ دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نیست، مسئله اصلی ضربه به ساختار معنایی قدرت در اسرائيل است. نظامی که امنیت خود را بر «توانایی در پیشگیری و واکنش» بنا کرده باشد، با هر نفوذی به‌صورت ناگزیر دچار بحران مشروعیت می‌شود. این بحران در رژیم اسرائیل به ویژه در شرایط کنونی اهمیت فراوانی دارد، زیرا در شرایط بحرانی داخلی و منطقه‌ای این رژیم، اعتماد عمومی تنها سرمایه‌ای است که می‌تواند از فروپاشی نظم سیاسی جلوگیری کند. وقتی این سرمایه تحلیل می‌رود حتی اقدامات امنیتی سختگیرانه نیز نمی‌تواند ترمیم‌کننده باشد، زیرا مشکل اصلی در حوزه ادراک است.
پرونده‌های منتسب به نفوذ اطلاعاتی ایران در رژیم صهیونیستی‌، هم یک چالش عملیاتی و هم یک چالش ساختاری و روانی برای اسرائیل محسوب می‌شوند. این پرونده‌ها در ناخودآگاه افراد تصویری از آسیب‌پذیری ایجاد می‌کنند و این تصویر عامل اصلی بی‌اعتمادی و تزلزل اجتماعی است. دولت رژیم اسرائیل ممکن است در سطح رسانه‌ای تلاش کند این نفوذها را کوچک جلوه دهد یا موفقیت‌های امنیتی خود را برجسته کند، اما فراتر از میدان جنگ اطلاعاتی آنچه تعیین‌کننده است «پیروزی در جنگ شناختی» است. وقتی افکار عمومی دچار تردید شده و باور کند که نفوذ خارجی توانسته در تار و پود ساختار امنیتی راه یابد، شکافی ایجاد می‌شود که ترمیم آن بسیار دشوار است. شکافی که بی‌اعتمادی، تردید و ناامنی اجتماعی را بازتولید می‌کند و به‌تدریج پایه‌های انسجام سیاسی را سست خواهد کرد.